سید قائم موسوی؛ از اوان تشکیل اجتماعات بشری یکی از کم هزینهترین راههای حل وفصل اختلافات دیپلماسی بود. مشهورترین ابزار روش دیپلماتیک نیز مذاکره است. مذاکره از مفاهیم سهل و ممتنع است، در عین سادگی، بسیار پیچیده و بغرنج است یعنی موفقیت در آن ملتزم داشتن مهارت، فن چانهزنی، آداب دیپلماتیک و گذشته از آن داشتنِ عقبهی سیاسی، اقتصادی، نظامی و روانی قدرتمندی است که در اصطلاح به آن مذاکره با دست پر میگویند. علیرغم اشتهار مفهوم مذاکره، در فرهنگ و ادبیات کشورها و گروههای مختلف محلِ مجادله نیز میباشد، مخصوصا در کشورهایی که سابقهی مستعمره بودن یا نفوذ داشتند و بیشتر در برهههایی که کشور درگیر انقلاب یا جنبشهایی ناسیونالیستی و رهاییبخش است.
برای نمونه در اوایل انقلاب مذاکره با کشورها و نهادهای بینالمللی نوعی سازش تلقی میشد و طرفداران مذاکره با مفهومی تحت عنوان لیبرالِ سازشگر از ورطهی سیاست ورزی خارج میشدند. اگر قرار بود کسی از صحنه سیاست رانده بشود، داشتن منشِ مذاکراتی کافی بود تا با انگِ سازشگر و تسلیم پذیر از گردونهی سیاست کنار گذاشته شود. مذاکره بصورت خوشبینانه نوعی بزدلی تلقی میشد و بدبینانه شکلی از خیانت!
۴۰ سال بعد هنوز چالشِ دوگانه مذاکره - عدم مذاکره (خوب یا بد بودن مذاکره) در جریان است. هنوز اصالتِ مذاکره محل تردید است. امروز صحبت از مذاکره هست و فردا نقیض آن مطرح میشود. تاکنون اجماعی در کلیت کشور و حتی متولیان دیپلماسی در مورد پارامترهای مذاکره که هیچ در خصوص ادبیات مذاکراتی و دیپلماسی شکل نگرفته است. هر جا هم که مذاکره کردیم از سرِ ناچاری و تحمیل گونه بود. در کوتاهترین زمان ممکن آقای ظریف در خصوص برجام یک اظهارنظر میکند و فردای آن آقای عراقچی (معاونش، که خودش ستون مذاکراتی برجام بود) نقیض آن را ادعا میکند. آقای رئیس جمهور از مذاکره دم میزند و میگوید در راستای تامین منافع ملی با هر کسی مذاکره میکند و بلافاصله بخشی دیگر از حاکمیت تیتر میزند که امکان مذاکره اساسا منتفی است.
اظهارنظر مذاکراتی و دخالت غیرحرفهای در حوزه سیاست خارجی از تریبونهای غیرتخصصی و افراد غیرمرتبط که مشخصا خیلی از وقتها تمام رشتههای سیاست خارجی را پنبه کرده است که دردسر همیشگی دستگاه دیپلماسی است. (صحبتهای آقای ولایتی در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶). چرا با این همه تجربه در حوزهی سیاست خارجی، چندگانگی در مسائلی که بایستی پیامهای واحد و قاطعی ارسال شود، اتخاذ میشود؟ ضعف از تنوع و تضاد منافع کوتاه مدتِ جریانی هست یا فقدان اجماع در اتخاذ سیاستهای راهبردی و طولانی مدت؟!
اجماع میان نخبگان تئوریک و اجرائی کشور قدم اول در تبیین و عملیاتی کردن منافع حیاتی و ملی کشور است. تشتتِ دیدگاهها پیرامون اولویتهای کشور در برههی حساسی که فشارهای مضاعفی بر گردهی کشور و بالاخص مردم حاکم است پالسهای امیدوارکنندهای در محیطهای داخلی و خارجی ساطع نمیکند. حتی اگر اختلاف زرگری، سطحی و با هدف سردرگمی حریف باشد، در درازمدت تامین کننده منافع ملی و رهاندنِ مردم از زیر یوغِ تورم، رکود، بیکاری، بازارِ یاغی و دغدغههای دیگر نخواهد بود.