خبرگزاری مهر نوشت: سیامند رحمان که از سال ۲۰۱۶ و با مهار وزنه ۳۱۰ کیلوگرمی در بازیهای پارالمپیک ریو عنوان قویترین مرد جهان را در اختیار داشت شامگاه یکشنبه دار فانی را وداع گفت.
«ایست قلبی و عدم نتیجه گیری از احیای انجام شده» دلیل مرگ مرحوم رحمان عنوان شده است. ملاخضری مسئول بخش اورژانس بیمارستان اشنویه هم این موضوع را تأیید و تاکید کرده که تیم پزشکی بلافاصله بعد تماس دریافتی از منزل سیامند رحمان، به محل اعزام شد و عملیات احیا هم در منزل، مسیر انتقال و بیمارستان انجام شد، اما این عملیات در نهایت بی اثر ماند.
با این حال، اما صحبتهای دیگری در رابطه با دلیل مرگ سیامند رحمان مطرح شده که بی ارتباط با بحران این روزهای ایران و خیلی دیگر از کشورهای جهان نیست. «کرونا» و ابتلاء به ویروس آن موضوعی است که در رابطه با فوت ناگهانی سیامند رحمان و دلیل آن مطرح شده است. البته که این مسئله توسط هیچ مقام مسئولی تأیید نشده است.
زهرا چابکی رئیس کمیته پزشکی کمیته ملی پارالمپیک ایران هم از این مسئله و ارتباط آن با مرگ قویترین مرد جهان ابراز بی اطلاعی کرد، اما در عین حال توضیحاتی در رابطه با این اتفاق تأسفبار و دلایل احتمالی آن ارائه داد.
این مقام مسئول در کمیته ملی پارالمپیک با تاکید بر اینکه مرحوم سیامند رحمان جزو ورزشکارانی بود که به خاطر کسب سهمیه پارالمپیک به لحاظ پزشکی و سلامت تحت نظر ویژه بود، گفت: ورزشکاران پارالمپیکی به خاطر شرایط خاصی که دارند معمولاً تحت نظر پزشکی هستند. موضوع در رابطه با پارالمپینهایی که برای پارالمپیک کسب سهمیه میکنند، دقیقتر و با برنامهتر دنبال میشود طوریکه در فواصل زمانی مشخص، معاینات پزشکی لازم در مورد آنها انجام میشود.
او ادامه داد: مرحوم رحمان هم جزو ورزشکارانی بود که تحت نظارت کامل پزشکی کمیته ملی پارالمپیک قرار داشت، حتی با وجودیکه او خارج از تهران سکونت داشت و تمریناتش را هم به صورت غیرمتمرکز همانجا دنبال میکرد. آخرین معاینه پزشکی مرحوم رحمان همین دو ماه پیش در بیمارستان تخصصی سیدالشهدا اشنویه و با حضور تیم پزشکی اعزامی کمیته ملی پارالمپیک انجام شد. در این مرحله از معاینات، معاینه کامل قلبی از سیامند رحمان انجام شد. حتی نوار قلب هم گرفته شد و اکوردیوگرافی هم انجام شد.
چابکی با بیان اینکه نظر جمعی تیم پزشکی این بود که سیامند رحمان مشکل حاد قلبی ندارد، خاطرنشان کرد: در معاینات پزشکی اشارهای به کوچکترین مشکل قلبی در وضعیت سیامند رحمان نشد و به همین دلیل او مشکلی برای ادامه تمرین و ورزش نداشت و این اجازه به او داده شد.
«شاید همین مسئله باشد که منجر به مطرح شدن کرونا و ابتلاء به آن در مورد مرگ ناگهانی سیامند رحمان شده است»، رئیس کمیته پزشکی کمیته ملی پارالمپیک در واکنش به این موضوع گفت: ابتلاء به ویروس کرونا به شرایط فضا و خود فرد بستگی دارد. در مورد اینکه مرحوم رحمان علائمی از ابتلاء به ویروس کرونا داشته یا اینکه مراجعهای به این دلیل داشته است، من هیچ اطلاعی ندارم. موضوعی هم در این زمینه به ما گزارش نشده است. در گزارش مربوطه دلیل فوت این قهرمان ایست قلبی عنوان شده و اینکه تلاش برای احیا هم نتیجهای نداشته است.
چابکی در عین حال گفت: البته باید توجه داشت که مرگ به دلیل پایان فعالیت قلب و ایست آن اتفاق میافتد. منظور این است که علت مرگ هر موضوعی باشد در نهایت به از کار افتادن قلب منجر میشود. حالا اینکه دلیل ایست یکباره قلب مرحوم رحمان چه بوده، من اطلاعی ندارم.
