bato-adv

«مست عشق»؛ فرصتی برای دیپلماسی فرهنگی در منطقه

«مست عشق»؛ فرصتی برای دیپلماسی فرهنگی در منطقه
«مست عشق» (در صورت تولید) می‌تواند نمادی از توانمندی دیپلماسی فرهنگی هنرمندان ایرانی و ترک برای بهبود و ترمیم روابط آسیب‌دیده دو ملت و دو کشور در جریان منازعات پیچیده و بعضا منافقانه یک دهه اخیر باشد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۱ - ۲۳ مهر ۱۳۹۸

فرارو- قاسم توکلی؛ ارتش ترکیه این روز‌ها با سوءاستفاده از نام‌ها و دلالت‌های موجه، عامه‌پسند و سخت مورد نیاز مردم خاورمیانه عملیاتی نظام با نام «سرچشمه صلح» را در شمال سوریه آغاز نموده که نه تنها دردی از انبوه درد‌های این منطقه دوا نمی‌کند، که ممکن است حکم ریختن بنزین بر آتش فرقه‌گرایی و نژادپرستی باشد. آیا راه دیگری جز زبان خشونت و نفرت برای حل معضلات خاورمیانه وجود ندارد؟!

در آن سو در شهر قونیه ترکیه شاید امیدی باشد! به نظر می‌رسد سرچشمه واقعی صلح را می‌توان در تلاش‌های حسن فتحی برای ساخت فیلم «مست عشق» (روایت زندگی مولانا) مشاهده نمود. مردی که می‌رود تا یک‌تنه کم‌کاری خجالت‌آور تمام دستگاه دیپلماسی کشورمان را در منطقه بحران‌زده خاورمیانه جبران کند. هنر هفتم وقتی معرف هویت تاریخی و فرهنگی مشترک در میان دو یا چند ملت گردد قطعا موثرتر از مذاکرات بی نتیجه دیپلمات‌های رئالیست و خونسرد در پشت در‌های بسته و دور از چشم ملت‌هایشان خواهد بود! و البته که چنین کالا‌های فرهنگی گرانبهایی قطعا مرهمی بر پیکر زخمی گفتمان عرفانی مولانا در میانه دعوا‌های ترکی-فارسی برای اثبات مالکیت بر این میراث جهانی خواهد بود. فیلم مست عشق (در صورت تولید) می‌تواند نمادی از توانمندی دیپلماسی فرهنگی هنرمندان ایرانی و ترک برای بهبود و ترمیم روابط آسیب دیده دو ملت و دو کشور در جریان منازعات پیچیده و بعضا منافقانه یک دهه اخیر باشد.

حلقه مفقوده!

همه این مقدمه مطرح شد تا درد دلی دیگر پیش کشیده شود: جایگاه بلخ (زادگاه مولانا و پدر بزرگوارشان خواجه بهاء الدین ولد) در این سریال کجاست و چگونه به تصویر کشیده خواهد شد؟! آیا فتحی تمایل خواهد داشت مثلا با گنجاندن نام حداقل یک بازیگر افغانستانی در این سریال، سهمی نیز به باشندگان بلخ، این خواستگاه زرتشت و ام‌البلاد ویران‌شده خراسان کهن ببخشد تا با لهجه شیرین فارسی دری، سهمی هرچند ناچیز در روایت تاریخ نیاکان خود داشته باشند؟! آیا او یادی از فرقه‌ها، حلقه‌ها و خانقاه‌های متعدد صوفیان ولایت بلخ و آستان منسوب به حضرت علی (ع) در شهر مزارشریف نیز خواهد داشت؟! آیا حسن فتحی صوفیان شوریده و یاهوگویی را که هر پنجشنبه شب با شمایل غریب ذکرگویان باستانی با نوای دف، مجری آدابی نیاکانی هستند، خواهد دید؟! دراویشی نسل اندر نسل درویش‌زاده که انسجام روحانی‌شان تا هنوز زیر فشار مدرنیسم وارداتی غرب منقرض و منسوخ نگشته است! صوفیانی که تا هنوز هم بخش عمده بافت فرهنگی و فکری اسلام رحمانی و میانه‌رو را در یکی از بنیادگراترین کشور‌های جهان اسلام که هدف نخست حملات اسلام وهابی و طالبانی است، با شجاعت نمایندگی می‌کنند تا به گردشگران و همچنین نسل جوان افغانستان یادآور شوند که تروریسم وهابی و هراس‌افکنی داعشی بلیه‌های شوم وارداتی هستند که از سرزمین شعر و عرفان و روحانیت ناب تمدن زرین اسلامی نمایندگی نمی‌کنند؛ صوفیانی که (برخلاف ترکیه و ایران) صد‌ها سال است فریاد دسته جمعی ادعیه و اورادشان در جوار ضریح مقدس حضرت علی(ع) هنوز خاموش نگشته است.

