درست در روزهایی که ویروس کرونا سکوها را خالی و بازیکنان را خانهنشین کرده، یک ابهام قدیمی دوباره از جایی سبز شده و دوقطبی قرمز- آبی را در ایران سیاسیتر از هر زمان دیگری کرده است؛ این روزها به طرز عجیبی پیشکسوتان دو باشگاه، به زعم خودشان، پرده از رازهای قدیمی برداشتهاند و با یادآوری فعالیتهای رژیم گذشته سعی در روشنکردن فضای تاریکی کردهاند که از ابتدا تا به الان دربارهاش علامتسؤالهای زیادی بوده؛ اینکه تا چه حد این روشنگری موفق بوده یا نه، درست مثل تمامی موارد دیگری که این دوقطبی در دلش دارد، پاسخ روشنی ندارد. صورتمسئله، اما برخلاف پاسخ نهایی بسیار شفاف است: استقلالیها میگویند پرسپولیسیها ساواکی بودهاند و پرسپولیسیها هم بازیکنان رقیب را چریک فدایی و تودهای خطاب کردهاند!
یک آیتم ناشیانه
اینکه چرا لفظ ساواکی و تودهای وارد فضای اینروزهای فوتبال ایران شده چندان بیدلیل نیست؛ همین چند روز پیش شبکه ورزش آیتمی درباره قدمت دو باشگاه استقلال و پرسپولیس ساخت که به طرز ناشیانهای بخش مهمی از تاریخ باشگاه استقلال را نادیده گرفت؛ موضوعی که صدای بسیاری از استقلالیها از جمله سرمربی کنونیشان؛ یعنی فرهاد مجیدی را درآورد.
در آیتم مربوط به باشگاه استقلال به طرز مبهمی هیچ نامی از تیمسار خسروانی، پایهگذار تاج سابق مطرح نشد، ولی درعوض در مورد آیتم ارائهشده برای باشگاه پرسپولیس، نقش تیمسار خسروانی در فشار روی مسئولان باشگاه سرخ تهرانی که روزهای موفقی را طی میکردند برجسته شد؛ چیزی شبیه به همان سناریوی قدیمی که تیمسار خسروانی، چون قدرت زیادی قبل از انقلاب داشت تلاش میکرد تا ریشه پرسپولیس را بزند تا تاج، موفقیتها را درو کند.
بااینحال و برخلاف آیتمی که شبکه ورزش ساخت، حتی بازیکنان قدیمی پرسپولیس هم از نقش سازنده تیمسار خسروانی در جانگرفتن تاج صحبت و با احترام از او یاد میکنند. نوشتههایی قدیمی هم موجود است که تیمسار خسروانی تقریبا تمام زندگیاش را به پای باشگاه تاج سابق گذاشت و برای موفقیت این تیم از هیچ چیزی دریغ نکرد. این اهمال آگاهانه باعث شد تا استقلالیها و در رأس آن فرهاد مجیدی، سرمربی این روزهای باشگاه آبی پایتخت، بهشدت نسبت به آیتم پخششده واکنش نشان دهند.
مجیدی در صفحه اینستاگرامش نوشت: «متأسفانه یکی از سختیهای دوران قرنطینه تماشای برنامه نوروز فوتبالی است؛ بیدقت، نابلد و دارای مجریان آماتور. اگر در مورد قدمت استقلال و تاریخ باشگاه استقلال چیزی نمیدانید، هیچ ضرورتی ندارد که دربارهاش بنویسید و برنامه بسازید. چیزی که پخش شد بسیار بیارزش، بدون سند و همراه با نادانستگی بود و البته اهانت به تاریخ پرافتخار یک باشگاه بزرگ و مردمی؛ گرچه طبق معمول خطاها همیشه درباره استقلال رخ میدهد. تصحیح و پوزش، حداقل توقعی است که انتظارش را داریم»؛
و ناگهان پرسپولیسیهای ساواکی
