فرارو- این بار هم پای یک زن در میان است. اوایل بهار سیاستمداری به بهانه بیماری، خدمت را رها کرد، اما گویا بیماری مسئله نبوده و جای دیگری به خدمت گرفته شده بود.
اگر استعفا و بیماری و پشت پردههای جذاب و پربیننده او به میان نیامده بود شاید آینده سیاسیاش درخشانتر از هر روز دیگر بود. سیاستمداری تجدید فراش را برگزید و این به مذاق خیلی از ما خوش نیامد. البته همسرش در مصاحبهای گفت خلافی مرتکب نشدهاند. با این حال بعضی از ما با دیدن تصاویر آن سیاستمدار و همسرش به یاد داستان شیخ صنعان افتادیم که مریدانش تجدید فراش را رسوایی میدانستند.
داستانهای مشابه از سیاستمداران دیگر را شنیده ایم. اگر سریال خانه پوشالی را دیده باشید متوجه شدهاید که روابط جنسی نامشروع مردان سیاست در آمریکا بر رفتارهای سیاسی آنها سایه سنگینی دارد. نمونههای واقعی آن نیز بارها خبری شدهاند. نمونهاش اعترافات مایکل کوهن، وکیل سابق دونالد ترامپ به پرداخت حقالسکوت از طرف موکلش به دو بازیگر فیلمهای پورن است. بیل کلینتون نیز در دوران ریاست جمهوریاش با بحران رسوایی جنسی رو به رو شد، اما او در نهایت هشت سال ریاست جمهور آمریکا بود.
پرستوهای غیرعاشق
وقتی پای سیاست و رابطه به زنان به میان میآید نمی شود از "پرستو"ها یادی نکرد. "پرستو"ها همان زنان جاسوسی هستند که در دستگاههای امنیتی کشورهای مختلف به کار گرفته میشوند و با استفاده از حربههای جنسی، سوژه خود را در دام میاندازند. روزنامهی تایمز اسرائیل در ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۲ گزارشی از گفتوگوی «روزنامهی لیدی گلوب به زبان عبری» با زنانی که عامل موساد هستند را منتشر کرد. در این گفتوگوها، زنان جاسوس بر استفاده از خصوصیات جنسی خود برای به انجام رساندن اهدافشان صحه گذاشتند. آنهابا اصرار بر اینکه در اینگونه عملیاتها هیچ ارتباط جنسی با سوژهی خود برقرار نمیکنند، اذعان کردند که از خصیصههای زنانهی خود برای جذب سوژهها و کسب اطلاعات مورد نیازشان استفاده میکنند.
بهزاد نبودی: برای ورود به سیاست باید زیپ شلوار را بست
در ایران، اما موضوع فرق میکند. حتی اگر پای رابطه مشروع به میان باشد معادلات به هم میخورد. از بهزاد نبوی، که به چریک پیر اصلاحطلبان شهرت پیدا کرده نقل شده است: "برای ورود به سیاست باید سه زیپ را بست: زیپ دهان، زیپ جیب و زیپ شلوار. "
عطاالله مهاجرانی در گذشته یکی از چهرههای بسیار مهم جریان اصلاحطلب به شمار میرفت. مهاجرانی در سال ۸۳ (سالها بعد از استعفا) با شکایت زنی رو به رو شد که مدعی بود همسر صیغهای مهاجرانی است. مهاجرانی ادعای زن را تکذیب و این پرونده را جریانسازی جناح سیاسی رقیب عنوان کرد، اما همین موضوع منجر به حذف او از سیاست ورزی شد. چه بسا اگر چنین اتفاقی برای او نیفتاده بود او وارد انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ میشد.
روابط عاطفی یک سیاستمدار؛ شخصی یا غیرشخصی؟
مواردی اینچنین در ایران چندان مطرح نشده است، اما مواردی که رسانهای شده واکنشهایی در بر داشته که خود گواه آن است جامعه نسبت به روابط سیاستمداران حساس است. اینگونه مسائل برای سیاستمداران مثل فساد رسوایی به همراه دارند. به راستی چرا حتی یک رابطه مشروع که برای عموم افراد یک جامعه مباح تلقی میشود برای سیاستمداران حرام است؟ چرا انتظار میرود سیاستمداران جور دیگر باشند؟ آیا مسائل عاطفی و روابط سیاستمداران از موضوعات زندگی شخصی آنها به حساب نمیآید که حتی به ما روزنامه نگاران هم ربط ندارد؟
صادق زیباکلام به فرارو میگوید: مسائلی مثل حقوق نجومی یا ازدواج دوم مساله شخصی است. اینکه کسی در زندگی خصوصی اش معتاد است یا از همسرش جدا شده یا چقدر حقوق میگیرد به کسی ارتباط ندارد.
ازدواج مجدد؛ یک روز خوب و یک روز بد
محمدصادق جوادی حصار، تحلیل گر سیاسی نیز به فرارو میگوید: قطعا عشق یا روابط عاطفی یک سیاستمدار را جزء حریم خصوصی اوست. اینکه جامعه ما نسبت به اینگونه مسائل حساسیت دارد به خاطر آن است که جامعه ما نرمال نیست. افراط و تفریط در جامعه ما فراوان است. آمیختگی این گونه مسائل با مسائل سیاسی و عقده گشاییها و تسویه حسابهای سیاسی است. در جامعه سیاسی ایران آنقدر مسائل قبیح وجود دارد که ازدواج مجدد برای یک شخص ناپسند نیست. غارت کردن اموال مردم، دروغ گفتن به مردم، تجاوز به حقوق مردم، حق را ناحق جلوه دادن و ناحق را حق کردن که رذایل اخلاقی جامعه سیاسی و فرهنگی ماست فراوان اتفاق میافتد. قبح آنها ریخته و دیگر کسی آنها را قبیح نمیداند. اما عدهای برای حذف یک فرد بخشی از جامعه سیاسی را به گونهای مدیریت میکنند که یک روز ازدواج دوم پسندیده و یک روز دیگر ناپسند است.
مگر میشود یه یک انسان گفت: دل نداشته باش
جوادی حصار ادامه میدهد: درست است که سیاستمدار باید ملاحظاتی داشته باشد، اما اینکه فردی ازدواج کرده جزء طبیعیترین و بدیهیترین حقوق انسانی اوست. مگر میشود به یک انسان گفت: دل نداشته باش یا عشق نورز! البته اگر نامشروع، غیراخلاقی، غیرانسانی و متضمن ضایع کردن حقوق دیگری باشد هیچ کس از آن استقبال نمیکند. اما وقتی هیچ یک از اینها نیست جز تسویه حساب سیاسی چه معنایی دارد؟ تنها میتوان بر روی آن عنوان عقده گشایی جریانی نام گذاشت. اگر قبیح است چرا افراد زیادی در جامعه همسر دوم دارند؟