عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
استاد فیرحی هم از میان ما رفت و جامعه علمی کشور را متأثر نمود و این پرسش دوباره مطرح شد که چرا یکی از بهترین استادان در حوزه علوم اجتماعی خود را از دست دادیم؟ آن هم در اوج شکوفایی فکری که جامعه ما هر روز بیش از پیش بر اهمیت وجود چنین افرادی واقف میشود که به معنای واقعی، هم در حوزههای علمیه دستی دارند و هم در دانشگاه معتبرند. مرگ حق است، دیر یا زود گریبان همه ما را خواهد گرفت، هر فرد به طریقی. این حقیقتی است که هیچ گریزی از آن نیست.
حتی میتوان گفت که اگر بیش از اندازه عمر کنیم چه بسا از زندگی خسته شویم، و بسیارند افرادی که در هنگام پیری بیش از اندازه، صادقانه آرزوی مرگ میکنند. ولی مرگ در چنین سن و سالی با چنین جایگاه علمی و فکری آن هم در ایرانی که بیش از هر زمان دیگر به وجودشان نیاز است، موجب تأثر و تأسف است.
تاکید کنم که جان همه افراد عزیز است و حفظ آن واجب است ولی از دست دادن افرادی، چون استاد فیرحی و نیز بسیاری از کادرهای درمانی کشور پذیرفتنی نیست. فوت استاد فرصت و بهانهای است که دوباره به نقد سیاستهای مبارزه با کرونا پرداخته شود. این را میدانم که کرونا بلایی عالمگیر است.
فقیر و غنی، توسعهیافته و در حال توسعه نمیشناسد و چه بسا توسعهیافتهها به عللی در خطر بیشتری از ابتلا هستند. ولی میزان مرگ و میر کشورها بر حسب سیاستهای آنان در مواجهه با این اپیدمی فرق میکند. نحوه مقابله و جلوگیری از شیوع آن در کشورها متفاوت و تابع درک و فهم مدیریت اپیدمی است.
اینجاست که پاسخگویی مسوولیتهای رسمی در برابر این حد از شیوع و ابتلا معنا و ضرورت پیدا میکند.
متاسفانه باید گفت که اگر میزان واقعی مرگ و میر را که دو و نیم برابر رقم رسمی است در نظر بگیریم در این صورت شاید ایران یکی از بالاترین شاخصها را به نسبت جمعیت داشته باشد.
از ابتدا هم گفته شد که در مبارزه با کرونا امکانات درمانی فقط یک مولفه از مولفههای گوناگون است. ولی به نظر میرسد که سیاستگذاری رسمی به جز این مولفه قادر به دیدن موثر مولفههای دیگر نیست.
گویی همانگونه که میخواستند جنگ را از طریق امواج انسانی با پیروزی همراه کنند، اکنون هم با پزشکان و کادر درمان میخواهند به این جنگ خطرناک بروند.
همانگونه که با کلاشینکف و آر. پی. جی میخواستند بجنگند، الان هم با امکانات دارویی و درمانی محدود قصد چنین کاری را دارند.
علنا حتی چند گام به عقب رفتهاند و حتی به طب! سنتی و شبهعلم دخیل بستهاند تا با تولید و تجویز چند شربت که هیچ تایید علمی درباره اثر درمانی آنها داده نمیشود میخواهند غول کرونا را به زمین بزنند و جالب اینکه نابخردانه به کتاب قانون ابنسینا متوسل میشوند! و برنامههای نمایشی برگزار میکنند که معلوم نیست حامیان مالی و بهرهمندان مالی آنان کیستند؟
در شرایطی که یکی از بالاترین نرخهای مرگ و میر ناشی از کرونا را در جهان داریم، به ترامپ طعنه میزنند که در مقابله با کویید ۱۹ خوب عمل نکرده است! گیریم که چنین بود که اتفاقا هم چنین بود، چه ربطی به وضعیت سیاستگذاری نادرست و حتی تاسفآور ما در ایران درباره کرونا دارد؟
ای کاش جان مردم نیز به اندازه حساسیتهای شخصی اهمیت داشت و تغییری مفید در وزارتخانه بهداشت و ستاد کرونا رخ میداد. هر چند سیاستگذاری درباره کرونا فراتر از این وزارتخانه است، ولی در عرصه مبارزه درمانی، اگر سربازان درمانی امید و علاقهای به فرمانده خود نداشته باشند، چگونه حاضر به از خود گذشتگی میشوند؟
اکنون نیز لازم است یک نظرخواهی کلی و عمومی از کادر پزشکی کشور شود که تا چه حد نسبت به این فرماندهی ستاد بهداشت و درمان رضایتمندی دارند؟ ارزیابیهای اجمالی نشان میدهد که نتایج باب میل آقایان نباشد.
