همه درونگراها افراد مضطربی نیستند. برونگراها و افرادی باشخصیت میانه نیز دچار اضطراب میشوند. در حقیقت درونگرایی و اضطراب یک چیز واحد نیست، بلکه این افراد به محیط آرام و دارای حداقل عوامل استرسزا تمایل بیشتری دارند. درحالیکه اضطراب یک اصطلاح عمومی برای اختلالاتی است که ترس، نگرانی و استرس بیشازاندازه ایجاد میکنند.
فرادید: اضطراب صدایی در پس ذهن شماست که میگوید "قرار است اتفاق بدی بیفتد." این همان چیزی است که شما را تا نیمههای شب بیدار نگاه میدارد: فکر کردن بهاتفاق شرمآوری که پنج سال پیش اتفاق افتاده است.
همه درونگراها افراد مضطربی نیستند. برونگراها و افرادی باشخصیت میانه نیز دچار اضطراب میشوند. در حقیقت درونگرایی و اضطراب یک چیز واحد نیست، بلکه این افراد به محیط آرام و دارای حداقل عوامل استرسزا تمایل بیشتری دارند. درحالیکه اضطراب یک اصطلاح عمومی برای اختلالاتی است که ترس، نگرانی و استرس بیشازاندازه ایجاد میکنند.
اما اضطراب بخش ثابتی از زندگی بسیاری از درونگرایان است. به گفته دکتر "لائوری هلگو" این اختلال در درونگرایان بیشتر از برونگرایان دیده میشود.
بخوانید: هشت فرمان برای مقابله با اضطراب
بعضیاوقات اضطراب مشهود است؛ مانند حمله پانیک و دستهای عرق کرده. اما همیشه اینگونه نیست. بسیاری افراد دچار نوعی اضطراب که در آن فرد بهظاهر طبیعی به نظر میرسد. این افراد حتی ممکن است زندگی بسیار موفقی داشته باشند. هیچکس از ظاهرشان متوجه ترس و اضطرابی که حس میکنند نمیشود. گاهی اوقات حتی خود نیز متوجه آن نمیشوند.
افراد زیادی با این نوع استرس آشنا هستند و ارتباط نزدیکی با اختلال اضطراب عمومی دارد که 6.8 میلیون نفر در آمریکا به آن دچارند. این اختلال در زنان دو برابر مردان است.
نشانههای این اضطراب
ذهن شما همیشه در هر شرایطی بدترین سناریو را متصور میشود. درنتیجه ممکن است به خود بیایید و ببینید که دارید برای آن شرایط آماده میشوید. مثلاً ممکن است هنگام سفر هم در چمدان و هم در ساک دستی وسایل ضروری قرار دهید تا درصورتیکه یکی از آنها گم شد، دیگری را داشته باشید. مردم شما را فردی مطمئن و قابلاعتماد میبینند و این آمادگیها اغلب به کار میآیند. اما افراد کمی میدانند که این آمادگی ریشه در اضطراب دارد.
نکته جالب این است که این افراد میزان استرس خود را بروز نمیدهند و به همین دلیل است که این اختلال پنهان است. این افراد میآموزند احساسات خود را دستهبندی کنند.
اضطراب "تنها در ذهن" شما نیست. محققان فهمیدهاند افراد مضطرب جهان را متفاوت از دیگران میبینند. در مطالعهای که انجام شد، افراد مبتلا به این اختلال نسبت به دیگران در تشخیص عوامل اصلی خطر یا شرایط بحرانی عملکرد خوبی نداشتند. بهعبارتدیگر، افراد مضطرب اکثر احساساتشان را به "خطرناک" تعمیم میدادند، حتی اگر تهدید و خطری در آنها وجود نداشت.
درونگراها برای کسب انرژی ازدسترفته به زمان و استراحت زیادی نیاز دارند، بنابراین این حس برایشان مشکلساز است. این بدان معنا نیست که فرد در فعالیتهای اجتماعی زیادی شرکت میکند، بلکه همواره اجباری درونی حس میکند که باید کاری انجام دهد یا بهترین باشد. مشغول بودن به امور دیگر حواس فرد را از اضطراب منحرف کرده و به او حس کنترل میدهد.
