شاخصترین دلیلی که میتوان برای عدم بازگشت رضا عطاران به تلویزیون بیان کرد، تجربه آخر او؛ یعنی سریال بزنگاه است. ممیزیها و اعتراضها، این سریال را ابتر و عطاران را دلزده کرد و بعد از آن همکاریاش با تلویزیون قطع شد.
هفته پیش گفتوگویی از مهدی آذرپندار، مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه منتشر شد که بخشی از آن به سرنوشت رضا عطاران اختصاص داشت. احتمالا مصاحبه آذرپندار با روزنامه خراسان را خواندهاید و میدانید که گفته: «آقای رضا عطاران دیگر خودش مایل نیست برای تلویزیون سریال بسازد و ما هیچ منعی برای سریالسازی ایشان در تلویزیون نگذاشتیم.» تلاش برای بازگشت عطاران به تلویزیون چندسال پیش استارت خورد، اما او قبول نکرده. در گزارش امروز به موانع و چالشهای پیشروی عطاران میپردازیم.
مورد اول| تجربه تلخ عطاران
به گزارش روزنامه هفت صبح، شاخصترین دلیلی که میتوان برای عدم بازگشت رضا عطاران به تلویزیون بیان کرد، تجربه آخر او؛ یعنی سریال بزنگاه است. پیشتر به تفصیل درباره سرنوشت این سریال و سانسورهایش نوشتیم و از تکرار پرهیز میکنیم. همینقدر اشاره کافی است که ممیزیها و اعتراضها، سریال را ابتر و عطاران را دلزده کرد و بعد از آن همکاریاش با تلویزیون قطع شد. اینکه مقصر مسئولان وقت سیما بودند یا فشارهای بیرون از سازمان، مهم نیست. سوال این است که آیا حالا در تلویزیون ظرفیت نقدها و شوخیهایی از جنس کمدیهای عطاران هست؟ شواهد و قرائن میگوید ساخت بزنگاه امکان ندارد؛ حتی سریالهایی مثل متهم گریخت و خانهبهدوش با، اما و اگر همراه است.
مورد دوم| مسیر سخت عطاران
اگر رضا عطاران بخواهد مسیر سریالسازی در تلویزیون را ادامه دهد، باید سراغ پروژهای برود که برای او چند گام به جلو باشد. این چالش دووجهی است؛ یک روی نگرانی به خودش برمیگردد که آیا موفق میشود یا نه. روی دوم، شرایط حاکم بر کمدیسازی است؛ آیا ظرفیت در میان مدیران آنقدر بالاست که عطاران بتواند جنس کمدی خودش را بسازد؟ طبیعی است که عطاران نگران کارنامهاش باشد.
مورد سوم| تجربه تلخ مدیری
طبعا رضا عطاران به مهران مدیری، دیگر کمدیساز مطرح تلویزیون نگاه میکند. مدیری با انرژی به تلویزیون بازگشته بود، اما چند اتفاق فرامتن باعث شد فصل اول «در حاشیه» به اثری ضعیف بدل شود. مدیری میتوانست با این سریال گل طلایی را بزند، اما اعتراض پزشکان نفس کار را گرفت. تلویزیون هم پشت او نایستاد تا قصه فصل دوم بهکلی تغییر کند و خود مدیری هم قید حضور مقابل دوربین را بزند. بعد از آن هم سراغ دورهمی رفت و سریالسازی را نه در تلویزیون، بلکه در شبکه خانگی ادامه داد.
مورد چهارم| شکست رضویان
حتما توانایی کارگردانی عطاران با جواد رضویان متفاوت است، اما این بازیگر هم به اندازه کافی محبوبیت و طرفدار دارد. تلاش او به همراه سیامک انصاری در کارگردانی ۰۲۱ به بار ننشست و اعتراض همگانی را به دنبال داشت. سریالی که باید در ۱۰۰ قسمت ساخته میشد، در یک فصل به پایان رسید و چهبسا رضویان تا اطلاع ثانوی سراغ کارگردانی نرود. طبیعی است که چنین اتفاقی باعث نگرانی عطاران شود و به خودش نهیب بزند که اگر قرار است سریالی جدید برای تلویزیون بسازد، باید همه شرایط (از فیلمنامه و ترکیب بازیگران تا همراهی مدیران) فراهم باشد.
مورد پنجم| قدرت پایین شبکهها
تا پیش از محمد سرافراز، اختیار سریالسازی دست مدیران شبکهها و مدیر گروه فیلم و سریال شبکهها بود. این قدرت حالا از آنها سلب شده و کار را برای سریالسازان سختتر کرده است. یک زمان، مدیر شبکه با اختیار خودش تسهیلات مادی و معنوی برای کارگردانهای مطرح را فراهم میکرد. حتی بهواسطه اینکه سریال زیر نظر خودش ساخته میشد، میتوانست سپر انتقادها باشد. عطاران میداند دیگر از آن شرایط حداقلی هم خبری نیست و اگر نتیجه، مطلوب مدیران نباشد، پشت او بیش از پیش خالی خواهد ماند!
مورد ششم | هزارتوی سیمافیلم
واقعیت این است که سریالسازی در تلویزیون سخت شده. دلیل، صرفا مادی نیست، بلکه پروسه تولید سریال، کارگردانها را خسته میکند. این اتفاق زمانی رخ داد که قدرت از شبکهها گرفته شد و اختیار سریالسازی به دست سیمافیلم رسید. چندوقت پیش به طور جزئی توضیح دادیم که یک سریال برای گرفتن مجوز ساخت تا رسیدن به آنتن چه مسیر سخت و طاقتفرسایی را طی میکند.
یک سریال باید از فیلترهایی مثل شورای فیلمنامه شبکه، شورای طرح فیلمنامه سیمافیلم، انتخاب ناظر فیلمنامه و … بگذرد! تازه وقتی کار ساخته شد، باز هم اصلاحیه میخورد. میگویید این کارها وظیفه تهیهکننده است؟ بله؛ ولی اثرش به طور مستقیم بر کار نویسنده و کارگردان نمایان میشود. با این شرایط، رضا عطاران چرا باید به تلویزیون برگردد و سریال بسازد؟ تازه، موقعیت معنوی و وجاهت کنونی تلویزیون جای خود…