پسر جوان در نقش خواستگار، دختری را با رویای ازدواج به خانهشان کشاند و تسلیم نیت شیطانی خود کرد.
به گزارش خراسان، این دختر پس از خوردن شربت مسموم بی هوش شد و وقتی چشم باز کرد خود را در شرایط اسفناکی دید.
وقتی فاش شد دختر فریب خورده هدف آزار سیاه خواستگار دروغگویش قرار گرفته است، با طرح شکایتی پرونده در دادگاه تحت بررسی قرار گرفت و پسرجوان وقتی از خود دفاع کرد خود را بی گناه دانست.
دو ماه قبل دختر جوانی به نام سپیده به پلیس آگاهی تهران رفت و پرده از سرنوشت تلخ و شوم خود برداشت.
این دختر از پسر جوانی به نام مسعود شکایت کرد و در تشریح ماجرا درحالی که آشفته و پریشان بود گفت: من وخانوادهام در منطقهای در غرب تهران ساکن هستیم و در همسایگی ما خانوادهای زندگی میکنند که ۲۵ سال است آنها را میشناسیم.
سپیده ادامه داد: ما از سالها پیش با آنها رفت و آمد خانوادگی داریم. یک سال قبل پسر یکی از اقوام همسایه مان که به خانه آنها میآمد، به سراغم آمد و پیشنهاد دوستی داد. ابتدا نپذیرفتم، زیرا میترسیدم خانواده ام بفهمند و رابطه دو همسایه قدیمی بهم بخورد، اما او اصرار کرد و گفت: قصد دارد با من ازدواج کند همین باعث شد به این پسر اطمینان پیدا کنم و او را خواستگار جدی خودم میدانستم. او میگفت: لازم است بیشتر با هم آشنا شویم تا بتوانیم درباره ازدواج تصمیم درستی بگیریم. من ماجرا را به مادرم گفتم و خانواده مسعود هم در جریان رفت و آمدهای ما قرار داشتند.
دختر جوان گفت: من در مهمانیهای خانوادگی که آنها برگزار میکردند بارها شرکت کرده بودم و با هم قرار ازدواج داشتیم. تا این که یک ماه قبل مسعود مرا به خانه شان دعوت کرد و گفت: قرار است زن عمویش مرا ملاقات کند.
دختر جوان ادامه داد: من وقتی به خانه مسعود رفتم کسی آن جا نبود. او گفت: تا دقایقی دیگر زن عمویش میرسد. سپس به من شربت آلبالو تعارف کرد، من هیچ شکی در درستی این پسر نداشتم، زیرا مسعود را مرد آینده ام میدانستم تا این که پس از نوشیدن شربت بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم پسر جوان مرا آزار داده است. من که از این ماجرا شوکه شده بودم به او اعتراض کردم و گفتم از او شکایت میکنم، اما او با حرفهایش مرا فریب داد.
سپیده افزود: مسعود میگفت: اگر ماجرای شکایت را مطرح کنم خانوادهاش مانع ازدواج ما میشوند. به همین دلیل از شکایت صرف نظر کردم، اما بعد از آن ماجرا مسعود دیگر جواب تلفن هایم را نداد.
سپیده گفت: یک ماه از آخرین ملاقات شوم من و مسعود گذشته بود و او پاسخم را نمیداد، من نیز برایش پیامک فرستادم و گفتم قصد دارم از او شکایت کنم، اما او بار دیگر مرا به خانه شان دعوت کرد و گفت: اعضای خانوادهاش در خانه حضور دارند و بهتر است به آن جا برویم تا با هم قرار خواستگاری را بگذاریم.
دختر جوان ادامه داد: من که حرفهای مسعود را باور کرده بودم، برای دومین بار به خانه آنها رفتم، اما کسی در خانه نبود و مسعود بار دیگر مرا آزار داد. به همین دلیل تصمیم گرفتم از او شکایت کنم.
با این شکایت سپیده به پزشکی قانونی معرفی شد و پزشکی قانونی آزار و اذیت وی را تایید کرد.
بدین ترتیب مسعود ردیابی و بازداشت شد و در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه سپیده به تشریح شکایتش پرداخت و گفت::این پسر با وعده ازدواج مرا فریب داد و آزارم داد. وی همچنین برای اثبات ادعایش نشانی خالکوبیهای روی بدن مسعود را نیز به قضات ارائه داد.
اما وقتی پسر جوان در جایگاه متهم ایستاد، منکر آزار و اذیت دختر جوان شد و گفت::سپیده همیشه به خانه خاله ام رفت و آمد داشت و من هم گاهی اوقات به آن جا میرفتم و یکدیگر را ملاقات میکردیم. چون در خانه لباس راحتی میپوشیدم او خالکوبیهای روی بدنم را دیده است و به همین دلیل در دادگاه نشانی آنها را داده است. من به او علاقهمند بودم و میخواستم با او ازدواج کنم، اما وقتی به دروغگویی هایش پی بردم از ازدواج با او منصرف شدم.
متهم جوان ادامه داد: سپیده متولد سال ۷۲ است، اما به دروغ گفته بود متولد سال ۸۰ است. او یک بار صیغه یک مرد شده بود و این ماجرا را از من پنهان کرده بود. بعد از این که به دروغگوییهای او پی بردم و رابطه ام را با او تمام کردم از من شکایت کرده تا من را به دردسر بیندازد. من هرگز او را به زور آزار نداده ام.
بنابه این گزارش؛ با پایان اظهارات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.