پیشرفت گرا، منظم، دقیق و پیشگام در برنامهریزی پیش از موعد برای تمام احتمالات. شاید تمام این خصوصیات تصویری از موفقیت به نظر برسند. اما مشکل اینجاست که هیچیک از دستاوردهای فرد برایش کافی نیست. او همواره حس میکند باید کار بیشتری انجام دهد.
بخوانید: اضطراب جدایی؛ عوامل و درمان
ممکن است این افراد به دنبال راضی و خشنود کردن دیگران باشند. آنقدر از ناراحت کردن دیگران میترسند که بهسختی تلاش میکنند تا همه را راضی نگاهدارند، حتی درازای فدا کردن نیازهای خودشان.
بااینکه فردی درونگرا هستید و آرامش و سکوت را ترجیح میدهید، اما مداوم و بیوقفه حرف میزنید که دلیلش نگرانی و اضطراب است. به همین دلیل این افراد گاهی با برونگرایان اشتباه گرفته میشوند.
زندگی خود را غرق کردهاید تا مبادا شکست بخورید. به کارهای روتین و تجارب آشنا چسبیدهاید که در شما حس راحتی و کنترل ایجاد میکنند.از تجارب عاطفی شدید مانند مسافرت، رویدادهای اجتماعی، درگیری یا هر چیزی که حس اضطراب را بیدار کنند، اجتناب میکنید.
حرفهای بسیار منفیای با خود میزنید. معمولاً اشتباهات گذشته را در ذهن مرور میکنید؛ روی سناریوهای ترسناکی که ممکن بود اتفاق بیفتد تمرکز میکنید و از لذت بردن و زندگی در زمان حال غافل میشوید، زیرا منتظر بدترین اتفاقها هستید. گاهی ذهنتان پر از این افکار است و قادر به متوقف کردنشان نیستید.
بخوانید: تفاوت میان استرس و اضطراب
سعی دارید با رسیدن با ظاهرتان و انجام بینقص کارها نگرانیهایتان را آرام کنید. این کار میتواند نتایج مثبت داشته باشد، اما هزینه و عواقبی نیز دارد. شما رویکرد "همه چیز یا هیچ" به زندگی دارید ("اگر بهترین دانشآموزم نباشم، پس بدترینم"). ممکن است انتظارات غیرمعقول از خود داشته باشید که با ترس عمیقی از شکست در تحقق آنها همراه است.
به گفته روانشناسان اضطراب ممکن است بهصورت انقباض مداوم عضلات و درد ناگهانی در بدنتان جلوه کند. یا ممکن است ناخودآگاه ناخنهایتان را بجوید، پوست سرتان را بخارانید یا دیگر تیکهایی که انرژی عصبی را از شما خارج کند.
ذهن شما همیشه درگیر است، بنابراین راحت نمیخوابید و مدام بیدار میشوید. حتی اگر خوب بخوابید، بازهم در طول روز احساس خستگی میکنید. زیرا مبارزه بیوقفه با اضطراب پنهان درونی بسیار خستهکننده است.
دلیلش این است که سیستم عصبی شما همیشه گوشبهزنگ است. آژیر آمبولانس، صدای به هم خوردن درب یا حتی صدایی غیرمنتظره شما را واقعاً میترساند.
شما با استرس پایدار زندگی میکنید، به همین دلیل حتی مشکلات و ناراحتیهای جزئی نیز شما را آشفته میکنند.
اضطراب چیزی نیست که یکروزه تصمیم به متوقف کردنش بگیرید. درواقع محققان بر این باورند که ذهن افراد مضطرب تا حدی با افراد معمولی متفاوت است. آنها اشاره کردند که این دسته افراد نمیتوانند عکسالعملهای پراضطرابشان را کنترل کنند و این امر به دلیل تفاوت اساسی در مغز است. اما میتوانند روشهایی برای کنار آمدن با استرس بیاموزند.
ترجمه: وبسایت فرادید