«علی ربیعی» گفت: واقعا شرایط کشور این گونه نیست که مسولان جامعه همه در حال بخور بخور هستند؛ ما در سطوح مختلف مسئولین افراد سالم بسیاری داریم.
به گزارش ایسنا، علی ربیعی در پاسخ به این سئوال که «تحلیلهایی درباره شعارهای معترضین سال ۹۶ مطرح شد مبنی بر اینکه چون پایگاه مشخصی ندارند، خواست مشخصی نیز ندارند، نظر شما در این باره چیست؟» گفت: اتفاقات دی ماه ۹۶ یک ناآرامی و شورش و بیان اعتراضات جامعه مدنی بود و طی آن تودههای مردم به خیابانها آمدند؛ در این ناآرامی ها هیچ ایدئولوژی سیاسی وجود ندارد. در شهرهای بزرگی مانند تهران گروههای سیای وجود دارند که ممکن است سلطنت طلب باشند و شعارهایی هم مطرح کند، در یک بررسی بر اساس جامعه شناسی سیاسی باید میان شعارها تمایز قائل شویم تا به راه حل مناسبی دست یابیم؛ اساساً برخی از دو سو(هم داخلی و هم خارجی) میخواهند این شعار را مبنا قرار دهند و بزرگ کنند. اگر بخواهیم شعارهایی نظیر «رضا شاه روحت شاد» را اصل قرار دهیم، باید معترضان را جریانی سیاسی قلمداد کنیم و برای مقابله با آنها راه حلی سیاسی انتخاب کنیم و راه حل سیاسی و سپس امنیتی نیز در این مواقع معمولاً سرکوب است؛ در حالی که این حضور در خیابانها در اصل خاستگاه سیاسی نداشتند. من هیچگاه سرکوب را نمیپسندم، بلکه معتقدم در این مواقع باید برقراری آرامش در میان مشارکت کنندگان با همسویی، هم دلی آگاه سازی و ایجاد زمینه برای فریاد زدن و انتقال این حس به معترضان که صدایتان شنیده میشود، در دستور کار قرار بگیرد.
اهم اظهارات ربیعی به شرح زیر است:
- سال قبل همزمان با اعتراضات مردمی در دولت بحث شد که باید در مواجهه با اعتراضات مدارایی بزرگ صورت بگیرد و بیشتر نیروی انتظامی وارد محل شود؛ این استراتژی دولت بود. با این وجود شاهد کشته شدن برخی از معترضین در تعدادی از شهرهای معترض بودم که علت آنها نیز برخی به دلیل ناکارآمدی در کنترل وضعیت، برخی به دلیل تیراندازیهای کور از سمت مردم و برخی نیز به دلیل عدم یاد گیری و آموزش مقابله با بحران از سوی نیروها بود، اما به طور اساسی هیچ دستوری برای سرکوب بیشتر وجود نداشت و بنا بر مدارا بود. نکتهی جالبی هم که وجود داشت این بود که در آن زمان بسیاری از خطبههای نمازهای جمعه در حمایت از معترضان بود و بسیاری از افراد شاخص شهرهای معترض نیز از معترضان حمایت میکردند؛ علت این حمایتها نیز ممکن است این باشد که به نوعی مخاطب اعتراضات را دولت میدانستند.
- ما باید ساحت نا آرامیهای صنفی و اقتصادی و حتی نا آرامیهای اجتماعی و فرهنگی را از نا آرامیهای سیاسی و حتی ساحت نا آرامیهای سیاسی را نیز از نا آرامیهای امنیتی جدا کنیم؛ چراکه هرکدام از انواع ناآرامی، برخود خاص خود را میطلبد و بردن ناآرامیها به عرصه امنیتی نوعی تشدید کننده مسائل خواهد بود.
- در اینکه جامعه ایران از لحاظ روانی بیشترین ناامنی روانی- اجتماعی را در ۴۰ سال اخیر تجربه میکند، تردیدی وجود ندارد و برای آن علتهای مختلفی مطرح میشود که مهمترین آنها عدم دستیابی به شرایط انتظاری است؛ جامعه تا حدودی دچار ناامنی روانی شده است؛ چراکه آنچه را که انتظار داشت، نتوانسته به دست بیاورد؛ ناامنی روانی دارای زیرساختهای مادی و معنوی است؛ زیر ساخت مادی ناامنی روانی اخیر که در جامعه ایجاد شده را میتوان در یک سال و نیم اخیر که وضع معیشتی مردم دچار سختی شده و همچنین تاثیرات تحریمهای ظالمانه مشاهده کرد. زیرساختهای غیرمادی نیز در این زمینه وجود دارد که نزاع های سیاسی داخلی و همچنین فشار جریان خارجی از جملهی آنها است. روی کار آمدن ذینفعان من غیر حق در مناصب مدیریتی کشور و بروکراسی رانت پرور و فساد خیز فعلی نیز از دیگر عوامل ایجاد نابرابری در میان مردم و ناامنی روانی در آنها است.
- واقعا شرایط کشور این گونه نیست که مسولان جامعه همه در حال بخور بخور هستند؛ ما در سطوح مختلف مسئولین افراد سالم بسیاری داریم؛ درست است که این واقعیت هم در این زمینه وجود دارد که افراد و مدیرانی هم در بدنه اجرایی و قانونگذاری هستند که از سمتهای مدیریتی سو استفادههایی میکنند، اما ادراک از فساد بسیار گستردهتر از وضع موجود آن است؛ این عوامل هر کدام به اندازه خود در فقدان اعتماد میان مردم تاثیر گذار هستند.
مسئولین و دوستان و اقوام در حال بخور بخور هستند نه فقط مسئولین