درست از همین زمان به بعد بود که اصطلاح «پرسپولیسیها ساواکی» وارد فضای رسانهای شد. حسن روشن، یکی از پیشکسوتهای بنام استقلال و البته فوتبال ایران که مشخصا از برنامه پخششده ناراحت بود، در گفتوگویی با روزنامه خبر ورزشی عنوان کرد که چندین نفر از بازیکنان سابق پرسپولیس ساواکی بودهاند. «یکی از مواردی که طی سالهای اخیر توسط عدهای مطرح میشود، این است که تاج (استقلال) تیم درباری بود، اما پرسپولیس ساختاری مردمی داشت؛ ادعایی که اصلا صحت ندارد، چون در تیم ما فقط مرحوم عزت جانملکی، شادروان غلامحسین مظلومی و علیآقای جباری شغل دولتی داشتند و بقیه ما یا شغل آزاد داشتیم یا بیکار بودیم، ولی پرسپولیسیها به واسطه روابطی که مدیران آنها داشتند، یا در وزارت امور خارجه بودند یا کارمند سازمان برنامهوبودجه محسوب میشدند. چند نفر از بازیکنان پرسپولیس هم کارمند ساواک بودند! بله، کارمند ساواک بودند. البته شکنجهگر نبودند، بلکه کارمند بودند. خود مرحوم عبده (مؤسس باشگاه پرسپولیس) همیشه مسلح بود و آنقدر در رژیم قبل نفوذ داشت که به او اجازه حمل سلاح داده بودند. خب چنین آدمی با این نفوذ و قدرت چطور میتوانست توسریخور مدیران وقت استقلال باشد؟»
بعد از این صحبتها، علی جباری، دیگر پیشکسوت باشگاه استقلال هم وارد کارزار شد و با تأیید حرفهای حسن روشن گفت: «علی عبده، مالک وقت باشگاه پرسپولیس، در دهه ۵۰ خودش ساواکی بود و نفوذ فراوانی در کشور داشت. حرفهای حسن روشن عزیز را کاملا تأیید میکنم. حسن اصلا اهل دروغگفتن نیست و بحثهایی را هم که در مورد ساواکیبودن چند بازیکن پرسپولیس قبل از انقلاب مطرح کرد، کاملا درست است. تعدادی از بازیکنان پرسپولیس کارمند ساواک بودند و ما دقیقا این مسئله را میدانیم. برخی از این افراد به رحمت خدا رفتهاند و عدهای از آنها نیز همچنان زنده هستند. اگر لازم باشد اسم بازیکنان ساواکی پرسپولیس را فاش میکنم و به مردم میگویم آنها چه کسانی بودند».
استقلالیهای تودهای و چریک فدایی
نیاز به کنکاش زیادی نبود تا مشخص شود دستکم یکی از بازیکنان قدیمی پرسپولیس که متهم به ساواکیبودن است، مرحوم همایون بهزادی است؛ حسن روشن گفته بود بازیکنی از پرسپولیس کارمند ساواک بود و علی جباری هم گفته بود تعدادی از آنها فوت کردهاند. همین کدهای روشن کافی بود تا بحث قدیمی همکاری همایون بهزادی با ساواک دوباره مطرح شود؛ بحث کهنهای که اوایل انقلاب حسابی داغ بود و حتی منجر به بازداشت همایون بهزادی هم شد، ولی بعدها با این عنوان که همهچیز از اساس اشتباه بوده، همایون بهزادی از بازداشت آزاد شد و دیگر کمتر کسی درباره آن موضوع صحبت کرده بود.
ادعاهای پیشکسوتهای استقلال، اما صدای پرسپولیسیها را درآورد؛ باشگاه پرسپولیس با انتشار بیانیهای از رقیب خواست احترامها را نگه دارد و وارد فضای غیرمتعارف و غیرواقعی نشود. در آنسو، اما علی بهزادی، فرزند همایون بهزادی، با خطاب قراردادن حسن روشن گفت: میتواند با سند و مدرک مشخص کند که چندین بازیکن استقلال تودهای و چریک فدایی بودهاند. او در بخشی از صحبتهایش که خبر ورزشی منتشر کرده، میگوید: «پدر من یک کارمند ساده اداره هشتم ضدجاسوسی بود که در ۱۷ سالگی او را استخدام کردند. یعنی زور پدر من بهعنوان یک کارمند ساده به تیمسار خسروانی، مالک تاج سابق میرسید؟ نه نمیرسید، ولی محبوبیت پدر من خار چشم خیلیها بود و آنقدر او را اذیت میکردند که خدا میداند. اگر پدر من ساواکی بود، من هم میتوانم با سند و مدرک ثابت کنم پنج، شش بازیکن استقلال هم تودهای و چریک فدایی بودهاند و اسامی آنها را اعلام کنم. در یک برنامه تلویزیونی علیه استقلال حرف میزنند، آنوقت شما میآیید پدر مرا تخریب میکنید؟ به زودی با اسناد و مدارک خیلی حرفها را خواهم زد تا آقایان به خودشان بیایند و بیشتر از این در حق پدر من نامردی نکنند».
