عباس سلیمینمین روزنامه نگار با سابقه کشورمان از جمله افرادی است که پس از قضایای اخیر در ماهشهر حضور یافته است. او روزنامهنگاری است که مواضع مستقلی دارد و به همین دلیل هم رسانههای اصولگرا و هم رسانههای اصلاحطلب با او ارتباط دارند و او را تا حد بسیار زیادی به رعایت انصاف در موضعگیری میشناسند. به نحوی که حتّی اگر نظر او را قبول نداشته باشند، اما در قریب به اتفاق موارد دربارهی اینکه او نظرش را صادقانه بیان کرده و ملاحظات و منافع فردی و جناحی را در آن دخیل نداشته، اتفاق نظر دارند.
به گزارش تسنیم، سلیمینمین درباره آنچه مسئلهی ماهشهر به واسطهی حضورش در این شهر متوجه شده میگوید: "اتفافات پس از تصمیم بنزینی دولت در ماهشهر را باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد. وقتی شما در شهر یا منطقهای پروژههای سنگین اقتصادی و نفتی را به اجرا درمیآورید باید حتماً یک سری ملاحظات و توجهات ویژه را نسبت به مردمی که در آن منطقه زندگی میکنند در نظر بگیرید.
زمانی که پروژهای در مجاورت یک شهر به اجرا در میآید، دستاندرکاران آن پروژه برای هدایت و اجرای آن تعدادی نیروی غیربومی اعم از کارشناس، مهندس، مدیر و متخصص را به آن شهر میآورند که طبعاً برای ترغیب این افراد به مهاجرت به مناطقی که پروژه مذکور در حال اجرا است، پیشنهاد حقوقهای بالا به آنها میشود. همین مسئله موجب میشود تا اختلاف حقوق کارکنان این پروژهها به نسبت مردم بومی منطقه زیاد باشد. ضمن اینکه وقتی یک پروژه نفتی به اجرا در میآید، طبعاً به همراه خود یک سری آلودگیها و مسائل و مشکلات زیست محیطی را برای مردم بومی آن منطقه در پی خواهد داشت.
از مطالب بیان شده در بالا میتوان این نتیجهگیری را کرد که یک پروژه نفتی و گازی به همراه خود علاوه بر حس تبعیض، در بر دارنده مشکلات و آلودگیهای زیستمحیطی نیز خواهد بود. یعنی فرض کنید نیروی بومی که در آن منطقه حقوق یک تا دو میلیون میگیرد باید در مجاورت با کسانی زندگی کند که به طور مثال 20 میلیون در ماه حقوق میگیرند. این مسئله یک احساس نابرابری یا بیعدالتی در بومیان منطقه به وجود میآورد.
از سوی دیگر وقتی شما یک شهرک صنعتی ایجاد میکنید برای کارکنان غیربومی این شهرکها یه سری آبادانیها، رستوران و وسایل تفریحی ایجاد میکنید تا این افراد بتوانند با خانوادههای خود در این شهرکها زندگی کنند. در حالی این امکانات به دلیل هزینههای بالا قاعدتاً برای بومیان منطقه غیرقابل استفاده است.
اما در دنیا و در ارتباط با این نوع پروژهها سعی میشود که یک درصدی از درآمدهای پروژهها صرف آبادانی کلیت آن مناطق شود. به طور مثال برای بومیان منطقه پارک و تفریحگاهها و مراکز بهداشتی احداث میشود یا حداقل درمانگاهی که برای نیروهای غیربومی ایجاد میشود، یک روز در هفته برای مردم بومی خدمات رایگان ارائه میدهد یا در ارتباط با محیط زیست منطقه که تحت الشعاع فعالیتهای آلوده کننده مرتبط با نفت و گاز است، تدابیر و ملاحظاتی در نظر گرفته میشود تا این آلودگیها به حداقل برسد. به طور مثال با درختکاری و ایجاد مناطق سبز از میزان آلودگیهای منطقه میکاهند. این مسئله در سطح جهانی تبدیل به یک نُرم شده است تا زیانهای اجتماعی و محیط زیستی بومیان این مناطق به حداقل برسد.
