عبدالله کریمی؛ میخواهیم یک بازی انجام دهیم. فرض کنید ۱۰۰ نفر در یک بازی شرکت میکنند، ۱۰۰ واحد پولی در مجموع در اختیار این صد نفر هست. بازی اینگونه است که به ازای هر یک مدت معلوم (مثلاً یک سال) ۲۰ درصد به مبلغ همه افراد دارنده پول اضافه کنند (سود) و در آخر ۴ سال نصف مجموع مبالغ را از حساب همه افراد کم کنند یا ارزش همه پولهای افراد را اعم از اصل و اضافه شدهها را در نصف ضرب کنند. نتایج این بازی چیست؟
ادعای ما این است که این بازی حداکثر میتواند ارزش پولهای شما را در آخر سال چهارم در برابر نصف شدن ارزش آن حفظ کند، البته با یک شرط مهم. شرط این هست که شما پولهایی را که بصورت اضافه در طول دوره دریافت میکنید، خرج نکنید و آنها را هم روی پولهایتان بگذارید تا جمع شوند. اگر شما در این بازی گرفتار توهم دریافت سود شوید و مبلغ دریافتی را خرج کنید در آخر سال چهارم تنها سرمایه اصلی شما باقی مانده است، که ارزش آن به نصف تنزل مییابد.
برای توضیح بیشتر، در این مثال دو نفر را در نظر بگیرید، نفر اول با ۱۰۰ تومان پول سالانه ۲۰ تومان هم بعنوان (سود) دریافت میکند، این شخص، چون توهم دریافت سود دارد، مبالغ دریافتی را خرج میکند، در آخر سال چهارم که این فرد فقط ۸۰ تومان سود دریافت و خرج نموده و فقط اصل سرمایه شخص باقیمانده که همان ۱۰۰ تومان است به (ارزش) ۵۰ تومان تنزل پیدا میکند. نفر دوم با همین مبلغ چنانچه توهم دریافت سود نداشته باشد، سودهای دریافتی را هم دوباره در همین بازی وارد میکند سودهای مرکب دست به دست میدهند و در آخر سال چهارم مجموع سرمایه این شخص مبلغ ۲۰۷.۳۶ تومان خواهد بود. پس از اعمال بخش آخر بازی، این شخص (به ارزش) ۱۰۳.۶۸ تومان پول خواهد داشت. یعنی این شخص به ازای ۴ سال بازی در نهایت کمتر از ۱ درصد سالانه سود کرده است که قابل صرف نظر کردن هست.
کدام یک از شما عزیزان دوست دارید در چنین بازی بیهودهای شرکت کنید؟ شاید بگویید هیچکدام، چون محاسبات ریاضی نشان میدهد در هر صورت شرکت کننده در این بازی منتفع نخواهد شد، شخص یا ضرر خواهد کرد یا حداکثر ارزش سرمایه خود را حفظ خواهد کرد.
اما متأسفانه بانکهای میهن ما مردم را گرفتار چنین بازی بیهوده و بدفرجام نموده اند. آنها در تبلیغات خود همیشه توهم دریافت سود را به ما القا میکنند. این بازی بد در کمال تأسف اقتصاد کشور ما را به گروگان گرفته است. چون سودهایی که پرداخت میشوند معادل همان ارقام به کشور تورم را تحمیل میکنند، چون این سودها در اقتصاد ساخته نشده و فقط بصورت افزایش نقدینگی خود را نشان میدهند. افزایش نقدینگی در شرایطی که اقتصاد بزرگتر نشده منجر به افزایش متناظر تورم خواهد شد. روی بسیار ناگوار موضوع این است که کسی که تمایلی به شرکت در این بازی ندارد و به پول ملی اعتماد میکند بیشتر متضرر میشود، این بازی باعث هجوم تعدادی از افراد برای خرید و نگهداری ارزهای خارجی و طلا و دلالیهای اقتصادی و نه لزوماً سرمایه گذاری میشوند.
این بازی منشأ اصلی اقتصاد تورمی در کشور ماست و سیاستمداران و مدیران بانکی ما نتوانسته اند به این درک برسند که جمع کردن این بازی بزرگترین کمک به اقتصاد کشور است. این بازی نادرست و فسادآور در فرهنگ اسلامی با عنوان ربا نام برده شده و حرام میباشد. خداوند متعال در قرآن کریم ربا را جنگ با خدا معرفی نموده و وعده داده که اجازه نمیدهد پول ربا افزایش پیدا کند، این محاسبات قسمتی از این وعده را نشان میدهد.