تاریخچه مختصر صوفیان افغانستان
در گذشته‌های نه چندان دور ده‌ها فرقه عرفانی که برخی منتسب به عیاری و پهلوانی هم بودند در خراسان قدیم و افغانستان فعلی فعالیت داشتند که به مرور زمان بسیاری از آن‌ها بدلیل شرایط وخیم امنیتی محبور به مهاجرت بخصوص به داخل شبه قاره هند و کشور پاکستان شدند، اما در حال حاضر حداقل ٥ فرقه بزرگ صوفیان در افغانستان فعالیت دارند؛ شامل: فرقه‌های قادریه، نقشبندی، سهروردیه، چشتی و اسماعیلیه که پیروان ٤ فرقه اول متشکل از اهل سنت و آخرین فرقه مربوط به اهل تشیع می‌باشد.

سقوط سلطنت ظاهرشاه در سال ١٣٥٢ پایانی بر دوران طلایی همزیستی مسالمت‎آمیز فرق اسلامی و غیراسلامی در کنار یکدیگر بود و با روی کار آمدن حکومت‌های رادیکال کمونیستی و بعد‌ها هم قدرت یابی احزاب اخوانی و وهابی در دوره طالبان، تفاوت‌های فرهنگی و طریقت‌های عرفانی در افغانستان به شدت آسیب‎پذیر شدند و حتی برخی مثل طریقت چشتی (بدلیل کاربرد ابزار موسیقی در مناسک عرفانی) بالکل ممنوع اعلام شدند.

«مست عشق»؛ فرصتی برای دیپلماسی فرهنگی در منطقه

خاستگاه طبقاتی و فکری صوفیان
تصوف سنتی افغانستان فرهنگ اصیل و نابی است که بیشترین پیروان آن از طبقات متوسط و حاشیه‌نشین شهری تشکیل شده است و خوشبختانه هنوز به ابزار کسب سرمایه و دکان تجارتی بورژوازی نوکیسه بدل نگشته است؛ به نحوی که حتی دو دهه پس از ورود تجدد ماتریالیستی و مصرف گرا توسط غرب به این کشور، اما باز هم این «عشق» است که رهنما و علت اجتماع سالکان بر گرد قطبشان است. تصوف و عرفان اسلامی به عنوان یکی از صلح‌طلبانه‌ترین و انسانگرایانه‌ترین قرائت‌ها از دین اسلام هنوز شهر به شهر و ولایت به ولایت در اماکن مذهبی متعددی از شمال تا جنوب افغانستان پهنه گسترانده (بیش از ٥٠ خانقاه فعال و دارای مجوز) و حتی در پاکستان و بویژه هندوستان منزل گزین شده اند. نکته مهم آنکه گفتمان عرفان اسلامی تا هنوز هم یگانه آلترناتیو عملی، بومی و واقع بینانه برای درد بی درمان تروریسم و انتحاری‌های سلفی سعودی، چچنی و اویغور در این کشور است.


پتانسیل بسیار بالای این قرائت رحمانی و اخلاق‌مدارانه از دین اسلام برای جذب جوانان و شیفتگان حقیقت و معنویت در عصر سقوط باور‌ها و اعتماد دینی، نیهیلیسم و سست ایمانی جوانان، هجمه فرهنگی غرب و بیداد فناتیسم بنیادگرایان واقعا چشمگیر است و حیرت انگیزتر اینکه جامعه جهانی، امریکا و حکومت وابسته مرکز نشین هرگز نکوشیده است از این اسلام غنی و ریشه دار به عنوان بدیل ایدئولوژی‌های خطرناک تروریستی مذهبی سود بجوید!

