یک بانوی ۹۵ ساله روستایی از ساکنان حاشیه دریاچه نمک قم با شرح گوشههایی از اسرار یک جنایت هولناک سیاسی که ۶۵ سال پیش اتفاق افتاده، فاش کرد چگونه شبانه زندانیان سیاسی را به دستور فرماندار نظامی وقت تهران با هواپیماهای نظامی بهسوی دریاچه نمک قم میبردند و زندهزنده از آسمان به داخل این دریاچه میانداختند تا در اعماق آبها مدفون شوند.
به گزارش ایران، بیشتر این زنده به گورشدگان، عدهای از افسران عضو یک سازمان مخفی طرفدار حزب توده بودند که اوایل دهه ۱۳۳۰ پس از کشف این سازمان، دستگیر و در بازداشتگاه لشکر ۲ زرهی تهران بسر میبردند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند.
عامل چنین جنایات پنهانی سپهبد حسین آزموده فرماندار نظامی و دادستان دادگاههای نظامی تهران بود. با گذشت حدود ۱۰ سال این راز هولناک را نورالدین الموتی وزیر دادگستری وقت در مصاحبهای با محمدبلوری دبیر سرویس حوادث روزنامه کیهان در دهه چهل افشا میکند. در این مصاحبه بلوری از الموتی میپرسد: «میبینیم این روزها سپهبد حسین آزموده فرماندار سابق نظامی تهران به کاخ دادگستری رفت و آمد دارد. گویا برای انجام تحقیقاتی به بازپرسی احضار میشود؟»
وزیر دادگستری با شنیدن نام سپهبد آزموده یکهای خورد و با ابراز خشم نسبت به این ژنرال گفت: «سپهبد آزموده؟ این مرد آیشمن ایران است. همانطور که در زمان جنگ جهانی دوم آیشمن، ژنرال سفاک آلمانی اسیران جنگ را بهکورههای آدم سوزی میفرستاد، سپهبد آزموده هم زمانی که دادستان نظامی تهران بوده، دستور میداد زندانیان سیاسی را در تاریکی شب با هواپیمای نظامی به طرف دریاچه نمک ببرند و از آسمان به داخل آن دریاچه بیندازند. بعد هم اسامی و مشخصات این عده را از لیست زندانیان حذف میکرد تا شناسایی نشوند.»
شرح این مصاحبه همان روز در کیهان چاپ شد که با تیتر درشتی در صفحه اول روزنامه از قول وزیر دادگستری نوشته شده بود: «آزموده آیشمن ایران است!»
با انتشار این گزارش، مأموران امنیتی روزنامه کیهان را ساعتی پس از انتشار از دکههای روزنامهفروشی در تهرانجمعآوری کردند و دولت دکتر علی امینی نخستوزیر با انتشار اعلامیهای ضمن تکذیب سخنان وزیر دادگستری اعلام کرد: «روزنامه کیهان بهعلت چاپ یک مصاحبه خلاف واقعیت توقیف میشود.»
افشای راز زندهبهگور کردن زندانیان سیاسی در دریاچه نمک قم واکنش گستردهای در افکار عمومی بهوجود آورد و همان روز عصر دانشجویان دانشگاه تهران، با چسباندن صفحه اول کیهان به پلاکاردها، تظاهرات شدیدی در دانشگاه بهراه انداختند که مأموران نظامی برای فرونشاندن این تظاهرات درهای دانشگاه را بستند تا مانع ورود مردمی شوند که بهحمایت از دانشجویان میخواستند به داخل دانشگاه هجوم ببرند. آنگاه مدیران ساواک خبرنگار کیهان را برای بازجویی احضار کردند و بلوری تعهد سپرد که از این پس درباره ماجرای قتل زندانیان سیاسی سکوت کند.
محمد بلوری میگوید: «در رژیم گذشته طی سالها به تحقیق و جستوجو پرداختم تا حقایق تازهای درباره اعدام خودسرانه زندانیان سیاسی توسط سپهبد حسین آزموده با زندهبهگور کردن این زندانیان در اعماق دریاچه نمک قم، بهدست بیاورم، اما با تنگناهای سیاسی که ساواک بهوجود آورده بود موفق نشدم. تا اینکه در اوایل دهه هفتاد اطلاع یافتم یک گروه تحقیقاتی روانه حاشیه دریاچه نمک قم شدهاند و افرادی که ساکن حاشیه دریاچه بودهاند گفتهاند بعضی از شبها، صدای غرش هواپیمایی را از آسمان میشنیدیم که با چراغ چشمکزن بر فراز دریاچه چرخ میزد و بعد دور میشد. بهنظر میرسید چیزهایی را در دریاچه میاندازند. ولی بهعلت باتلاق خطرناک حاشیه دریاچه امکان رفتن به آبهای آغشته به نمک وجود نداشت.»
خبر مربوط به تحقیقات گروه جستوجوگر همان زمان در روزنامهها چاپ شد که به احتمال زیاد گزارش این گروه اعزامی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود.
کشف حقایق تازه
طی سالها و دههها همچنان در تلاش برای شناسایی شاهدان بودهام تا ابعاد مختلف جنایت تاریخی سپهبد آزموده روشن شود تا اینکه در آغاز سالجاری، همراه یک گروه فیلمبردار که در تلاش برای تهیه یک فیلم مستند درباره ۶۳ سال خاطرات روزنامهنگاریام به نویسندگی و کارگردانی امیر فرضاللهی، راهی آبادی کوچکی بهنام «ده شور» در حاشیه دریاچه نمک قم شدیم تا درباره ماجرای زندهبهگور شدن زندانیان سیاسی فیلمبرداری شود که این واقعه مربوط به بخشی از خاطرات دوران خبرنگاری من است.
