سرودهای انقلاب حالا پس از گذشت چهار دهه همچنان در ذهنها ماندگار و بر زبانها جاری است. سرگذشت هر یک از این سرودها، شمهای است از سرگذشت مردم ایران.
به گزارش تسنیم، گفته میشود شعر اولین هنری است که با مردم ایران در انقلاب همراه شد. شاعرانی که همصدا با مردم کشورشان، آرمانها و آرزوهایشان را فریاد زدند؛ شعری که هیچگاه خود را تافته جدا بافته از مردم ندانست و نتیجه، تولد سرودهای ماندگاری است که حالا پس از گذشت چهار دهه همچنان در ذهنها ماندگار و بر زبانها جاری است. سرگذشت هر یک از این سرودها، شمهای است از سرگذشت مردمی که با دست خالی، اما قلبی پر از امید، برای یکبار هم که شده سرنوشتشان را تغییر دادند.
شعر در سالهای پس از انقلاب رشد چشمگیری چه از حیث محتوایی و چه از نظر کمی داشت. طی سالهای اخیر آثار به یادماندنی بسیاری خلق شدند، اما در این میان هنوز سرودهای انقلابی جایگاه خاصی در میان مردم دارند. اما این سرودههای آرمانخوان روشنبین چگونه خلق شدند؟ شاعران آنها با چه انگیزهای دست به خلق این آثار آن هم در خفقان رژیم طاغوت زدند؟
شاید یکی از جالبترین سرگذشت تولد سرودهای نوستالژیک دهه ۵۰، به سرود «بهاران خجسته باد» اختصاص دارد. این سرود که ابتدا با عنوان «سرود بهار» در سوگ پاتریس لومومبا، مبارز ضد استعمار، توسط عبدالله بهزادی سروده شد.
بهاران خجسته باد!
سالها بعد کرامت دانشیان با استفاده از چند بیت این شعر، سرودی با عنوان «بهاران خجسته باد» ساخت که تا امروز به یادگار مانده است. دانشیان این سرود را به بچههای مدرسه سیلران، از شهرستانهای مسجد سلیمان، نیز یاد داد؛ به طوری که بچهها سر صف صبحگاهی این سرود را به جای سرود شاهنشاهی اجرا میکردند. بعدها وقتی دانشیان به زندان افتاد، این سرود به میان زندانیان همبندش نیز راه یافت و بر سر زبانها افتاد. نشریه «فرهنگ نوین» در بهمن ۵۹، درباره فراگیر شدن این سرود در میان مردم مینویسد که پس از اعتراضات مردم و همراه با آزادی زندانیان سیاسی، «بهاران خجسته باد» هم به میان مردم آمد.
این سرود بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ توسط اسفندیار منفردزاده آهنگسازی شد. منفردزاده به علت نبودن امکانات کافی و دسترسی نداشتن به ارکستر، خود به تنهایی تمام سازها را ابتدا تکتک مینوازد و بعد همه را با هم میکس میکند.
نام حمید سبزواری با نام سرودهای انقلابی گره خورده است. بسیاری از سرودهای ماندگار و تأثیرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی، مربوط به اوست. هرچند سبزواری در قالبهای دیگر و موضوعات متنوعی فعالیت کرده است، اما بیشتر ایرانیها او را با سرودهایی، چون «خمینیای امام» و «بانگ آزادی» میشناسند. سبزواری پس از پیروزی انقلاب نیز سرودهای مختلفی سرود؛ از همراهی با رزمندگان و جبههها گرفته تا مناسبتهای مختلف. گفته میشود که بخش عمده اشعار او، حدود ۳۰۰ قطعه، سرودهایی است که برای انقلاب یا درباره آن سروده است.
شعر انقلاب با پیامیتازه از مرزها فراتر خواهد رفت
سبزواری در یکی از آخرین مصاحبههایش، درباره شرایط نامناسبی که رژیم پهلوی برای سرودن این اشعار ایجاد کرده بود، گفت: من هم در آن ایام، چه در زمانی که در سبزوار بودیم و چه زمانی که به تهران آمدیم، حال و هوای مردم را میدیدم و شبها همان احساسات را در شعر میآوردم. در ابتدا برخی از شاعران که روشنفکر بودند، به ما طعنه میزدند، اما ما در جواب آنها چیزی نمیگفتیم. این اشعار را خدا بر زبان هر کدام از ما شاعران جاری میشد، شعرهایی مثل «ای بانگ آزادی است»، «برخیزیدای شهیدان راه خدا» و.
