صبح روز گذشته نیروهای انتظامی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد مشهد، از مرگ ناگهانی زن ۲۵ سالهای خبر دادند که طبق اظهارات برادر متوفی برا اثر گازگرفتگی جان باخته بود.
به گزارش خراسان، در همین حال ضجههای وحشتناک و حیرت انگیز برادر ۲۴ ساله این زن مطلقه، قابل کنترل نبود تا جایی که صدای گریههای او بسیاری از اهالی روستای محمدآباد در منطقه فردوسی مشهد را به منزل مذکور کشاند.
قاضی با دریافت این خبر بلافاصله، برای بررسی میدانی چگونگی مرگ این زن جوان عازم روستای محمدآباد شد و به تحقیق در این باره پرداخت. جسد زن مطلقه، درحالی گوشه اتاق افتاده بود که شیشه بخاری شومینه شکل منزل نیز شکسته بود و خرده شیشههای آن در نزدیکی جسد قرار داشت.
با آن که هیچ گونه اثر ظاهری ناشی از وقوع جنایت روی جسد زن ۲۵ ساله دیده نمیشد قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد و از پزشکان خواست هرچه سریعتر با معاینه دقیق جسد، علت مرگ وی را گزارش کنند.
از سوی دیگر ادامه تحقیقات میدانی درحالی به درون حیاط این منزل روستایی کشید که هنوز جوان صورت زخمی، با گریههای دلخراش، سرش را به شیشههای پنجره میکوبید!
در حالی که مادر و هفت برادر دیگر متوفی در همان محله زندگی میکردند، اما گریههای نامتعارف این جوان ۲۴ ساله و خراشیدگی که روی صورتش وجود داشت، توجه قاضی را به خود جلب کرد. «جلیل – ن» که مدعی بود خراشیدگی مذکور به خاطر کوبیده شدن سرش به شیشهها ایجاد شده است، خرده شیشههای ریخته شده درون حیاط و خانه را شاهد این ادعا دانست و گفت: این خواهرم را خیلی دوست داشتم! مرگ او برایم غیرقابل تحمل است! و ...
این اظهارات درحالی مطرح میشد که هر لحظه ظن مقام قضایی نیز افزایش مییافت چرا که خراشیدگی روی صورت «جلیل» با خراش بریدگی شیشه تفاوت زیادی داشت به همین دلیل قاضی او را در تنگنای سوالات تخصصی قرار داد تا این که ساعتی بعد با اظهارنظر پزشکان قانونی، پرونده مرگ زن جوان مطلقه، رنگ جنایی گرفت.
پزشک قانونی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد، نتیجه معاینات و کالبدشکافی را انسداد راه تنفسی بر اثر فشار جسم خارجی اعلام کرد و بدین ترتیب بلافاصله مقام قضایی دستور بازداشت جلیل را صادر کرد چرا که احتمال میداد خراشیدگی روی صورت وی مربوط به درگیری است!
دقایقی بعد جوان ۲۴ ساله به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی انتقال یافت و سوال پیچ شد، اما هنوز هم اشک ریزان مدعی بود که در عزای از دست دادن خواهرش، آرامش ندارد و نمیتواند از ریزش اشک هایش جلوگیری کند. او ادعا میکرد: پدرم را از دست داده ام و مادرم در بخشی از یک منزل مسکونی بزرگ روستایی زندگی میکند و خواهرم نیز که از همسرش طلاق گرفته بود در قسمت دیگر این منزل به زندگی خود ادامه میداد. امروز (دیروز) صبح وقتی وارد منزل شدم به طور اتفاقی جسد خواهرم را دیدم که گوشه اتاق افتاده و شیشه بخاری نیز شکسته بود! به همین دلیل احتمال دادم که او بر اثر گازگرفتگی جان باخته است و همین موضوع را نیز به نیروهای انتظامی گفتم!
متهم به قتل که میدید داستان ساختگی اش مورد توجه کارآگاهان قرار نمیگیرد و آنها فقط به سخنانش گوش میدهند ناگهان به اشکهای تمساح گونه اش پایان داد و راز این جنایت هولناک را فاش کرد.
«جلیل-ن» که در حضور مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی ناچار شد حقیقت ماجرا را بیان کند، در ادامه اظهاراتش گفت: از مدتی قبل به این موضوع که خواهرم بعد از طلاق از همسرش، گاهی مواد مخدر سنتی (تریاک) مصرف میکند، مشکوک شده بودم و همین مسئله موجب بروز اختلافات خانوادگی شده بود تا جایی که سعی میکردم مچ او را بگیرم، ولی خواهرم همواره به شدت این قضیه را انکار میکرد و مدعی بود که به او تهمت ناروا میزنیم! ولی من دست از تعقیب او برنداشتم تا این که شب جمعه باز هم به او شک کردم و به آرامی وارد خانه اش شدم که او را در حال مصرف مواد مخدر دیدم! این صحنه برایم خیلی آزاردهنده بود به طوری که مشاجره ما بالا گرفت و من از شدت عصبانیت ابتدا تلاش کردم دست و پاهایش را ببندم، ولی او به صورتم چنگ انداخت که با ناخن او خراشیدگی روی صورتم ایجاد شد و با لگدی که به بخاری زد شیشه آن را نیز شکست. پس از آن خواهرم را روی زمین انداختم و آن قدر گلو و دهانش را با دست فشار دادم که جان سپرد. جسد او را در همین حال رها کردم و به خانه بازگشتم!
این جوان ۲۴ ساله که به تازگی دختری را به عقد خود درآورده است و دوران نامزدی را سپری میکند، در ادامه اعترافاتش افزود: تا صبح در افکارم غوطه ور بودم که چگونه این ماجرا را پنهان نگه دارم به همین دلیل صبح زود دوباره به منزل خواهرم رفتم و صحنه ساختگی گازگرفتگی را برنامه ریزی کردم. از سوی دیگر هم سرم را به شیشه پنجره میکوبیدم تا دیگران که در منزل ما حضور یافته بودند فکر کنند من از غم خواهرم دست به چنین کارهایی میزنم! در حالی که قصد داشتم قصه صورت زخمی خودم را پنهان کنم!