در آبادی دهشور هنگام جستوجو برای شناسایی شاهدان حادثه همه روستاییان نشانی خانه بانوی روستایی ۹۵ سالهای بهنام «ننه گلنسا» و فرزندش را دادند. پیدا کردن محل سکونت ننه گلنسا و پسرش که کدخدای روستا است چندان مشکل نبود، چون همه ساکنان ده، کدخدا و مادر کهنسالش را میشناختند و این مادر و فرزند را بهعنوان شاهدان حوادثی میدانستند که خاطراتی از آن شبهای پرواز هواپیماها برفراز دریاچه نمک قم و فرو ریختن زندانیان در دریاچه را به یاد دارند.
ننه گلنسا و پسرش با خوشرویی گروه سینمایی را پذیرفتند و با معرفی خودمان، گفتگو درباره حادثه دریاچه نمک قم به میان آمد.
چگونه در جریان حادثه قرار گرفتید؟
«مردم این آبادی با پرورش چهارپایان گذران زندگی میکردند و گوسفندها و شترهایشان در بیابانهای اطراف دریاچه به چرا مشغول میشدند، اما با شروع دوران خشکسالی ما و دیگر مردم آبادی به علت از بین رفتن سرسبزی دشت و صحرا تمامی احشاممان را فروختیم و بسیاری هم این آبادی را ترک کردند. در آن زمان، اول از همه، بعضی از شبها، چند ساعتی به روشنی سحر مانده صدای موتور هواپیمایی را میشنیدیم و میدیدیم با نور چشمکزن، در آسمان، بالای دریاچه چرخی میزدند و بعد به سمت شهر (تهران) برمیگشتند.
با گذشت چند شب چوپانهایی که در نزدیکی دریاچه اطراق میکردند تشخیص دادند که وقتی هواپیمایی به آسمان بالای دریاچه میرسد، در تاریکیهای سحر چیز سیاهی را از هواپیما به داخل حوض سلطان یا دریاچه نمک قم میاندازند و بعد هواپیما دوری میزند و در دل سیاهی سحرگاه گم میشود.»
فرزند ننه گلنسا کدخدا و رئیس شورای روستا، در تأیید گفته مادر کهنسالش میگوید: «یک شب چوپانهای ساکن حاشیه دریاچه خبر آوردند یک کیسه گونی که داخل آن جنازه مردی قرار داشت از یک هواپیما توی دریاچه افتاده، اما گویا به علت چرخش هواپیما در میان آبها سقوط نکرده بلکه با اشتباه خلبان کیسهگونی تا نیمه در حاشیه دریاچه داخل لجنزار باتلاقی فرو افتاده است. این کیسه گونی چند ساعت بعد کم کم در باتلاق فرو رفت و از آن پس فهمیدیم آدمها را در جایی توی یک گونی میکنند و با هواپیما میآورند و شبانه توی دریاچه میاندازند ...»
با شرح این صحنه هولناک، ننه گلنسا پیدا شدن یک محکوم به مرگ دیگر در لجنزار حاشیه دریاچه نمک را تعریف کرد، ما حاضران در جمع به این نتیجه رسیدیم که وقتی زندانیان سیاسی در بازداشتگاه برای زندهبهگور شدن انتخاب میشوند، ابتدا آنها را با انداختن هر یک در داخل کیسه گونی، دهانه گونی را میبندند و بعد به درون هواپیما انتقالشان میدهند تا احتمالاً هنگام انتقال شبانه به دریاچه نمک در آسمان برای نجات خود واکنش نشان ندهند و به خلبان آسیبی نرسانند. ننه گلنسا در شرح ماجرایی دیگر گفت: «یک روز هنگام صبح خبر آوردند یک نفر دیگر که در داخل کیسه گونی از هواپیما به پایین انداخته شده به داخل آبهای دریاچه سقوط نکرده بلکه در حاشیه دریاچه توی لجنزار افتاده که وقتی سر گونی را باز کردند دیدند مرد فلکزده هنوز زنده است و بسختی نفس میکشد.»
این مرد چه سرنوشتی پیدا کرد؟
«ما هم همراه چند نفر از مردم آبادی رفتیم به دیدن این مرد که از هواپیما پایین انداخته بودند تا در میان آبهای دریاچه فرو برود، اما شانسش به زندگی بوده و در میان باتلاق حاشیه دریاچه افتاده بود. مرد بیچاره را از میان باتلاق درآورده و از توی کیسه گونی بیرونش کشیده بودند. چه سر و صدایی درآبادیمان برپا کرد. آب و غذایی به او دادند، ولی مردم هرچه کردند درباره خودش چیزی بگوید، اما درباره آنچه بر سرش آمده بود حرفی نزد و به اصرار آبادیمان را ترک کرد و نفهمیدیم به کجا رفت و چه بر سرش آمد. بعدها دانستیم یک زندانی در تهران بوده که میخواستند مثل بقیه همبندیهایش توی دریاچه نمک دفنش کنند ...»
بلوری میگوید: و به این ترتیب من که ۵۷ سال پیش با مصاحبه با وزیر دادگستری آن زمان راز جنایات شبانه سپهبد آزموده معروف به آیشمن ایران را فاش کرده بودم، با گذشت این همه سال از دوران روزنامهنگاریام، سرانجام موفق به شناسایی روستاییانی در حاشیه دریاچه قم شدم که از شاهدان زندهبهگور کردن عدهای از زندانیان سیاسی بودهاند.