سبزواری خانهاش را پیش از انقلاب به انجمنی برای شاعران انقلابی تبدیل کرد. شاعرانی، چون اوستا، قدسی مشهدی، سپیده کاشانی و ... از جمله شاعرانی بودند که در ابتدا در محافل شعری شرکت میکردند. بعدها شاعران دیگری، چون علی معلم نیز به این جمع پیوستند. حسین شمسایی، از دوستان نزدیک زندهیاد سبزواری و از جمله شاعرانی بود که در این جلسات حضور داشت. او در اینباره میگوید: خاطرم هست که فشار و اوضاع سیاسی و امنیتی در آن زمان به گونهای بود که به راحتی نمیتوانستیم کار فرهنگی انجام دهیم. استاد هم از این قضیه مستثنی نبودند. ایشان اشعاری را که قابل پخش نبود، در برخی از نقاط این خانه مانند جامهدان، پنهان میکردند تا بعد اشعار را در میان همان گروهی که داشتند، بخوانند. مثلاً خاطرم هست، قصیده محکمی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله با این مطلع سروده بودند:
ای ساز کرده قصه زال زر
از دست داده دانش و کر و فرّ
از دخمه برون به در آورده
دندان گیو و جمجمه نوذر
میبینمت به معرکه، چون ضحاک
آنک نوای کاوه آهنگر
مردم ز. بند رسته و بربسته
دست تو و قبیله تو یکسر ...
این را حدود سالهای ۴۵ سروده بودند، یعنی ۱۵ سال قبل از انقلاب، اما محتوای این اشعار به صورتی بوده که نمیتوانستند آن را در میان غیر از شاعرانی که خود انقلابی بودند، بخوانند.
اما یکی از سرودهایی که همزمان با ورود امام (ره) به کشور ساخته و اجرا شد، سرود معروف «بوی گل سوسن و یاسمن آید» است. زندهیاد محمدعلی ابرآویز، شاعر این سرود، طی سالهای پس از انقلاب ۱۸ سرود درباره انقلاب خلق کرد که از این میان «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید» و «بوی گل سوسن و یاسمن آید» از دیگر اشعار، معروفترند.
زندهیاد ابرآویز در تابستان سال ۱۳۵۷ که برای ثبت اختراعی به انگلیس سفر کرده بود، از طریق تلویزیون از اخبار انقلاب ایران مطلع شد و خود را به سرعت به ایران رساند. او با مشورت گرفتن از رهبران انقلاب اسلامی از جمله شهید دکتر بهشتی تصمیم گرفت بضاعت هنری خود و سازمان تبلیغاتی باتجربهاش را در پیشبرد اهداف انقلاب به خدمت بگیرد. ابرآویز اعضای گروه سرود خود را با همفکری شهید دکتر مفتح و مرحوم طالقانی از جوانانی که در مجالس این بزرگواران شرکت داشتند، انتخاب و فعالیت خود را شروع کرد. وی در اوج روزهای حکومت نظامی رژیم طاغوت با هزینه شخصی خود استودیوی موسیقی اجاره کرد، اعضای گروه سرود را در آنجا گرد آورد و به شکل مخفیانه و به دور از چشم نیروهای اطلاعاتی و نظامی رژیم، به تولید و ساخت سرودهای انقلاب پرداخت. از این لحاظ شاید بتوان گفت که او در کنار رادیو و تلویزیون و ارشاد آن زمان، تنها تهیه کننده مستقل هنر انقلاب محسوب میشد که با هزینه شخصی آثار و محصولات متنوع هنری را به تولید میرساند، اما کسی او را چندان در صحنه نمیدید.
حاصل این دوره از فعالیتهای ابرآویز و گروه وی، تولید ۱۸ کاست موسیقی انقلابی ماندگار در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب بود؛ سرودهایی که بعضاً با ذائقه و هنرمندی خود وی در مقام شاعر و تنظیمکننده به گوش مردم رسید.
خلق سرودهای ماندگار انقلابی تنها محدود به تهران نشد. در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، شهرستانها نیز وارد میدان شده و شروع به فعالیت در زمینه هنر انقلابی به ویژه سرودهای انقلابی کردند. سرود «بهمن خونین جاویدان» از جمله این سرودهاست که در دومین سالگرد پیروزی انقلاب، در مرکز صدا و سیمای استان فارس تولید شد. همافر شاعر این سرود بود و حمید بهبود نیز آهنگسازی آن را برعهده داشت. این سرود که برای رفع خلأهای موجود در زمینه سرودهای انقلابی ساخته شد، در نهایت توسط حدود ۱۵ نفر اجرا شد که از این جمع، چهار نفر بعدها به شهادت رسیدند.
سعید ذاکر حسین، از سازندگان این سرود، درباره چگونگی تولید آن میگوید: آهنگ "بهمن خونین جاویدان" را یکی از همکاران ما مرحوم حمید بهبود که از بچههای سپاه بود و بعدها درس خواند و پزشک شد و چند سال قبل فوت کرد، ساخت. شاعر آن هم یکی از دوستان به نام آقای همافر بود که چند سال بعد رئیس اداره ارشاد اسلامی شیراز شد. آهنگ و شعر سرود مثل شرایط آن روز گروهی و هیئتی ساخته شد؛ یعنی مثلا آقای همافر یک مصراع را میسرود و در ادامه آن میماند؛ سپس ما کمکش میکردیم تا شعر کامل شود. در نهایت با وسایل بسیار حداقلی در صدا و سیمای شیراز سرود را ضبط کردیم. حدود ده، پانزده نفر در گروه سرود بودند که سه چهار نفر آنان شهید شدند و بقیه هم متفرق شدند. این سرود در یک شرایط خیلی ابتدایی، هیأتی و با عشق ساخته شد.