فرارو- با شروع اکران فیلم سینمایی ماجرای نیمروز رد خون در تهران و شهرستانها بازیگران این فیلم در مراسم اکرانها حضور داشتند و تیپ متفاوت بهنوش طباطبایی در سینما آزادی سوژه عکاسان شده است. چهره بهنوش طباطبایی نسبت به اکران ماجرای نیمروز در مشهد تغییرات زیادی کرده بود و همین مخاطبان را به واکنش وا داشت که نسبت به آنچه آنان دو رویی میخواندند اعتراض کنند. بهنوش طباطبایی اما در پیامی مفصل در اینستاگرام پاسخ آنها را داد.
در بخشی از پست اینستاگرامی بهنوش طباطبایی او آمده است: «اصلا ما چرا قاضی شدهایم؟ تلفنهایمان را دست میگیریم بعد از یک وعده غذای چرب دراز میکشیم و به عنوان دسر قضاوت میکنیم و حکم میکنیم و مجازات میکنیم و رسوا میکنیم و آبرو میبریم و دلمان را خنک میکنیم! ما چرا اینطور شدیم...؟ قرارمان این نبود...کاش آرام بگیریم.کاش یک روز را معلوم کنند تا فقط سکوت کنیم و مثل بچههای خاطی مهد کودک به کارهای بدمان در تمام این سالها فکر کنیم...وای خدایا... ما چقدر باید از تو طلب عفو کنیم و از بندگانت حلالیت بطلبیم....»
در ادامه تصاویری از اکران ماجرای نیمروز 2 در مشهد و تهران را میبینیم:
تصاویر بهنوش طباطبایی در اکران مردمی ماجرای نیمروز در مشهد
بهنوش طباطبایی در اکران مردمی فیلم ماجرای نیمروز در تهران_سینما آزادی
بهنوش طباطبایی اما با به اشتراک گذاشتن یک پست اینستاگرامی، نسبت به انتقادهای مطرح شده از او درباره حضور دوگانهاش در اکران مردمی «ماجرای نیمروز؛ رد خون» در مشهد و تهران واکنش نشان داد.
این بازیگر نوشته است: «از زمانی که فیلمنامه (ماجرای نیمروز رد خون) را میخواندم تا روزهای فیلمبرداری که با درد کاراکترهای فیلم، همه ما درد میکشیدیم، تا روزهای جشنواره، تا اعلام نامم به عنوان کاندیدای نقش اول زن و تا امروز که سعی میکنم به اندازه لطف مردم آراسته و مشتاق خودم را به سینماها برسانم تا فیلم را کنارشان ببینم. همواره به این اندیشیدهام که این همه بحران که از سر گذراندیم، اینهمه خون و جان و تن نازنین که رفت تا ما در شان نام یک انسان ایرانی زندگی کنیم چه به ما آموخت؟
همه میدانیم که آنها که از همه چیزشان گذشتند و رفتند با این آرزو راهی ملکوت شدند که نسلهای بعدی این سرزمین در کنار هم در صلح و آرامش وصفا زندگی کنند...اما...!
باید با خودمان رو در بایستی را کنار بگذاریم. وای که گمشده من و تو امروز همان صلح، آرامش و صفا و صداقت است که پاکترین جوانهای این مرز و بوم برایش جان دادند...
اصلا انگار که آفتاب هر روز صبح با خودش برای ما عصبانیت، کینه میآورد! ما چرا... ما کِی اینطور شدیم؟
ما یعنی خود ما مردم! ما چرا جای هم تصمیم میگیریم؟ ما چرا فکر میکنیم همه باید مثل ما باشند؟ ما چرا فکر میکنیم جای خداوند نشستهایم؟ ما چرا فکر میکنیم همه باید در خدمت ما باشند؟ و وای اگر نباشند و قدرتکی در اختیار ما باشد....! اصلا ما چرا قاضی شدهایم؟ تلفنهایمان را دست میگیریم بعد از یک وعده غذای چرب دراز میکشیم و به عنوان دسر قضاوت میکنیم و حکم میکنیم و مجازات میکنیم و رسوا میکنیم و آبرو میبریم و دلمان را خنک میکنیم! ما چرا اینطور شدیم...؟ قرارمان این نبود...کاش آرام بگیریم.کاش یک روز را معلوم کنند تا فقط سکوت کنیم و مثل بچههای خاطی مهد کودک به کارهای بدمان در تمام این سالها فکر کنیم...وای خدایا... ما چقدر باید از تو طلب عفو کنیم و از بندگانت حلالیت بطلبیم....»
اینو برا همه میگم