فریدالدین حداد عادل در پنجره نوشت:
بيانات صريح و تند رييسجمهور كشورمان در برابر اظهارات گستاخانه رييسجمهور آمريكا در تهديد اتمي ايران، بازتابهاي مختلفي داشت:
1 - مردم و نيروها و جريانهاي ارزشي كشور از اين شجاعت انقلابي به وجد آمدند.
2 - روزنامهها و محافل فتنهگر، مثل هميشه به تخريب رييسجمهور پرداختند و از اين رو در جهت تضعيف مواضع اساسي نظام حركت كردند.
3 - تحليلگران خارجي اين جدال لفظي را با جديت منعكس كردند و به تحليل يكايك عبارات طرفين پرداختند.
جدا از سه گروه فوق در 2 هفته گذشته با پديدهاي عجيب نيز روبهرو بوديم و آن موضعگيري برخي محافل دانشگاهي و روشنفكري در قبال صحبتهاي شجاعانه رييسجمهور بود. در حاليكه مردم غيور كشور، از سينه ستبر مسئولان خود در برابر زيادهخواهي و تهديد ابرقدرت ياغي جهان مسرور بودند، گروهي با عبارات دانشگاهي و شبه روشنفكري، به نقد لحن رييسجمهور پرداختند كه اين تحليل فراموشكارانه، از مناظر مختلفي قابل بررسي است:
الف- در ادبيات عمليات رواني و روابط سياسي بينالمللي يكي از مباحث موجود، ايراد بياناتي تند، بيپروا و جسورانه به منظور تخريب روحيه حريف است. يك سياستمدار با گرفتن مواضعي شجاعانه و دليرانه، در مواقعي ميتواند صريح، هجومي و بيتوجه به شأن ديپلماتيك، چنان اظهاراتي را بيان كند كه حريف از خوف عملي شدن آن عبارات، مواضع و عملكرد خود را تلطيف كند.
اين رويكرد حتي نامي غيرموجه دارد كه براساس آن، سرفصلهاي علمي و سياسي قابل ملاحظهاي تدوين شده است. جرج دبليو بوش در بهكارگيري اين روش از تبحر برخوردار بود و شايد الفاظ او تنها در ايران هميشه با ريشخند و البته تدبير مسئولان مواجه شد. اما در مورد ليبي تهديدات بوش و همكارانش موجب شد كه اين كشور همه تأسيسات اتمي خود را به معناي واقعي كلمه، بار كشتي كند، و به اروپا بفرستد. پرويز مشرف نيز در خاطرات خود كه اولين بار در لندن چاپ شده، درباره نحوه ورود پاكستان به جنگ با طالبان ميگويد: «بوش با من تماس گرفت و گفت پنج دقيقه وقت داري موافقت خود را براي پيوستن به جنگ با طالبان اعلام كني، پرسيدم اگر موافقت نكنيم چه؟! جواب داد: ما پاكستان را بر ميگردانيم به وضعيت اول قرن نوزدهم.»
اين نوع رفتار در عالم سياست هيچ عجيب نيست و جواب درست آن نيز فقط استواري و ثابتقدمي است. تعجب ميكنم كه چگونه اساتيد دانشگاهي، بدون توجه به اين معاني، ادبيات رييسجمهور را زير سئوال ميبرند.
ب- در طول جنگ سرد روساي دو كشور شوروي و آمريكا به كرات و با شدت به يكديگر حرفهاي تند زدند، و هيچكس هم از پايين آمدن شأن دو كشور حرفي نزد و حتي همان افراد بعدا كنار هم نشستند و مذاكره كردند. حال چگونه است كه جنايتكارترين كشور جهان، ما را به بدترين روش تهديد ميكند و وقتي رييسجمهور ما جوابش را ميدهد، خودباخته و هراسان، از لزوم رعايت ادب حرف ميزنيم!
ج- امام لطيف بود و خيرخواه مردم، و براساس آموزههاي برخاسته از اسلام، اسطوره ادب و متانت محسوب ميشد؛ اما همين امام، در زمان لازم دشمن را تحقير ميكرد، آنها را مسخره ميكرد و الفاظ تند و شديد درباره آنان بهكار ميبرد. مگر امام نبود كه گفت: «آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.» حال چگونه است كه حرف صريح و غيورانه احمدينژاد به مذاق عدهاي خوش نيامده است.
احمدينژاد دشمن را خوب شناخته است، دشمني با اسلام و ايران در آنها نهادينه و راهبردي است. اين دشمن اگر ذرهاي در ما احساس ضعف كند، لحظهاي حضور ما را بر روي نقشه جهان تحمل نخواهد كرد.