«صحنه وحشتناکی بود. تا حالا به چنین مکانی نرفته بودم. دیدن سکوهای اعدام و طنابهای آویخته از چوبه دار بیشتر شبیه کابوس بود. وقتی آرمان وارد سالن اعدام شد ناگهان به گریه افتاد. شروع به التماس کرد و گفت: قول میدهم حرف بزنم و بگویم که روز حادثه چه اتفاقی افتاد. من و همسرم با دیدن این صحنه در یک لحظه تصمیم گرفتیم یک ماه به آرمان فرصت بدهیم تا اگر حرفی ناگفته در این پرونده مانده به زبان بیاورد. ما فقط دنبال یک نشان از دخترمان هستیم آرمان ۶ سال است که ما را از بودن تنها فرزندمان محروم کرده و در حسرت یافتن حتی یک تار مو از غزاله هستیم.»
به گزارش ایران، اینها بخشی از صحبتهای مادر جوانی است که در اسفند سال ۹۲ دختر ۱۹ سالهاش را از دست داد. مادر غزاله شبهای سخت بسیاری را تا صبح به یاد دختر دردانهاش اشک ریخته و در انتظار پیدا کردن نشانی از او ولو یک تار مو یا گوشهای از ناخنش روزگار را به تلخی سپری کرده است. اما حالا او از سحرگاهی میگوید که قرار بود قاتل دخترش اعدام شود، اما او و همسرش یک بار دیگر به این پسر فرصت زندگی دادند تا شاید بگوید با جسد غزاله چه کرده است بلکه دل داغدارشان کمی آرام گیرد.
مادر غزاله در گفتوگوی مفصلی که در خانهاش با خبرنگار «ایران» انجام داد، گفت: «ما به خاطر دل خودمان به او فرصت دادیم در حالی که مطمئنیم آرمان قاتل است، اما نمیگوید با جسد غزاله من چه کرده است.»
وی در حالی که قطرهای اشک از گونهاش سرازیر بود، گفت: «غزاله برای ما تمام نشده. دلم برای یک بار مامان گفتنش و پیچیدن صدایش در فضای خانه تنگ شده. ما حتی نمیتوانیم دلمان را خوش کنیم به مزاری یا سنگ قبری که بر سر آن گریه کنیم. آرمان با سکوت مرموزش کاری کرده که از فرصتی که به او دادیم پشیمان شویم. ما میخواستیم دخترمان را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بفرستیم، اما این پسر با کشتن غزاله ما را نابود کرد. روزهای اول که متوجه شدیم دخترمان به دست آرمان به قتل رسیده است حتی یک بار خانوادهاش به سراغ ما نیامدند من خودم به سراغ مادر آرمان رفتم تا بپرسم چرا پسرت دخترم را کشت؟ پدر و مادرش هیچ تلاشی برای آرام کردن ما انجام ندادند.»
پدر غزاله نیز با گلایه از برخی هنرمندان که با صحبتهای نسنجیده سعی در حاشیهسازی داشتند گفت: «نمیدانم چرا برخی از هنرمندان تلاش میکنند که از آرمان یک قهرمان و نابغه بسازند و او را که قاتل دخترم است مظلوم و ما را ظالم نشان دهند. آرمان در حالی که یک هفته به ۱۸ سالگی اش مانده بود مرتکب قتل شد او نه قهرمان است نه نابغه بلکه فقط ۶ سال با سکوت توانست ما را بازی دهد.
اما واقعاً این افراد مشهوری که در تلاش برای نجات آرمان هستند لحظهای به این فکر کردهاند که او جان یک دختر بیگناه را گرفته که تنها جرمش نه گفتن به ازدواج با این پسر بوده است. من از هنرمندان و سلبریتیها خواهش میکنم اینقدر در جهت مظلوم نمایی یک فرد محکوم به قتل حرکت نکنید. چرا که هر قدمی که در این مسیر برمی دارید چیزی جز خدشه دار کردن روح و ذهن ما انجام نمیدهید.»
پدر غزاله با بغضی فروخورده ادامه داد: ما انتظار داریم که اجازه بدهند خودمان یعنی من و مادر غزاله در این پرونده تصمیم بگیریم که میخواهیم آرمان را ببخشیم یا مجازات کنیم.
در این ۶ سال همه مدارک ثابت کرده که او قاتل است. حالا بعد از چند سال آرمان میگوید که ممکن است غزاله را بعد از آنکه به سطل زباله انداخته بود زنده شده و از آنجا رفته باشد! چطور امکان دارد کسی که چند ضربه میله بارفیکس به سرش خورده و در کیسه پیچیده شده دوباره بتواند بلند شود.
به هرحال مهلت یک ماهه ما به آرمان به معنی تزلزل در رأی و نظر ما و بخشش نیست. ما این فرصت را به او دادیم تا شاید با دادن نشانی از جسد دخترمان ما را از این برزخ خارج کند.
اما متأسفانه دیدیم که در این مدت برخی از هنرمندان تلاش کردند تا از او یک قهرمان بسازند، اما هیچکسی به ما که، ولی دم هستیم این حق را نمیدهد خودمان تصمیم بگیریم.
ما ۶ سال است که با روح دخترمان در این خانه زندگی میکنیم حتی یک لحظه هم نتوانستیم با مرگ او کنار بیاییم. میگویند آرمان جوان است و آینده دار، مگر غزاله جوان نبود؟ مگر آینده دار نبود؟ مگر حق زندگی کردن نداشت؟
مادر غزاله هم تأکید کرد: شاید اگر پدر و مادر آرمان از روز اول با ما همدردی میکردند و در جهت جلب رضایت ما بر میآمدند قدری آرامتر بودیم، اما آنها فقط با حرف هایشان نمک به زخم ما پاشیدند شاید اگر آرمان با ما صداقت داشت و نشانی از جسد دخترمان میداد ما روی تخفیف مجازات فکر میکردیم، اما الان ما را بهجایی رساندند که حتی از این فرصت یک ماهه نیز پشیمان شدهایم.
پدر غزاله نیز در ادامه صحبتهای همسرش گفت: بعد از ۶ سال وکیل متهم از تمدید دفترچه بیمه غزاله بعد از قتل یا ثبتنام او در دانشگاه میگوید اینها حرفهای بیاساسی است که ما با مدرک و سند همه را توضیح دادیم و ثابت کردیم. ما از دادگاه و دستگاه قضایی میخواهیم که این حق واقعی را از ما نگیرند و اجازه بدهند تصمیم نهایی را درباره سرنوشت آرمان خودمان بگیریم.
رسیدگی به این پرونده از روز ۱۲ اسفند سال ۹۲ همزمان با ناپدید شدن دختری ۱۹ ساله بهنام غزاله آغاز شد و خیلی زود با ردیابی تلفن همراه وی پسری بهنام آرمان که از دوستان خانوادگی آنها بود دستگیر شد و ۹ روز بعد این پسر اعتراف کرد غزاله به خانه آنها رفته بود، اما در جریان یک درگیری وی را به قتل رسانده و جسدش را بعد از بستهبندی درون سطل زباله خیابان انداخته است.
در حالی که ۶ سال از این جنایت گذشته جسد غزاله هنوز پیدا نشده و آرمان نیز به قصاص محکوم شده است، اما بعد از آنکه با مهلت خانواده غزاله به آرمان وی به زندان برگشت چندی بعد با تلاش وکیل متهم دو نفر از قضات صادر کننده رأی قصاص از امضای خود برگشتند که این موضوع باعث شد تا پرونده برای بررسی به دیوان عالی کشور برود و قضات در این باره تصمیم بگیرند.