این بازی حرام بیشترین تخریبها را برجای میگذارد، با مطالعه میزان سود و نسبت موسوم به (P/E) در بازار بورس تهران متوجه میشویم که اغلب شرکتهایی که در این بازار حضور دارند توانایی ساختن سود ۲۰ درصدی را ندارند؛ و سوال این هست که بانکها چگونه و از چه محلی بغیر از خلق پول این ۲۰ درصد را به سپرده گذاران پرداخت میکنند؟ و اینکه آیا این روال موجب نمیشود که مردم از سرمایهگذاری در شرکتهای تولیدی و حتی سرمایه گذاری در سهام همین بانکها که اغلب به دلیل این بازی ورشکسته هستند و اساساً از سرمایهگذاری در بخش تولید منصرف شوند؟ آیا این بازی و توهم دریافت سود جامعه ما را و فرهنگ کار و سرمایه گذاری را به قهقرا نمیبرد؟ آیا وقت آن فرا نرسیده که مدیران بانکی کشور اعم از مسئولان بانک مرکزی و سایر بانکهای دولتی و خصوصی برای رعایت مصالح خودشان هم که شده در این بازی تجدید نظر کنند؟
ابعادی دیگر از ماجرا که در کمال تأسف بسیار وحشتناک هستند وجود دارد. ۲.۵ درصد از سپرده گذاران بانکی مالک ۸۵ درصد تمام نقدینگی کشور هستند. ۱۵ درصد مابقی متعلق به ۹۷.۵ درصد از سپرده گذاران است. در میان مردم ایران اغلب کارمندان، بازاریان متوسط و خرده پا و افراد کم درآمد، پول اضافی ندارند که در بانکها سپرده گذاری کنند. اغلب این افراد قربانیان این بازی ناعادلانه میشوند. چون این طبقات اجتماعی نهایت چیزی که دارند حقوق و مزایا و درآمدهای ماهیانهای هست که بطور متوسط از هر ۴ سال یکبار ارزش آن به نصف تنزل پیدا میکند. بعبارتی پرداخت سودهای توهمی کلان به افراد پولدار که البته طبق محاسبات حداکثر ارزش پول آنها را حفظ میکند – موجب بی ارزش شدن پول ملی و نصف شدن در هر ۴ سال یکبار بر اثر تولید انبوه نقدینگی در کارگاههای نقدینگی سازی یعنی بانکها میشود.
اما چگونه از شر این بازی ناعادلانه در امان باشیم؟ واقعیت تلخ این است که تا نمایندگان ملت در مجلس، مسئولان دولتی فارغ از هر نوع جناح و تفکر سیاسی، مدیران بانک مرکزی و بانکها و گروهی از اقتصاددانان کشور به این نتیجه نرسند که این وضعیت را اصلاح کنند و بانکداری که منتج به اقتصاد ورشکسته میشود را اصلاح کنند، همه مردم و خود مسئولان در عذاب و اذیت این بازی فسادآور خواهندبود.
بعبارتی بدون توجه مسئولین و پذیرش نسخههای اقتصادی مشکلات ما همچنان پابرجا خواهد ماند و همه مردم با توجه به مقدار دارائیهای نقد، یا به تبع شغل خود که درآمدهای ثابت دارند درگیر این بازی خواهند بود. این وضعیت مردم ما را به سمت پول داغ هدایت میکند یعنی اصطلاحاً هرکس پول دارد اگر بخواهد آنرا نگه دارد دستش میسوزد (به دلیل کم شدن ارزش خرید متضرر میشود) پس باید هر چه سریعتر پول را بدهد و کالای بارزشی تهیه کند که ارزش خود را در اثر این بازی نگه دارد. مشکلاتی هم برای دولت و مجلس پدید میآید. تامین اعتبار برای افزایش حقوقها و مواجهه با اعتراضات کارگران و کارمندان از این جمله است.
هر چند که متاسفانه بانکهای کشور به دلیل ترازنامههای ناتراز خود مخالفت کنند، اما تقریباً به صفر رساندن بهره بانکی راه حل اصلی حل این معضل است. معنی این حرف این است که ما در حقیقت طرفدار قرار گرفتن نقدینگی به رایگان در اختیار بانکها هستیم تا بتوانند هم برای خود سود بسازند و هم چرخ تولید را بچرخانند و هم برای مردم وامهای ارزان ارائه بدهند تا طرف تقاضا تحریک شده و محصولات کارخانجات کشور را خرید کنند. در این بحث افرادی در مقایسه با کشورهای توسعه یافته -که از قضا سود سپرده در آنها اغلب ارقام بسیار کم و در حد ۱ یا ۲ درصد است- از سیاست بالا بردن نرخ سود بانکی برای جذب نقدینگی به بانکها دفاع میکنند. مثل این افراد مانند کسانی است که یک زخم عمیق و بزرگ را بخواهند با چسب زخم ترمیم کنند در مقایسه با کسی که بخاطر یک خراشیدگی جزئی در منزل از چسب زخم استفاده میکند، که این راهکاری غلط است.
اگر بخواهیم نقدینگی را به خون تشبیه کنیم، بانکها نقش قلب تپنده را باید داشته باشند که وظیفه پمپ کردن و رساندن خون به همه اجزای پیکره اقتصادی را دارند. اما اگر فهم بانکهای ما این باشد که خون باید در قلب بماند چه وضعیتی برای پیکره پیش خواهد آمد؟ این موضوع حکایت از این دارد که آن قلب ایستاده است و کار نمیکند. یا ممکن است قسمتی از پیکره به دلیل نرسیدن خون کافی از کار بیافتد و ممکن است آن پیکره مغز باشد که فروپاشی و نابودی کل پیکره اقتصادی را باعث میشود. در این میان بحث اساسی این هست که مقدار نقدینگی باید متناسب با پیکره اقتصادی کشور رشد کند و نه بیشتر.
اجرای سیاست نرخ بهره صفر با توجه به واقعی شدن نرخ ارز و حتی حباب منفی آن در این برهه زمانی بهترین کار است. چون نقدینگیها اثر خود را در تورم گذاشته اند و اثرات تورمی آنها تخلیه شده است. همچنین راهکارهایی برای به صفر رساندن سود سپرده در علم اقتصاد وجود دارد که با عمل به آنها میتوان به این اصل دست یافت. امروزه نه تنها کشورهایی که موسس بانکها هستند و سابقه بانکداری طولانی دارند به این نتیجه رسیده اند بلکه کشورهایی مانند افغانستان و عراق که بمراتب اقتصاد بسیار ضعیفتری از ما دارند به این اصول عمل میکنند و نرخ بهره را پایین آورده اند که نتیجه مهار تورم در ارقام بسیار پایین نسبت به اقتصاد ما شده است.