امّا متاسفانه این مسائل از سوی مسئولان ما مورد غفلت قرار میگیرد و در نتیجه نوعی رقابت ذهنی و احساس تبعیض را در بین بومیان منطقه ایجاد میکند. در حالی که اگر بومیان منطقه احساس کنند راهاندازی یک پروژه نفتی میتواند موجب آبادانی منطقه و دریافت خدمات درمانی و بهبود راههای مواصلاتی به آن مناطق شود و این احساس در بومیان منطقه ایجاد شود که آنها نیز سهمی از پروژهای که در نزدیکی محل زندگی آنها در حال اجرا است، دارند حتی اگر این سهم اندک باشد بدون شک موجب همکاری بومیان با مسئولان اجرایی این پروژهها میشود.
بنده در سفری که به ماهشهر داشتم، دریافتم که توجهی به این مسائل که امری بسیار عادی است، نشده و طبیعی بود که یک روز این حس تبعیض در میان مردم بومی ماهشهر جنبه بیرونی پیدا میکند و مردم این منطقه از اینکه اجرای این پروژهها تنها آلودگی محیط زیست را برای آنها به ارمغان آورده، ابراز نارضایتی خواهند کرد. بنابراین قطعاً وزارت نفت در بروز اتفاقات ماهشهر مقصر است چراکه هیچگونه تمهیدی برای ایجاد حس همکاری و تعامل میان دستاندرکاران اجرای پروژههای نفتی و گازی با بومیان منطقه ایجاد نکرده است.
البته این غفلتها در برخی شهرهای دیگر نظیر آبادان نیز اتفاق افتاده است. متاسفانه سالهاست دو فاز از پالایشگاه آبادان از مدار خارج شده و مشخص نیست که چرا باید این بیدقتی وجود داشته باشد که این ظرفیت که میتواند برای تعداد زیادی از نیروهای بومی اشتغالزایی کند، چندین سال از مدار خارج باشد و هیچ تلاشی نیز از سوی مسئولان مربوطه برای راهاندازی مجدد آن صورت نگرفته باشد. ضمن اینکه اگر دستاندرکاران این پروژه کمی به شهرداریهای محلی کمک کنند تا خیابانهای غیر از شهرکهای مرتبط با پروژهها نیز سامان پیدا کند، این مسئله موجب ایجاد احساس مثبتی در شهروندان بومی منطقه نیز خواهد شد.
اما در ارتباط با رخدادهایی که بعد از افزایش قیمت بنزین در ماهشهر رخ داد، باید به این مسئله اشاره کرد که درست است این نوع احساس تبعیضها و بیدقتیها طبیعتاً در یک نقطه خود را نشان میدهد اما آیا باید این مسائل در مسیری قرار گیرد که بنادر بسیار مهم و استراتژیک کشور که حجم بالایی از مایحتاج مردم را تامین میکند و نقلو انتقالات سنگین از این بنادر صورت میگیرد، مسدود شود؟ خب طبیعی است که مسدود کردن بندر بسیار مهمی که نیازها و مایحتاج بخش زیادی از مردم کشور را تامین میکند، اقدامی غیر منطقی بوده است.
سوالی که باید در ارتباط با اتفاقات رخ داده در ماهشهر به آن پاسخ داد این است که آیا از ابتدا با عوامل مسدود کننده مسیر نقل و انتقال کالا برخورد قهرآمیز صورت گرفته یا خیر؟ که پاسخ منفی است. چرا که بر اساس بررسی و پرسوجویی که بنده از ساکنان بومی ماهشهر در جریان سفر به این شهر داشتم، حوادث مرتبط با بستن جاده ترانزیتی ماهشهر نزدیک 4 روز به طول انجامیده که این مسئله نشان میدهد تلاش شده که از طریق منطقی این قضیه حل و فصل شود.
