«به اعتقاد من سازمانهایی مانند هلال احمر و وزارت کشور با همکاری صاحبنظران و متخصصان بعد از عبور از بحران سیل باید ایدهای را پیریزی کنند که توسط آن بتوانند بفهمند که چگونه میتوان امدادها و کمکهای مختلف را در مناطق بحران زده که دچار سیل یا زلزله شدهاند به صورت اصولی تقسیم کنند تا در نتیجه آن کمترین مشکل ایجاد شود.»
عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت: در روزهای اخیر و در جریان حادثه سیل برخی فیلمها از حاشیههای امدادرسانی در مناطقی از کشور منتشر شده که گویی همبستگی اجتماعی مردم کم شده است. بنده تصور نمیکنم که میزان همبستگی اجتماعی مردم در نقاط مختلف، خیلی متفاوت بوده باشد. به خاطر دارم آقای کیانیان یادداشتی در این زمینه در مورد شیراز نوشتند و نکات خوبی را درباره واکنش مردم به سیلزدگان آنجا مطرح کردند ولی در نتیجهگیری آن باید قدری تأمل میشد. اکنون و در جریان سیل گسترده شمال و جنوب در مواردی شاهد رفتارهایی بودیم که حکایت از بیتوجهی مردم به دیگران میکرد و در نتیجه برخی تصور کردند که در این مناطق همبستگی و همدلی در آن سطحی که باید باشد، وجود ندارد یا دیده نشده است. همه ما اخبار مختلف وقوع سیل در استانهای گلستان، لرستان و خوزستان را شنیدهایم ولی تصور نمیکنم ابعاد و ماهیت حادثه شیراز قابل مقایسه با ابعاد خسارات وارده در این استانها باشد به این علت که در شیراز تعداد بسیار محدودی از افراد تحت تأثیر عوارض سیل قرار گرفتند و تعداد بسیار زیادی هیچ صدمهای ندیدند و دچار بحرانی نشدند شاید تنها به تعداد یکصد خانوار دچار مشکلات مهمی شدند، این در حالی است که یک میلیون نفر جمعیت یا به تعبیری صدها هزار خانوار در کنار این تعداد بودند که میتوانند به آن تعداد محدود کمک کنند. این وسعت کم را نمیتوان با منطقهای مقایسه کرد که کاملاً زیر آب رفته و تمام خانوارها نیازمند کمک هستند و کمک کنندگان بسیار اندک هستند.
در برخی مناطق شرایط به حدی وخیم بود که مردم و حتی خبرنگاران حاضر در آنجا که برای چند روز در منطقه سیل زده و در حالت بحرانی فعالیت داشتند، فقط مقداری شکلات برای رفع گرسنگی به همراه داشتند و به گفته آنها در روزهای اول سعی میکردند با مقدار اندکی آب روز را به شب برسانند تا مشکلی برای بدنشان به وجود نیاید.
چنین وضعیتی را نمیتوانیم با شیراز مقایسه کنیم که تعداد اندکی دچار بحران شدند. در وضعیت فراگیری سیل همه افراد دچار کمبود مواد اولیه زندگی هستند و در بحران شدید به سر میبرند و امکاناتی که به این افراد میرسد بسیار کم و محدود است و بسیار عصبانی و پرتنش هستند. بنابراین اگر با وضعیتی مواجه میشویم که در آن عدهای برای دریافت کمکها ولع دارند، باید ابتدا به شرایط موجود در آن بحران نیز دقت داشته باشیم.
بر این اساس بنده نمیپذیرم که بر اساس این شواهد نتیجه بگیرم که میزان همدلی مردم در یک منطقه خاص از دیگری بیشتر یا کمتر است چون شرایط به هیچ عنوان برابر نبوده است و قابل مقایسه نیست چه بسا اگر سیلی به وسعت پلدختر به شیراز بیاید و مردم شیراز با آن حجم از مشکلات مواجه شوند، ممکن است رفتارهای متفاوتتری از مردم شیراز ببینیم در عین حال هم این امر، طبیعی است. اما تصور نمیکنم همبستگی اجتماعی، در میان مردم کشور ما آنقدرها که ادعا شده ضعیف باشد. در لرستان هم میبینیم مردم از فاصلههای زیاد و بعضاً با پای پیاده به شهرهای حادثه دیده آمده و کمک میکنند؛ تنها چیزی که در حال حاضر به صورت مشکلی عمده وجود دارد و باید به آن توجه ویژه شود، مسأله توزیع کمکها است که در این خصوص تاحدودی بیاعتمادی و ترس از آینده در بین مردم وجود دارد و رفتارهای آنان نیز محصول همین نگرانی است.
به اعتقاد من سازمانهایی مانند هلال احمر و وزارت کشور با همکاری صاحبنظران و متخصصان بعد از عبور از بحران سیل باید ایدهای را پیریزی کنند که توسط آن بتوانند بفهمند که چگونه میتوان امدادها و کمکهای مختلف را در مناطق بحران زده که دچار سیل یا زلزله شدهاند به صورت اصولی تقسیم کنند تا در نتیجه آن کمترین مشکل ایجاد شود. بنابراین باید گفت درست است که در برخی مناطق پس از وقوع بحران سیل فراگیر برخی افراد رفتارهایی از خود نشان میدهند که شایسته نیست ولی نباید رفتار این دسته از افراد را به کل منطقه تعمیم داد.
ضمن این که باید خودمان را هم به جای پدر و مادری بگذاریم که خودشان و کودکشان برای ساعتهای زیاد دسترسی به آب و نان نداشتهاند و همه مال و منالشان هم خسارت دیده. امروز در جلسهای همین بحث مطرح شد گفتم باید خودمان را جای آنها بگذاریم بعد ببینیم چگونه رفتار خواهیم کرد، یکی از همکاران که چند روز در سیل گرفتار شده بود گفت برای گرفتن آب چنان تلاش کردم که هنوز هم استخوانهای سینهام درد میکند. ما نباید با دیدن یک فیلم یک دقیقهای به داوری رفتار مردم بپردازیم. این نوع داوریهای عجولانه به زیان همه است.