عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: هفته گذشته بیش از ۲۵۰۰ نفر به علت کرونا فوت کردند. آماری که بنا به خوشبینانهترین برآوردها باید ۲.۵ برابر و با نگاه بدبینانه ۴ برابر شود. علت این تفاوت آماری را نیز پیشتر گفتهام.
تعداد فوتیهای اعلامی براساس پاسخ مثبت آزمایش PCR است، در حالی که بسیاری افراد با درگیری ریه یا علایم بیماری فوت میکنند و اصولا آزمایش کرونا را ندادهاند و همه اینها را باید در مجموعه فوت کرونایی قرار داد. با این حساب تعداد فوتیهای کرونا شاید بیش از تعداد فوتیهای معمول کشور شده باشد. بدتر اینکه هیچ چشماندازی برای بهبود وضعیت وجود ندارد و انتظار میرود که آذر و دی و بهمن کرونایی بسیار بدتری داشته باشیم.
پرسش این است که چرا به چنین وضعی رسیدیم؟ و اکنون چه باید کرد؟ در پاسخ به بخش اول پرسش باید گفت که اشتباه اصلی در درک ماهیت این بیماری و ویروس بود. این ویروس گرچه و به ظاهر یک پدیده بهداشتی و درمانی محض بود ولی مقابله با آن چند وجهی است.
کرونا در درجه اول یک پدیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و حتی امنیتی بود. اتفاقا ابعاد غیربهداشتی و درمانی آن اهمیت بیشتری داشت، به ویژه در ایران که منابع این ابعاد محدودتر بود. از این رو باید مدیریت و مسوولیت حل ماجرا به عهده فرد یا افرادی گذاشته میشد که هم اختیار این موارد را به عهده دارند و هم با این حوزهها آشنایی دارند. برای نمونه اینکه گفته میشود که شرایط اقتصادی ما از آلمان بهتر است، چون آنان رشد منفی ۵.۲ داشتهاند و ما نداشتهایم، یک علتش این است که آنان اقتصاد خود را در خدمت کرونا قرار دادند و ما خیر.
در ایران مسئولان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مسئولیت جدی و مستقیمی که شایسته این بحران باشد نداشتند تا تعهدات لازم را به عهده بگیرند و امروز هم خود را در برابر وضعیت فعلی کرونا مسئول نمیدانند و همه توپها را به زمین وزارت بهداشت میاندازند.
وزارتخانهای و وزیری که بهطور طبیعی هیچ نفوذ و تحلیل موثری در زمینههای غیربهداشتی و درمانی ندارد. به همین علت از همان ابتدای این بحران و اوایل اسفندماه ۹۸ در یادداشتی متذکر شدم که: «خیلی روشن باید گفت که؛ وزارت بهداشت قادر به حل مناسب اپیدمی کرونا نیست. چرا؟ به این دلیل ساده که، این مساله در اصل یک پدیده سیاسی و اجتماعی است و وجه بهداشتی و درمانی آن گرچه مهم است ولی فرع به وجوه دیگر است.
نه فقط این وزارتخانه بلکه مجموعه مدیریت جامعه نیز برای حل این بحران مشکل دارد. زیرا حل این بحران نیازمند اتحاد و انسجام و اقتدار و کارآمدی مدیریتی در ساختار قدرت و نیز وجود حداقلی از امکانات و بالاخره اعتماد مردم و نخبگان به سیاستگذاران و مجریان است. متاسفانه هیچکدام آنها وجود ندارد.»
اشتباه دیگری که از همان زمان به وجود آمد، کوتاهمدت و محدود دیدن این پدیده بود. سیل یا زلزله در یک منطقه محدود میآید و چند روز و چند هفته همه را درگیر میکند، بعد هم وضعیت اورژانسی آن تمام میشود و باید عوارض آن را حل کرد و به بازسازی مشغول شد و این میتواند کار یک ستاد یا نهاد معین باشد. ولی کرونا چنین نبود.
کرونا همه کشور و جهان را در مینوردید، برای مدت طولانی و نامحدود وجود میداشت، تمامی ابعاد جامعه را به نحوی دچار مخاطره میکرد و یک بحران به معنای واقعی بود. همه اینها از ابتدای در همان اسفند ماه سال گذشته بارها و بارها نوشته و گفته شده است. در واقع کرونا، آزمون، آزمونها بود.
نتیجه این دو اشتباه همین وضعی است که میبینیم. فشار بیش از حد و اندازه به نظام درمان و فرسوده کردن آن، تبدیل رییس ستاد مقابله با کرونا به فردی که همهاش باید خواهش کند و انذار دهد! و اعلام ناتوانی نماید! یک روز موفقیتهای خیالی را به پای خودشان مینویسند و روز دیگر شکستهای آشکار را به پای دیگران نوشته و مسئولیت نمیپذیرند.
همین میشود که رییس مجلسش به دیدار کروناییها میرود؟! حکومتی که در بالاترین سطوح، پروتکلهای مصوب شده خودشان را رعایت نمیکنند، چگونه انتظار دارند که مردم رعایت کنند؟ هنگامی که مسئولان اقتصادی در ماجرا غایب باشند، نتیجه همین میشود که وزیر بهداشت برای گرفتن پول دستمزد سربازان خط اولش نیز باید از طریق رسانهها فریاد بزند. نتیجه این میشود که هر مسئول و هر وزیری به اصطلاح بار خودش را میبندد و کاری به بحران محوری و اصلی ندارد.
اکنون چه باید کرد؟ آقای رییسجمهور اکنون پس از ۸ ماه وزیر کشور را به عنوان فرمانده قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا منصوب کرد. همچنین سخنگویی را برای این ستاد تعیین کرد که تنها مرجع اطلاعرسانی در این باره باشد. به لحاظ شکلی هر دو گام لازم و ضروری بود، هرچند به این علت که خیلی با تاخیر انجام شده و در عمل سازوکاری معیوب در این زمینه شکل گرفته که تغییر و اصلاح آن کار سختی است، ولی در هر صورت همین گام دیرهنگام هم خوب است.
شاید اگر این ستاد زودتر تشکیل شده بود، اجازه نمیدادند که مراسمی، چون ماجرای مشهد برگزار شود. البته این حداقل کاری است که باید انجام دهند ولی بسیج نیروهای جامعه اعم از دولتی و مدنی و مردمی وظیفهای در حد و اندازه وزارت کشور است. همچنین هماهنگی و اجرای دستورات وزارت کشور از سوی نیروی انتظامی و وزارتخانهها و استانداریها با اطمینان بیشتری انجام خواهد شد.
اینکه پس از این مرحله و به صورت موردی چه کار باید کرد، طبعا کارشناسان این ستاد باید تصمیمگیری کنند و اجزای اقتصادی، رسانهای، اجتماعی و درمانی و بهداشتی و حقوقی و انتظامی آن را کمیتههای مرتبط با هرکدام تعیین و به مرحله اجرا بگذارند. باید امیدوار بود که ساختار جدید بتواند از گذشته درس گرفته و با توضیح اشتباهات و ضعفهای قبلی، کاری کند که پاییز و زمستان پیش رو بدتر از اینکه هست، نشود.