به گفته شاهدان عینی در جریان ناآرامیهای اطراف ماهشهر، عدهای اقدام به مسدود کردن جاده بندر ماهشهر از هر دو طرف میکنند تا هیچ امکانی برای انتقال کالا به سمت دیگر شهرهای کشور وجود نداشته باشد. من در این رابطه با چند نفر صحبت کردم؛ هرچند به طور طبیعی شاید گفت وگو با چندین نفر نمیتواند نمایی کاملاً دقیق از یک واقعیت را پیش روی انسان قرار دهد؛ اگر قرار باشد ما به دنبال نمایی واقعی از این موضوع باشیم باید تحقیق کاملی صورت بگیرد و با قشرهای مختلفی که در این حادثه بودند، گفتوگو شود و رسانهها باید برای دفاع از حقوق مردم مناطق محروم تلاش بیشتری کنند.
من در این موضوع، رسانههایی چون رسانه ملی، خبرگزاریها و روزنامهها را قابل نقد میدانم، چرا که باید پیگیری بیشتری میکردند تا وقتی مثلاً یک کمپانی اقتصادی در منطقه محروم فعالیت میکند، یک سهمی برای محیطزیست یا رفاه مردم در نظر بگیرند؛ من قبول دارم یک ناراحتی در تودهای از مردم وجود دارد و طبیعی است عبور مردم این منطقه از کنار نابرابریها نارضایتیهایی را ایجاد میکند اما درعینحال نمیتوانیم بپذیریم که عدهای بیایند و برای مدت طولانی دسترسی جامعه به بنادری که مایحتاج مردم را تأمین میکنند را مسدود کنند.
مسئله این است که هیچکس نمیتواند تضمین بدهد وقتی اعتراضی صورت میگیرد گروهی از این اعتراضات سوءاستفاده نکنند. در روزهای اول گفتوگو و مذاکره شد اما کسی نمیتوانست تضمیمی بدهد که با استمرار آن شرایط،کسی سوءاستفاده نکند؛ من خودم، با خیلیها صحبت کردم، مردم میگفتند خودمان دیدیم عدهای از بین نیزارها به سمت مردم و نیروهایی که امنیت را تأمین میکردند، شلیک میکردند؛ مردم میگفتند آنها به سمت هرکسی که جلویشان بود تیراندازی میکردند.
من معتقدم که باید نگاهمان به مسئله ماهشهر منصفانه باشد چرا که نگاه افراطی یا تفریطی نمیتواند نتیجهبخش باشد. اما درباره مستندی که اخیراً درباره ماجرای ماهشهر در فضای مجازی پخششده است، انسان میتواند خودش درک نسبی به این مسئله داشته باشد؛ اولاً اینکه بهکار گیری سلاح یک امری بود که در خیلی شهرها صورت گرفت. درباره اینکه بگویند چون نان نداریم بخوریم نمیتوانیم سلاح بخریم باید بگویم مگر مخاطب مردم بودند؟ مگر کسی میگوید فردی که نان نمیتواند بخرد سلاح خریده است؟ وقتی کاری خلاف منطق انجام میشود و راه حملونقل گمرکات به سایر شهرها بسته میشود این روند میتواند بسترساز تحرکاتی علیه ملت باشد.
قطعاً گذشت زمان نشان میدهد که در ماجرای بستن جاده ترانزیتی کالا بردباری صورت گرفته و اگر از همان ابتدا برخورد میکردند این مسئله روز اول جمع میشد؛ البته بنده معتقدم این ماجرا نباید از این حد هم فراتر برود اما درعینحال باید توجه داشته باشیم که عدهای مسلح از بین نیزارها به طرف مردم شلیک میکردند. نیروهای بومی میگفتند که تیراندازها مستقیم به سمت مردم شلیک میکردند. وقتی مردم مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند کسی میتواند ادعا کند که تیراندازی به سمت مردم و نیروهای امنیتی انجام نشده است؟
البته من این مسئله را رد نمیکنم که گرانی بنزین علت اصلی این اعتراضات بود است اما وقتی ما زخمهایی داریم، طبعاً عدهای از این زخمها برای اهداف خودشان سوءاستفاده میکنند. طبیعی است اگر این زخمها را درمان کنیم اقدامات هم میتواند منطقیتر شود و اگر این مشکلات کاهش پیدا میکرد، قطعاً نوع بردباریها میتوانست متفاوت باشد."