این روزها اخبار امیدوارکنندهای درباره تولید واکسن کووید-۱۹ به گوش میرسد. هر چند تا رسیدن به ایران و مردم ما، راه درازی در پیش است در نتیجه با وجود خبرهای امیدبخش، با این روندی که در وضعیت کرونا شاهدیم، ممکن است بهزودی وارد وضع بحرانیتر شویم.
اکنون آرامآرام در حال نزدیک شدن به تعداد رسمی فوت روزانه ۵۰۰ نفر هستیم که رقم واقعی آن حدود دو و نیم برابر است. این وضعیت در زمستان احتمالا بدتر هم خواهد شد. این خطر وجود دارد که ما همچنان درگیر کرونا باشیم و بسیاری از کشورهای دیگر ایمن شوند، در این صورت شاهد مهاجرتی گسترده و خروج سرمایهای بزرگ خواهیم بود.
بدتر از همه اینکه در حال از دست دادن توان و ظرفیت درمانی خود هستیم. کادر درمانی که در خط اول مبارزه است ولی هیچ نقش مهمی در سیاستگذاری کشور حتی در سیاست درمانی ندارند در حال فرسایش و خستگی است.
امیدواریم که مجموعه سیاستهای کشور و بهویژه وزارت بهداشت و درمان، به نحوی ترمیم و اصلاح شود که پایداری و تابآوری کشور و جامعه را در برابر هر حادثهای از جمله کرونا تقویت کند.
اینچنین رها کردن مردم در برابر کرونا و پرداختن به امور نمایشی شبهعلم طب سنتی در شأن جامعه و حق مردم ایران نیست. آقایان و خانمهایی که سردمدار این طب هستند در صورت ابتلا به کووید حتما چند بسته قرصهای رمدسیور و فاویپیراویر اصل در جیبشان دارند و به بیمارستان میروند و پیشاپیش اتاق وی. ای. پی را هم برایشان رزرو کردهاند، بعد برای مردم نسخه شربت طب سنتی مینویسند همچنان که یمنیها را با پوشش لنگ و خوردن نان خشک الگوی مقاومت ایرانیها معرفی کردند در حالی که خودشان کنار کاخ سعدآباد در خانههای بزرگ متری صدمیلیون زندگی میکنند.
متاسفانه در انجام پنج مرحله مبارزه با کرونا هنوز برنامه قابل قبولی نداریم نه در شناسایی و نه در جداسازی و نه در درمان و پیگیری و ردیابی مبتلایان سرعت عمل نداریم و حتی خطر اتمام ذخایر تست کرونا در سه هفته آینده وجود دارد، و در پاسخدهی تستها نیز تاخیر دارند و حتی ترکیب ستاد مقابله با کرونا به علل شخصی جامع نیست، در چنین شرایطی شوهای نمایشی رونمایی از طب سنتی برگزار میشود و چندی نخواهد گذشت که ایدههای رمل و اسطرلاب و وردنویسی را هم به پروتکلهای درمانی رسمی اضافه کنند و آن را میراث فرهنگی ایران معرفی خواهند کرد.
این رفتارها همگی به حساب سیاستگذاران نوشته خواهد شد. با ادامه این سیاستها، همه شیرازههای این کتاب در حال پاره شدن است. این رفتار مشابه در سیاست جنگ و کرونا بهناچار به نتایج مشابهی ختم خواهد شد. البته و به احتمال قوی نتایج آن در این دفعه بدتر خواهد بود. ماههای پایانی جنگ را فراموش نکنیم. چند سال دیگر خاطرات این روزهای کرونایی را خواهند نوشت که بدتر از خاطرات کربلای۵ خواهد بود. ۳۲ سال از جنگ میگذرد در مدیریت بحران به اندازه ۳۲ روز پیشرفت نکردهایم که پسرفت را شاهدیم.
(خنده حضار)