او در عین حال یک موضوع دیگر را هم یادآور شد و گفت: در مورد افرادی که به ورزش سنگین و حرفهای مشغولند و جثه بزرگی هم دارند، احتمال «مرگ ناگهانی» وجود دارد. کمااینکه خیلی از ورزشکاران و به خصوص فوتبالیستها در جریان بازی به همین دلیل جان خود را از دست داده اند. این افراد در واقع بدون هیچ پیش زمینهای و به دلیل تأثیراتی که ورزش سنگین روی وضعیت قلبی آنها میگذارد، جان خود را از دست میدهند.
این مقام مسئول در کمیته ملی پارالمپیک با تاکید دوباره بر اینکه طبق آخرین معاینه قلبی و عروقی انجام شده از سیامند رحمان او هیچ مشکل حادی در این زمینه نداشت، تاکید کرد: در مورد ویروس کرونا و مبتلا شدن احتمالی مرحوم رحمان به آن که باعث مرگش شده باشد، مرکز بهداشت و درمان اشنویه باید اظهارنظر کند. در گزارش پزشکی که من در جریان آن قرار گرفته ام، هیچ اشارهای به این مسئله نشده است.
چابکی در پایان و در پاسخ به این پرسش که «ممکن است که کمیته ملی پارالمپیک به خاطر اهمیت موضوع پیگیر این مسئله شود؟»، گفت: رئیس و دبیرکل کمیته ملی پارالمپیک برای حضور در مراسم خاکسپاری مرحوم رحمان به اشنویه سفر کرده اند. اگر قرار بر پیگیری باشد قطعاً خود آنها انجام میدهند.
کرونا و مرگ ؟! بازخوانی یک تجربه شخصی
از: امین میرزائی
فرض کنید به بیماریِ دوقطبی مبتلا هستید و در فاز افسردگی به روانپزشک مراجعه می کنید. روانپزشک از فازِ دوّم بیماری شما (فاز مانیا) خبر ندارد و داروی لیتیوم برایتان تجویز می کند. دارو را مصرف می کنید و بر شدّتِ "مانی" می افزائید. این مشکلی ست که ما فیلسوفان از آن به عنوان خطایی اپیستمولوژیک یاد می کنیم. خطایی که در همه علوم تجربی وجود دارد و مصداقِ بارزِ آن اشتباهی ست که درباره مرحومِ کیارستمی مرتکب شدند و بیماری گوارشیِ او را به مرگ پیوند زدند.
من مادرم را چند ماه پیش (سی ام مهرماه همین امسال) از دست دادم . در بیمارستانی دولتی و در نتیجه وقفه تنفّسی . مادر، اسفند سال پیش سکته مغزی کرده بود و هشت ماهی در خانه بستری بود. سال گذشته چند روزی به همراهش در بیمارستان به سر بردم و در نهایت بیمار را به خانه آوردم .در همین مدّت به مشکل اپیستمولوژیک پزشکانمان پی بردم. پزشکی که فرقِ بیمار خواب و بیهوش را نمی داند و برای بیماری که قادر به بلع غذاست لوله تغذیه تجویز می کند. پزشکی که کلّ زمان معاینه بیمار را به سه دقیقه تقلیل می دهد و تالاموس بیمار را با منطقه بروکایِ لُبِ فرونتال اشتباه می گیرد. نسخه اش هم چندین و چند دارویِ مختلف است ، مهمترینش والزارتان که در همان ایّام از داروخانه ها جمع آوری می شد ، چرا که چینی محترمی - مانند اکثر موارد دیگر - در آن دمِ مرگ دمیده بود!
گاهی در شرایطّ استرس و کم خوابی به آفتِ دهان دچار می شوم و در فاصله چند روز آبسه را به آن می افزایم ! با آن که اوایل از ژل های موجود در بازار و آنتی بیوتیک تجویز شده توسط دکتری محترم استفاده می کردم ، مدّتی بعد به مضمضه کردن سرکه (پیشنهاد یکی از دوستان) و اخیراً به شستن دهان با کاسنی رو آوردم. پزشک محترم، آبسه را در طول 10 روز معالجه کرد و من این مدّت را به دو روز رساندم. آبسه را هم همان روز اوّل ترکاندم ! البته این به معنیِ اعتقاد به طبّ سنتی نیست. روشی پراگماتیستی و غیر ناظر به واقعیت ماجراست. من نمی دانم تأثیر سرکه یا کاسنی چیست، ولی همانطور که معادلات انیشتین و بوهر و دیراک ، کمکی به استخراج تقویم جلالی نمی کند و همان منطقة البروج سنّتی (ولو در اساس اشتباه) گره از کار مستخرجان تقویم می گشاید، من هم آویشن و گشنیز و نعناع و فلفل قرمز را به مثلاً ادالت کولد دکتر عبیدی و استامینوفن دکتر فلانی ترجیح می دهم و اگر سرما بخورم دکسامتازون به خودم تزریق نمی کنم. گربه شرودینگر است دیگر، جعبه را که بازکنی یا زنده می ماند یا می میرد !!
