دنیای اقتصاد در مطلبی به نقل از کتاب «طهران قدیم» درباره رابطه مستاجر و موجر در دوره قاجار آورده است: روابطی بسیار حسنه و خودمانی چنانکه گویی از یک خانواده با هم زندگی میکنند که این لازم به توضیح زیادتر است: خانهها ساختمانهایشان در طرفین حیاط و دورتادور بود که بهجز خانههای متمکنین و ثروتمندان و علما بقیه اضافه اتاقهای آن در اختیار مستاجر قرار میگرفت و تنها زحمت به اجارهیافتن و اجارهدادن اتاق آن بود که مستاجر به دور کوچهها بهراه افتاده با سر به درون بردنها و گفتن (اتاق خالی دارین) جواب (بله) شنیده و مالک چنین تصادفی برایش بهوقوع بپیوندد و درباره کرایه توافق کرده، مستاجر اسباب کشیده نقل مکان کند.
آنچه مطرح نبود سند و قبض و امانت و تضمین و تعهد و سپرده و اجارهنامه و رهن و ترس و دلهره از هم و بچه داری نداری و ثروتمندی و فقر مستاجر و مدت و مهلت و مانند آن که درباره تعهدات طرفین، مستاجر به خود قبولانده بود که کرایهنشین یعنی خوشنشین و تا هر وقت خوشش بود، اقامت مینماید و، چون ناخوشش گردید عزیمت میورزد و مالک مطمئن که تا از مستاجری نارضایی بههم رساند با یک اخطار لفظی مختصر که (اتاق را خودمان لازم داریم، یا جایمان تنگ است فکر اتاق کنید) مستاجر اتاق دیده جا خالی مینماید و بالاتر از همه جمله (راضی نیستم) که همین کافی بود تا مستاجر از همان لحظه در فکر تخلیه اتاق یا خانه برآمده جای دیگر فراهم نماید.
چه این راضی نیستم، معنی آن میداد که آبی که در این خانه بخوری حرام و زمینی که در آن نشسته، خوابیده، استراحتکرده، نماز بخوانی غصبی و غیرمباح و بچهای که در آن به وجود بیاید غیرشرعی و همه اینها بلکه یکی از آنها کافی بود که رعشه بر اندام مستاجر انداخته، خود را از آن مهلکه کنار کشاند و درباره بچه داشتن و نداشتن و کم و زیاد آن نیز این عقیده که نه نانش بر سر نان ما و نه آبش، زحمتشان با پدر و مادرشان و رزقشان با خدا و سرزمین هم بهدرد نمیآید که یک نفر یا چند نفر در آن رفت و آمد نمایند و این چه چشم تنگی و خسی است که ما داشته باشیم و با این ترتیب رابطهای داشتند پسندیده و برخوردی کاملا یکرنگ و صمیمانه و درباره کرایه هم از وظایف مستاجر بود که از اولین درآمد روزانه یومیه اجارهخانه را کنار بگذارد که غالبا آن را نیز شب به شب میپرداختند و هر آینه مستاجری هم به عدمتوانایی پرداخت خورده، پس انداخته بود (اجارهاش عقب افتاده بود)، به او ارفاق و مراعات کرده، در گشایشها و توسعهها دریافت میکردند.
یا با رسیدن عیدی، عزایی آن را به نام مثلا به اسم (کرایه پس افت را چیزی برای عید بچهها بخر و در عزاها و شب خیراتها پسافت کرایه را پیراهن سیاه کن تن بچههایت یا با یک سوره یا یک ختم قرآن مصالحه میکنم) حساب را بیحساب کرده، بار منت و حقارت را از دوش مستاجر سبک میکردند و مستاجر نیز دعاگو و سپاسگزار و درصدد تلافی که تا چه زمان خدا وسعت و فرجی داده، محبت مالک را جبران نماید.
