فرارو- در قسمت شانزدهم همتا باز هم به کمک بهرام از دست اخگر میگریزد. اخگر یک بار دیگر تا چند قدمی همتا میرسد و باز هم دستش به او نمیرسد. اما این بار این فرار اثرات جانبی خیلی بیشتری نسبت به گذشته دارد و بدین ترتیب کتی هم وارد بازی میشود.
حال کتی با توجه به قول و قراری که با اخگر گذاشته است با کاوه وارد معامله میشود تا توسط او بهرام و همتا را پیدا کند و تحویل اخگر بدهد و در ازایش بدهی کاوه را تسویه کند. کاوه با قبول این معامله هم از مظان اتهام کتی خارج میشود و هم کمی زمان میخرد تا بتواند نقشهای بکشد و کارها را پیش ببرد.
برای خرید قانونی و دانلود حلال قسمت شانزدهم سریال مانکن اینجا کلیک کنید
کاوه، همتا، بهرام و ژیلا تصمیم میگیرند که شبانه به خانهی اخگر بروند و مدارک همتا را پیدا کنند. از طرفی دیگر اخگر رد رانندهای که به ژیلا کمک میکند را میزند و بدین شکل دستور قتل ژیلا را میدهد.
در بحبوحهی تمام این فعل و انفعالات پدر کاوه هم از ارتباط همتا و کاوه با خبر میشود و مچ آنها را میگیرد. با وساطت همتا، کاوه از پدرش هم یک هفته زمان میخرد تا بتواند فکری به حال وضعیت موجود کند و سپس ماجرا را برای پدرش توضیح دهد.
کاوه: وقتی بابام میگفت: پول تو حرومه، راست میگفت.
کتی: برو بچه جون تو چه میدونی حروم چیه... تو فکر کردی هر کی پول داره و گردن کلفته حتما حروم میخوره؟! نه عزیز من... بلند شو برو تو این شهر ببین چه خبره... اون میوه فروشی هم که میوه اش رو یه روز نگه میداره که فردا هزار تومن اضافهتر بفروشه، اونم پول حروم میبره پیش زن و بچه اش... اون قصابی که گوشت ارزون میخره، گرون به مردم میفروشه، اونم پول حروم میبره پیش زن وبچه اش. در ضمن بابای جناب عالی هم با همین چول بیرونه...
سریال مانکن در این قسمت باز هم کمی سرعت میگیرد و از سکانسهای آبکی و بی تاثیر هم خبری نیست. اما کماکان در نقل بعضی از روایاتش لنگ میزند. تمام اتفاقات میان کتی، اخگر و کاوه بدون رسیدن همتا و فرار کردنش نیز میتوانست رخ دهد.
فرار همتا و سر رسیدن بهرام و پایان دادن به قائله اولا که یک حربهی تکراری در سریال بود که قبلا نیز استفاده شده بود. ثانیا به جز ابله و دست و پا چلفتی نشان دادن اردشیر، دست راست جناب اخگر بزرگ، هیچ فایده و استفادهای در پیش برد داستان نداشت؛ و در آخر هم نفس همان تعقیب و گریز میان آن سه نفر غیر قابل باور بود.
چرا که گویی کاوه با توجه به وضعیت جسمانی آماده اش قطعا نه تنها به اردشیر میرسید بلکه میتوانست از همتا هم بگذرد! اما ظاهرا، چون از قبل در فیلم نامه خوانده بود که به زودی بهرام با یک آجر کار اردشیر را میسازد، تعمدا آرامتر میدوید!
شانزده قسمت از مانکن گذشته است و هنوز هم مشخص نیست که قدرت اخگر در چه حد است و توانایی انجام چه کارهایی را دارد. کسی که به واسطهی شک به یک زن که خودش را کارگر خدماتی جا زده بود و با دانست نام کوچکش، میتواند او را پیدا کند و از طریق او به ژیلا برسد، چطور میشود که هنوز از اصل ماجرایی که در شب مهمانی خاجات رخ داده است با خبر نشده است و هنوز برای پیدا کردن همتا و بهرام دور خودش میچرخد؟!
آن طور که به نظر میرسد هنوز هم اتفاقات زیادی در مانکن رقم خواهد. حال پای پدر کتی هم به داستان باز شده است و حضور او کلید بعضی از رازهای زندگی کتی خواهد بود.
سلمان، پدر کاوه، هم که با رفتار هایش هم روی اعصاب و خانواده اش میرود و هم روی اعصاب مخاطب، احتمالا از پا نخواهد نشست و یا خودش سر از کار کاوه در میآورد و یا کاوه و همتا را مجاب میکند که رابطه شان با کتی را شرح دهند. طرفی دیگر هم افسون قرار دارد که از این آب گل آلود در پی شکار ماهی است و او هم به زودی اقداماتی میکند که روی همه شخصیتهای داستان تاثی گذار خواهد بود.