پیشینه تاریخی سریال‌های ایرانی در جامعه افغانستان
مهمترین، مشهورترین و پرمخاطب‌ترین سریال ایرانی نزد جامعه افغانستان که تا هنوز هم هر ساله در ماه مبارک رمضان توسط برخی شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شود، یادگار مرحوم سلحشور؛ سریال حضرت یوسف (ع) است! در رتبه‌های بعدی سریال‌های «شب‌های برره» و «قهوه تلخ» قرار می‌گیرند. در مجموع ذائقه مخاطب افغانستانی هنوز دینی و سنتی است و به همین دلیل عامه مردم (علیرغم اینکه از سر کنجکاوی سریال‌های ترکی را هم می‌بینند)، اما همیشه نسبت به قباحت‌زدایی از مسایل اخلاقی در این کالا‌های فرهنگی ترکی شکایت دارند و انتشار آن‌ها را برای جامعه و فرهنگ فعلی افغانستان بسیار زیان‌بار می‌دانند. در این شرایط و بویژه طی سال‌های اخیر که سینمای طنز ایران خصوصی و خانگی شده است، متاسفانه ارتباط مخاطب عام این کشور با سینمای طنز ایران کمرنگ شده و فیلم‌های هندی و ترکی جای هنر متعهد و اخلاق مدار سینماگران ما را اشغال کرده است که امید می‌رود اثر حسن فتحی بتواند تا حدی این خلاء را پر کند.

«مست عشق»؛ فرصتی برای دیپلماسی فرهنگی در منطقه

سخن آخر
امروزه کشور‌های قدرتمند سالانه میلیارد‌ها دلار سرمایه‌گذاری می‌کنند تا جوامع هدف را در سطح بین المللی جذب هنر، فرهنگ و سینمای خود نمایند که به این ارتباط مستقل بخش خصوصی و ملت‌های دو کشور، دیپلماسی فرهنگی گفته می‌شود؛ سازوکاری که وظیفه آن بسترسازی جهت نزدیکی دو ملت، افزایش مبادلات مختلف فی‌مابین و کاهش اختلافات و تفرقه‌افکنی‌ها است. در شرایط پرتخاصم فعلی خاورمیانه، آقای حسن فتحی روی یک موضوع خیلی مهم و جذاب منطقه‌ی و حتی بین المللی دست گذاشته اند که اگر عادلانه هدایت و تولید شود می‌تواند عامل وحدت سه ملت ایران، ترکیه و افغانستان گردد؛ سه ملتی که قدرت‌های استعماری فرامنطقه‌ای روی تخریب روابط آن‌ها بسیار نفرت‌افکنی و سم‌پاشی کرده‌اند و از همین اکنون که اخبار اولیه درباره ساخت سریال در فضای مجازی منتشر شده است، افکار عمومی جامعه در فضای مجازی واکنشی منفی و توأم با حسرت نشان داده است که چرا افغانستان و سینمای نوپای آن سهمی در این پروژه مهم برعهده ندارند!

در این شرایط خاص به نظر می‌رسد جغرافیای افغانستان نیازمند توجه ویژه است؛ چرا که منطقه خراسان قدیم، به عنوان مهد زبان فارسی دری طی ٨٠٠ سال گذشته شاهد تغییر محسوسی در مناسبات امنیتی مبتلابه نبوده است! آن زمان خانواده مولانا از ترس حملات لشکر خونریز مغول لاجرم تن به مهاجرت دادند و امروز خانواده‌های افغانستانی از وحشت خونریزی تروریسم طالبانی از خانه و کاشانه خود می‌گریزند. اما جهان باور دارد که قدرت دوربین از تفنگ بیشتر است، به همین دلیل در شرایط خطیر فعلی دوربین و هنر فتحی (به قول مولانا) قابلیت این را دارد که یا فرصتی برای «وصل» باشد یا تهدیدی برای «فصل»!

«سرچشمه صلح» حقیقی منطقه ما از فن دیپلماسی به طور اعم و از هنر دیپلماسی فرهنگی به طور اخص آغاز می‌شود، یعنی دقیقا همان نقطه تعیین کننده‌ای که اکنون فتحی بر آن ایستاده است.

bato-adv
مجله خواندنی ها