عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: سال ۱۳۹۸ در حال پایان یافتن است. پیش از ورود کرونا فکر میکردم که برای سال ۱۳۹۸ چه نامی را بگذارم. نامهای گوناگونی به ذهنم رسید، ولی باید گفت که کرونا با آمدن خود، نامش را نیز بر این سال و احتمالا سال ۱۳۹۹ الصاق کرده است و در آینده در توصیف این دو سال باید بگوییم سالهای کرونایی. کرونا نشان داد که ما ضعیف هستیم.
این انسان که قدرتمند است در عین حال ضعیف خلق شده است. این تناقض قدرت و ضعف بشر، بسیار جالب است. در اوج قدرت و حضیض ضعف بودن، ویژگی ما است. قدرت بشر کجا خود را نشان میدهد؟ در فناوری؟ در تولید؟ در تخریب؟ در ساخت و ساز؟
البته در همه این جاها قدرت را میبینیم، ولی یک مورد بیش از بقیه برجسته است. آیندهنگری. انسان هر چه قدرتمندتر باشد، آیندهنگرتر میشود. قدرت تخیل، قدرت تحلیل، قدرت گذشتن از منافع کوتاهمدت برای دچار نشدن به هزینههای میانمدت و بلندمدت، قدرت همراه کردن دیگران برای آینده و... اینها ریشههای واقعی قدرت بشر است. انسانی که فاقد آیندهنگری باشد، در تلاطم متغیرهای پیشبینیناپذیر، به روزمرگی دچار شده و نابود خواهد شد.
اگر از این زاویه نگاه کنیم، ویژگی سال ۱۳۹۸ این بود که نشان داد جامعه ایران اگر چه در برخی از زمینهها قدرتمند است، ولی به عللی ناتوان از آیندهنگری است. نه آینده ۲ ساله و ۵ ساله و ۱۰ ساله که آینده یک ماهه را نیز قادر به برآورد و اندیشیدن درباره اقدامات احتیاطی نیست. حتما میپرسید چرا؟
سال ۱۳۹۸ با سیل آغاز شد. هنوز پاسخ به این پرسش ساده داده نشده است که چرا این سیل پیشبینی نشد؟ آیا زلزله بود که قابل پیشبینی نباشد؟ در پیشبینی سیل گلستان کوتاهی کردیم، چرا درباره سیل لرستان و خوزستان عملکردی مبتنی بر آیندهنگری نداشتیم؟ اقدام بعدی افزایش قیمت بنزین بود؟ در این مورد تجربیات گوناگونی داشتیم، پس چرا تمهیدات آیندهنگرانه پیشبینی نشد؟ نه کوششی برای اقناع افکار عمومی شد و نه زمینهسازیهای مناسب.
در قضیه هواپیما نیز عینا همین مساله را میبینیم، چه در اصابت آن و چه در اعلام علت سقوط آن، ظاهرا در هیچکدام قدرت پیشبینی و آیندهنگری حتی دو روز بعد را نیز نداشتیم. در انتخابات که ماجرا تکرار مکررات بود، باز هم فاقد پیشبینی و آیندهنگری درباره کیفیت واکنش مردم در حضور انتخاباتی بودند. این مورد کاملا قابل پیشبینی بود و با اندکی آیندهنگری معلوم بود که با چه وضعی مواجه خواهند شد. کرونا ضعف مذکور را خیلی آشکارتر کرد. در حقیقت با شیوع کرونا در چین باید در ایران مطالعهای آیندهنگرانه انجام میشد و به این پرسشها پاسخ میداد.
ـ. چگونه باید مانع از ورود کرونا به کشور شد؟ و اگر آمد چگونه به سرعت مطلع شد؟
ـ. اگر وارد شد، چگونه باید با آن مقابله کرد؟
ـ. برای مقابله نیازمند چه امکاناتی اعم از بهداشتی و درمانی و غیر آن هستیم که آنها را تهیه کنیم؟
ـ. مردم و نهادهای اجتماعی نیازمند چه آموزشهایی هستند که باید به آنها داده شود؟ ـ. و...
در ادامه نیز که رسما ورود آن اعلام شد، باید تحلیل دقیقی از آمار و ارقام و چگونگی شیوع آن و رسیدن به نقطه اوج بحران و... ارایه میشد تا بتوان خود را با ماجرا هماهنگ کرد. امکانات و نیروی درمانی و بیمارستانی نیز نباید خسته و فرسوده شوند، مردم باید همراهی کنند برای این کار تمهیدات زیادی باید اندیشیده شود و... خلاصه اینکه ضعف خود را در فقدان آیندهنگری نشان دادیم.
حال پرسش این است که آیا فقدان آیندهنگری و ضعف ما ناشی از بیتوجهی به این عامل است؟ آیا ناشی از عدم آشنایی ما با موضوع و مفهوم آیندهنگری است؟ چرا اقتضایی و ارتجالی رفتار میکنیم؟ پاسخ بنده به پرسش مذکور این است که این ویژگی ناشی از نداشتن فهم یا دانش نیست. بلکه به نوعی ساختاری است.
هر حکومتی مثل یک انسان مغز آن گنجایش حدی از امور را دارد. هنگامی که با مسائل و کارهای زیادی مواجه شود، از میان آنها دست به انتخاب میزند. کارهای سادهتر و عاجلتر را برای انجام انتخاب میکند و بقیه را نادیده میگیرد.
جامعه و حکومت ما درگیر مسائل گوناگون فوری و آنی است. نه نظام اداری آن و نه اتاقهای فکرش قادر به عبور از این مسائل جاری و ضروری نیستند. تمام توان فکری و برنامهریزی آن صرف حل همین مسائل جاری باید بشود. اگر پرداخت حقوق کارکنان دولت و بازنشستگان سخت باشد، همه توان دولت و حکومت صرف تامین بودجه برای این کار خواهد شد، اگر از این نوع مسائل به وفور وجود داشته باشد کل ذهنیت مدیران به آن مشغول میشود و جایی برای آیندهنگری نمیماند، چون اگر اینها حل نشود، آیندهای وجود نخواهد داشت که بخواهیم آن را تحلیل کرده و بشناسیم.
از سوی دیگر آیندهنگری مستلزم وجود حداقلی از کنترل بر عوامل متغیر است. اگر عوامل موثر بر آینده در اختیار من و شما یا حکومت نباشد، چگونه میتوانیم درباره آن آینده فکر کرده و برنامهریزی کنیم؟ برای نمونه اگر نتوانیم صادرات نفت داشته باشیم، چگونه میخواهیم روی درآمدهای آن برنامهریزی کنیم؟ اگر ندانیم قیمت آن چقدر است یا اگر نتوانیم پول فروش آن را در اختیار بگیریم این عامل از سبد آیندهنگری ما حذف میشود و ممکن است در نهایت متغیر چندانی برای آیندهنگری و برنامهریزی باقی نماند.
بنابراین فقدان کنترل بر عوامل موثر بر آینده و برنامهریزی نیز یکی از ریشههای بیتوجهی به آیندهنگری و نشاندهنده ضعف ما است. آیا میتوانیم بر این ضعف خود در سال ۱۳۹۹ فایق آییم؟ امیدواریم، چون زنده به امیدیم.