نرخ کرایه اتاق و کرایه خانه
نرخ کرایه یک اتاق دو دری سه در پنج با صندوقخانه ۲ قران و کمتر. نرخ دو اتاق ۳قران. یک اتاق و یک زیرزمین و صندوقخانه دو ریال (دو قران و دهشاهی). نرخ یک حیاط دربست پنج، شش اتاقه از یک تومان تا دوازده قران.
قیمت ملک و خانه
خانه دو، سه اتاقی در مساحت صد ذرع و بیشتر ده تا دوازده، سیزده تومان. خانه چهارصد پانصد ذرعی ایوان، پنج دریدار شش، هفت اتاقه، پانزده، شانزده تا بیست تومان. خانه بیرونی اندرونی هشتصد الی هزار ذرعی.
اعیانی سی تا پنجاه و حداکثر تا صد تومان، با این شاهد که یکی از مستاجران خانه خود ما به نام شاطر محمدتقی که شاطر نانوایی سنگکی بود، میگفت بعد از سال قحطی خانهای به مساحت هفتصد و پنجاه ذرع با بیرونی و اعیانی و سر طویله به بیست و پنج تومان به او پیشنهاد خرید میکنند که پول آن را هم روزانه نیم من نان دریافت بکنند و او رد کرده، میگوید حوصله طلبکار سال به دوازده ماهی را ندارد و همینجا که نشسته است جایش خیلی راحت و آسوده میباشد و پولی را که میخواهد هر دو سه سال یک مرتبه خرج کاهگل مالی پشت بامهایش بکند به کرایه اتاقش میدهد و آقایی میکند.
البته باید تذکر داد که بعد از قحطی موردنظر یعنی در سه، چهار سالگی نگارنده در اثر تلفات آن جمعیت شهر به یکسوم تقلیل یافته، بیشتر خانهها و دکاکین بیصاحب مانده، محل سکونت گدایان و سگدانی شده بود.
دیگر از دلایل حسن رابطه مالک و مستاجر این بود که اولا مالک، خانه داشتن و به مستاجر دادن یعنی کسی را سرپناه دادن اگرچه منافعی نیز از آن بهدست آورده، کرایهای دریافت نماید، جزء حسنات و کارهای ثواب میدانست که در اینباره روایاتی به گوشش رسیده بود، چنانچه مشابه این بود غرس درختی که میوه دارد اگرچه میوه آن را فروخته یا خود تناول نماید و دیگر که میگفتند اگر خانه پر از دشمن باشد، بهتر از آن است که خالی باشد و بعد از همه که شکرانه بازوی توانا را گرفتن دست ناتوان دانسته، سپاس نعمت صاحبخانگی را جا دادن بیخانهها و ناتوانان میپذیرفتند.
و، چون این نظریات مطمح میآمد و خانه را از نعمتهای خدا و مستاجر را نیز عیالخدا و از الطاف خداوندی میدانستند که با رعایت ایشان خوشنودی خالق را بهدست میآورند و پول و مادیات کمتر موردتوجه قرار میگرفت و از سویی ضعفا چنین تعلیم و تربیت داشتند که شاکر و حقگذار هر صاحب عنایت بوده، هر آینه محبتی را تلافی نتوانند، لااقل به یاد داشته باشند و عزت و ذلت را از خدا دانسته که بنا به مصلحتی یکی را عزیز داشته، نعمت بخشیده، صاحب خانه نموده، یکی را زیر دست قرار داده است که باید از آن پذیرا بوده، سر تسلیم داشته باشند، هرگز حقد و کینهای از مالک و صاحبخانه به دل نیاورده با او جز با ادب و احترام و محبت و یگانگی رفتار ننمایند و صاحبخانه را کریمی میدانستند که به آنها اکرام کرده و از بیپناهی نجات داده که در غیر اینصورت باید در زیر آسمان بهسر آورند و لاجرم باید وی را گرامی داشته، سپاس بدارند.