سفر یکروزه محمد جواد ظریف به پاریس و دیدار قریبالوقوع او با «امانوئل مکرون»، رئیس جمهوری فرانسه در پایان سفر به اسکاندیناوی رویدادی است که اگرچه در متن مراودات دیپلماتیک متراکم مقامهای ایران و فرانسه چندان غیرطبیعی بهنظر نمیرسد، اما در واقع پدیدهای مهم در روابط جاری دو کشور است و خالی از معانی و پیامهای سیاسی خاص نیست. جز روابط دوجانبه، «برجام» کلیدواژهای است که این روزها بیش از هرچیز در اخبار مربوط به همکاریها و هماهنگیهای دو کشور تکرار میشود.
حسن روحانی و امانوئل مکرون، رؤسای جمهوری ایران و فرانسه در هفتههای اخیر چند گفتوگوی تلفنی مهم و مفصل را با یک مأموریت مشخص پشت سر گذاشتهاند؛ دفاع از موجودیت برجام در برابر دستاندازیها و بهانهتراشیهای دولت ترامپ که بدعهدیهای مستمرش میتواند این توافق را در روزهای پیش رو از سومین سال اجرا با مخاطرهای جدی مواجه سازد. این تأکید ظریف پیش از دیدار با مکرون و در میان شماری از مهمترین صاحبنظران سیاسی و دیپلماتیک در مؤسسه بینالمللی تحقیقات صلح سوئد که «ایران جزئیات گام سوم خود را به اروپا اعلام کرده است»، موضعی بود که شاید بتوان گفت: در مواضع آتی شرکای اروپایی برجام آن هم در آخرین روزهای فرصت تعیین شده از سوی ایران بیتأثیر نباشد.
تنها چند روز پس از برداشتن دومین گام ایران بود که مذاکرات تلفنی و سفر فرستادههای پاریس و تهران برای رایزنی درباره برجام افزایش یافت. مشخص بود که فرانسه ترجیح میدهد در مسأله برجام از همه اهرمهای مؤثر استفاده کند و ارائه پیشنهادات جدید که تهران را مجاب به ادامه تماسهای دیپلماتیک کند، یکی از همین ابزارها بود.
بعد از ناکام ماندن طرح «فریز در برابر فریز» که در خلال گفتگوهای اخیر مقامهای ایرانی و فرانسوی مطرح شد، اینبار پاریس گزینه دیگری را (مذاکره با ایران) روی میز گذاشته است؛ ایده کمک مالی فرانسه به تهران مشروط به فراهم شدن مقدمات گفتگو پیرامون سه موضوع چالشبرانگیز.
نخستین درخواست پاریس از ایران گفتگو پیرامون بندی از برجام موسوم به «بند غروب» است که محدوده زمانی ۱۰ ساله توافق هستهای را مورد اشاره قرار میدهد. بندی که پیشتر ظریف درباره آن گفته بود: «درباره محدودیت زمانی برجام مذاکرات بسیاری انجام شد، چون ما معتقد بودیم نباید هیچ محدودیت دائمی بر حقوق ایران اعمال شود، از طرف دیگر طرفهای مذاکره معتقد بودند که باید مدت زمان طولانیتری وجود داشته باشد و ما درباره مدت زمان به یک توافق حد وسط رسیدیم که مدت زمان آن ۱۰ سال است.» پیشتر مقامهای دولت امریکا نیز به محدودیت زمانی توافق هستهای معترض شده و خواستار محدودیت دائمی برنامههای هستهای ایران شده بودند.
افزون بر این، پاریس از تهران میخواهد در ازای کمک اقتصادی، به درخواست گفتگو درباره فعالیتهای موشکیاش و مسائل مورد بحث در منطقه خاورمیانه پاسخ مثبت دهد. پاریس همچنین خواستار آن شده که تهران در صورت پذیرفتن این پیشنهاد در زمینه اجرای برجام خویشتنداری کرده و شرایط تعهدات برجامیاش را به نقطه آغاز بازگرداند.
ناگفته پیداست که پیشنهادات مستتر در ابتکار عمل مکرون برای نجات برجام چندان مورد اقبال مقامهای ایران واقع نشده است. با این حال سعی بر تداوم بخشیدن به گفتگو با پاریس از سوی مقامهای ایرانی حکایت از آن دارد که این نظریه برای تبدیل شدن به یک راهکار اجرایی علاوه بر ضرورت تبیین بیشتر جزئیات و روشها، نیازمند صرفنظر پاریس از بحث پیرامون موضوع فعالیتهای موشکی ایران است؛ موضوعی که بیتردید از خطوط قرمز جمهوری اسلامی در مواجهه با ادعاهای غربی درباره ایران به شمار میآید.
بدبینی ترامپ به مذاکرات روحانی و مکرون
در این میان این سؤال مطرح میشود که مکرون در مذاکره با ایران تا چه حد با امریکا هماهنگ بوده است؟ سؤالی که توئیت چندی پیش دونالد ترامپ مبنی بر اینکه «هیچ کس نمیتواند به نمایندگی از امریکا با ایران حرف بزند» پاسخ به آن را تا حدودی آشکار ساخت.
پیشتر نیز پیشبینی ایران آن بود که مذاکرات مکرون با ترامپ درباره برجام و تصمیم به لغو تحریمهای هستهای راه به جایی نخواهد برد. گذشت زمان نیز درستی این پیشبینی را نشان داد و رئیسجمهوری امریکا با ارسال این پیام نشان داد که میکوشد با بهرهگیری از گزینه فشار حداکثری تهران را به نشستن بر سر میز مذاکره وادار کند.
واقعیت آن بود که فرانسه فاصله خود را از کاخ سفید افزایش داده و تلاش میکند از قبال مذاکرات دوجانبه با تهران نبض گفتگوهای سیاسی درباره موضوعات مورد نظر دولتمردان امریکا را نیز در دست گیرد و این نقطه مقابل خواسته رئیسجمهوری امریکاست. چه امیدهای ترامپ برای منزوی کردن ایران هنوز نا امید نشده است و بازی او همین هدف را دنبال میکند. این بازی بر این اساس است که با اقدامهای سریع، برقآسا و رادیکال ایران را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و منتظر واکنش ایران باشد.
هرچند که ترامپ به مذاکرات مکرون و روحانی روی خوش نشان نداده است، اما چنانکه پیداست چهرهها و شخصیتهایی اعم از سناتورها و شخصیتهای سیاسی عملگرا در صحنه سیاسی امریکا حضور دارند که بیتردید از عملی شدن هر ابتکار کمهزینه برای سیاست خارجی امریکا استقبال میکنند.
گرچه با وجود گزارههای پیشگفته، قرار دادن توصیف «امیدبخش و سازنده» برای گفتگوهای تهران و پاریس با تردیدهایی مواجه است، اما آنچه حائز اهمیت است اینکه ایران تلاش میکند مدار دیپلماسی با قدرتهای منظومه غرب را برای اثبات ضرورت حفظ پارادایم گفتگو حفظ کند.
از این رو، بسیار مهم است که در مقطع مهم کنونی دولت ایران با ایفای سهم قابل اعتنای خود برای حفظ توافق هستهای در حفظ و بهبود روابط سیاسی خود با کشورهای اروپایی و سایر کشورهای مهم جهان و همچنین در اجرای سیاست دفع ایرانهراسی و جلب حمایت افکار عمومی مداومت به خرج دهد تا راه را برای سیاست اجماعسازی امریکا نیز ببندد.