چهار ماه پیش به سرماخوردگی مختصری دچار شدم . با خوردن چند لیوان موهیتو (ترکیب نعناع و لیمو) و البته کمی استراحت بهبود یافتم. امّا نمی دانستم این بیماری به مرگ مادرم منجر می شود. وقتی حالش به طور ناگهانی به هم خورد ، پنداشتم آمبولیِ ریه کرده و به علّت عدم تحرّک و فشارخونِ بالا دچار سکته مجدّد مغزی شده. به 115 زنگ زدم و بیمار را به بیمارستان بردم. بیمارستانی که انترن و اکسترنش آنفلوانزا ( و شاید هم کرونا !) گرفته بودند و از دماغشان آب جاری می کردند. دانشجویان محترم پزشکی مرا می بخشند ، ولی آن عدّه ای که با آنها برخورد داشتم ، معنای صحیحِ "آسپیره" را نمی دانستند. به سی تی اسکن رفتیم و در حالیکه در اطاق اسکن مانده بودم و پمپی را که به دستم داده بودند با شمارش 1تا 2 می فشاردم ، از سینه (و نه سر) مادر عکس گرفتند. به هر حال اشعه را به من و مادر بی حفاظ تاباندند و بعد به سالن اورژانسمان بردند. وحشتناک بود ، چند دکتر با آبِ ریزان از بینی ، به معیّتِ چند پرستار عصبانی. دستگاه اکسیژن خراب بود و مادر هم به هوش آمده بود. بدون آفازی و تنها از رنج لوله ای که در حلقش فروکرده بودند ، از من می خواست که لوله را از دهانش درآورم و من ممانعت کردم. چرا ؟! چون علی رغم حرفه ام (تفکّر انتقادی و شناخت شناسی) به شناختِ پزشکان اعتماد کردم. بیمِ آن داشتم که فیلسوفان را بدنام کنم و نامم را در کنار امثالِ جناب تبریزیان (روحانی منتقد طبّ جدید) مضحکه عام و خاص سازم. گفتم در این مورد ، تیغ تیزِ فلسفه را به سمتِ طبّ حاشیه نشانه می گیرم و به پزشکیِ تهاجمیِ روز اعتماد می کنم.
مادرم پا و دست راستش را تکان داد و با وجودِ لوله در دهان، گرسنگی اش را ابراز کرد . یعنی که مشکل من سکته مغزی نیست ، آفازی و پارالژی هم ندارم. امّا من به سائقه بیماری زمینه ای او ، مشکل را به سکته مغزی ربط می دادم. تا زمانِ رسیدن نوبت مادرم بیست تخت مانده بود. از پزشک اورژانس خواستم تا مادرم را معاینه کند. امتناع کرد. از هوشیاری اش گفتم و این که می خواهد با دستش لوله اکسیژن را درآورد. به پرستار دستور داد تا به مادر دکسامتازون تزریق کند. از دو دقیقه بعدش را می توانید حدس بزنید و تلاش ناکامی را که پزشکان و پرستاران برای احیایِ مادر انجام دادند پیش خود تجسّم کنید. گواهی فوتی که فردا صادر شد، علّت مرگ را وقفه تنفّسی در اثر سکته مغزی ذکر کرده بود. امّا پزشکِ بیمارستان با ملامت از من می پرسید ، چرا ریه مادر عفونی شده و بنا به عکس سی تی ، سه چهارم آن درگیر علائمی چون ذات الریه بوده ؟! به او گفتم سیگاری و اهل دود نیستم، جلویِ آلودگی هوا را هم نمی توانم بگیرم ، از علّت عفونتِ ریه مادرم هم خبر ندارم.
این روزها فکر می کنم ، شاید مادر به نوعی آنفلوانزا یا کوئید 19 و امثال آن مبتلا شده و نبودن کیتِ تشخیص و کم تجربگی پزشکان از کاهی که می توانست رُفته شود ، کوهی به عظمتِ دماوند ساخته. کوهی که امروزه در ایران فراگیر شده و اشتباهِ پزشکی را به گردن ویروسی سرگردان انداخته.
مرحوم از بی مهری که از سوی فدراسیون به ایشون و کلا جامعه ورزشی وجود داره گله کرد و حتی گفت که از کشورهای دیگه درخواستهایی داشته ولی بخاطر شهر و کشورش قبول نکرده.
در ورودی شهر اشنویه تندیسی از ایشون قرار داره که بابت اونم گله داشت که بسیار بی کیفیت ساخته شده و قطعا ساخت بی کیفیت نشان از رانت در جزی ترین برنامه ها داره. البته نظر ایشون بود و قابل قبول هم هست با وضعیتی که در کشور حاکمه.
با این توضیحات بعیید میدونم این جمله که ایشون تحت نظر پزشکی بوده بصورت مرتب واقعیت داشته باشه.
ایشون شددیدا گلایه داشت از وضعیت معیشتی و عدم حمایت دولت از یک قهرمان ملی و جهانی.
اگر هم دوماه پیش مراجعه ای داشته شاید خصی بوده نه اینکه برنامه پزشکیشون اینطور بوده.
خدا رحمتش کنه