از همبازیبودن با حاجاحمد خمینی تا متهم به شکنجهگر ساواکبودن
داستان همایون بهزادی که هنوز هم برای فوتبالیهای ایران به سرطلایی معروف است پیچیده است؛ شاید به پیچیدگی شرایطی که بسیاری از بازیکنان فوتبال در آن دوره داشتند. اینکه همایون بهزادی ارتباطی با ساواک داشته یا نه بهطور حتمی اثبات نشده؛ پسرش میگوید کارمند اداره ضدجاسوسی بوده و خودش میگوید کارمند نخستوزیری. روایتهایی از همان زمان وجود دارد که بازیکنان را برای امرار معاش به ادارههای مختلف میفرستادند و همایون بهزادی را به همراه چهار نفر دیگر به نخستوزیری. شایعه کارمند ساواکبودنش از همانجا شکل گرفت و بعد از انقلاب این موضوع حسابی برایش دردسرساز شد.
برای کسی که در باشگاه شاهین همبازی حاجاحمد خمینی بود یکباره همهچیز تغییر کرد. بعد از انقلاب او به اتهام اینکه شکنجهگر ساواک بوده در خانهشان دستگیر میشود. این هم روایت عجیبی است که خود همایون بهزادی همان روزهایی که هنوز در قید حیات بود دربارهاش حرف زده است. او به دنیای فوتبال گفته که در خانهشان مراسم روضهخوانی داشتهاند، ولی یکی از بوکسورهای تیم ملی به همراه چند نفر دیگر به خانهاش میریزند و او را میبرند. «آقای بادپا (ایشان بوکسور تیم ملی بودند) لطف و محبت کردند و آمدند خانه ما و مرا بردند! اتفاقا آن روز ما در خانه برای شهدای کشور روضهخوانی داشتیم. رسم و نذر هر ماه ما بود که این روضهخوانی باید انجام شود. ایشان به همراه پنج نفر دیگر وارد خانه من شدند، به دلیل برگزاری روضهخوانی در منزل باز بود و اینها وارد خانه من شدند».
از اینجا به بعد هم دوباره بهتر است روایت خود همایون بهزادی نقل شود؛ روایتی که بخشی از آن را امیدنامه منتشر کرده است. همایون بهزادی میگوید: «اتهامیکه به من زد ه بود ند شکنجهگر ساواک بود و من را پنج ماه نگه د اشتند تا پروند ه را بررسی کنند، پس از اتمام بررسیها د ید ند چنین مسئلهای صحت ند ارد. این مسئله را همه مید انند قربان! همه ایران این موضوع را مید انند».
با وجود رهایی از این اتهام، اما داستان جدیدی برای همایون بهزادی شکل گرفت که تا سالها ادامه داشت؛ همایون که آن روزها در رشته ادبیات مشغول گذراندن دوران فوقلیسانس بود، از دانشگاه اخراج میشود و تا چندینوچندسال هم در تلویزیون با این ادعا که با ساواک همکاری میکرده ممنوعالتصویر میشود. سرانجام، اما بعد از چندینسال این ممنوعالتصویری هم از بین میرود. هم اسمش و هم تصویرش از ممنوعیت درمیآید. شاید مهمترین جایی که همایون بهزادی از شنیدن اسمش در تلویزیون خوشحال شده باشد مربوط به برنامه «۹۰» سابق و از زبان حسن خمینی است؛ موضوعی که برای همایون بهزادی ارزش زیادی داشت و سالها از آن یاد میکرد. «سید حسنآقا در برنامه «۹۰» گفتند که من و مرحوم پد رشان، حاج احمد آقا در باشگاه شاهین با هم بود یم. هر کس به تیم شاهین میآمد باید یک تیم د رست میکرد. من تیم شرق را درست کردم. یادش بخیر. یک تیم درست کردم که فوتبالیستهای خوبی از آن متولد شد. من با حاج احمد آقا همبازی بودم. خدا رحمتشان کند. ایشان نهایت محبت را به من د اشتند. سید حسنآقا نیز د ر برنامه «۹۰» گفتند و اسم من را نیز آورد ند. به جان بچههایم هیچ چیزی ند اشتند که من را متهم کنند. ما در آن زمان حرفهای نبود یم و بازیکنان را پنج نفر پنج نفر برای د ریافت حقوق به وزارتخانهها میفرستادند. یکسریها به وزارت دربار، یکسریها به باشگاه راهآهن و همینگونه سایرین را به جاهای مختلف فرستادند تا دائم نگویند بیایید کار کنید. پنج نفر بودیم که بدبخت شدیم و ما را به نخستوزیری فرستادند. پس از انقلاب به همین دلیل حقوق ما را قطع کردند. ما در این زمینه هیچ تقصیری نداشتیم، چراکه بازیکنان تیم ملی را تقسیم میکردند تا حقوق دریافت کنند».