آقای براقچی از پشت کانتر چوبی پانسیون، درست زیر تابلویی که چهار ساعت به وقت ایران، بغداد، سئول و لندن ردیف شدهاند، دستهایش را در هم گره کرده و میگوید آنهایی که برای درمان میآیند، معمولا یا دنبال کاشت مو هستند یا جراحی بینی و نگاهی به ساعت میاندازد: «چند دقیقه دیگر از راه میرسند. رفتهاند گردش.»
به گزارش شهروند، ساعت از هشت شب پنجشنبه گذشته و یکییکی از راه میرسند، زنان عراقی با شالهای رنگی که دور سرشان پیچ خورده و مانتوهای بلند و مردان با بلوزهای بلند و صورتهای آفتابسوخته. تیرماه که از راه میرسد، توریستهای عراقی ساکهایشان را میبندند و راهی تهران میشوند؛ فرودگاه امام خمینی (ره) مقصدشان است؛ قیمت بلیت از یک میلیون و ٢٠٠ هزار تومان شروع میشود و به دو میلیون تومان هم میرسد، اما برای آنها که با دلار وارد ایران میشوند، گران نیست.
درهای اتوماتیک باز میشود و خانواده «ابوحسین» وارد میشوند، زن، مرد و دو فرزند؛ حسین و سارا.
آقای براقچی میگوید اینجا میهمان زیاد داریم؛ عراقی، مصری، چینی، اما بیشترشان عربند و عراقی. شاید ١٠ درصد مشتریان ما ایرانی باشند که از شهرهای دیگر آمدهاند: «تابستان که میشود، عراقیها به ایران میآیند، اینجا برایشان خوش آب و هواتر است.»
آمارها هم بر این موضوع صحه میگذارد؛ وقتی سرکنسولگری ایران در سلیمانیه میگوید که صدور روادید برای شهروندان کُرد عراقی چهار برابر شده است، آن هم فقط در مرداد امسال، یعنی نزدیک به ٢٨٠٠ ویزا در روز. کاهش ارزش ریال در مقابل دلار، یکی از دلایل افزایش مسافرت عراقیها به ایران است که کُردهای عراق را هم شامل میشود.
تفریح تنها هدف سفر توریستهای عراقی به ایران نیست؛ بخشی از آنها برای درمان میآیند. آقای براقچی میگوید: «مسافران عراقی دو، سه روز اینجا اقامت میکنند، چند روزی میروند شمال و وقتی برمیگردند به قم و مشهد میروند. یک وقتهایی از تهران به کشورشان برمیگردند و یک وقتهایی از مشهد. مشهد پرواز مستقیم به بغداد دارد.»
تاکسیهای فرودگاه، آدرس پانسیونها و هتلهایی که آنها را پذیرش میکنند را دارند. رانندهها آنها را میآورند: «برخی از هتلها عراقیها را قبول نمیکنند، ما ولی مشکلی نداریم.» توریستهای عراقی آدرس و شماره تلفن زیاد دارند؛ از اقوام و همسایهها و هممحلیهایشان گرفتهاند و از جاهای دیدنی تهران و شمال زیاد شنیدهاند و دست پر میآیند، با جیبهایی پر از دلار: «وضعشان خوب است، حالا هم با پایین رفتن ارزش پولمان، قدرت خرید آنها بیشتر شده، قبلا ١٠٠ دلار میدادند، یک شب میماندند، حالا با همان دلارها، سه شب میمانند.»
اقامت در این پانسیون براساس تعرفه اتحادیه از ١٢٠هزار تومان شروع میشود و به ٦٠٠هزار تومان هم میرسد: «همهجور آدمی اینجا میآید، از دکتر و مهندس تا کارگر؛ از باسواد تا بیسواد. از همه قشر میهمان داریم.» آقای براقچی میگوید عراقیهایی که پی دکتر به ایران میآیند، معمولا یا میخواهند کاشت مو انجام دهند یا جراحی بینی: «به دکترها خوب پول میدهند، دلار هم زیاد میآورند با خودشان.»
«ام حسین»، درِ آسانسور را گرفته تا به طبقه سوم که اتاقشان است، برود، سارا و حسین دو فرزندش هم کنارش ایستادهاند. همسرش زودتر طبقات را بالا میرود. به تازگی از پل طبیعت برگشتهاند و چشمهایشان برق دارد: «ایران خیلی قشنگ است.»
یک هفته از اقامتشان در تهران میگذرد، چند روزی رامسر بودند، قبلش هم سری به قزوین زدهاند و فردایش قرار است با قطار به مشهد بروند: «ایرانیها با ما خیلی خوب هستند. وقتی هم خودشان برای زیارت میآیند کربلا و نجف، ما خیلی خوب با آنها برخورد میکنیم، درِ خانههایمان را به رویشان باز میکنیم، در خیابان برایشان غذا میپزیم. هیچ پولی هم ازشان نمیگیریم.»
منظورش دهه محرم و اربعین است. آنها مترجم ندارند و با فارسی دستوپاشکستهای، با راننده و هتلدار و... صحبت میکنند، خطابشان با مردم اما به همان زبان عربی است.
روز قبلش دربند بودند و یک منطقه کوهستانی که اسماش را نمیدانند. با اینکه پولشان و دلارهایی که با خود دارند، ارزش بالاتری از ریال دارد، اما باز هم میگویند که قیمتها خیلی پایین نیست: «در رامسر، سه شب ماندیم، یکبار ٢٠٠هزار تومان از ما گرفتند، یکبار ٣٠٠هزار تومان و یکبار ١٥٠هزار تومان. ماشینی که همراه ما بود، هم روزی ٢٠٠هزار تومان پول میگرفت، ١٠٠دلار که تبدیل میکنیم، خیلی سریع تمام میشود.»
آنها درباره ایران زیاد شنیدهاند، آشنایی در کشور همسایه ندارند اما از تعریف هممحلیها و اقوام، راه ایران را درپیش گرفتند و میگویند که سفر به ایران برایشان ارزانتر از سفر به کشورهای دیگر مثل ترکیه است. آنها چند روز دیگر از مشهد به بغداد پرواز دارند: «به ما گفتهاند بلیت هواپیما ٨٠دلار میشود.»
سارا، دخترجوان خانواده، معلم است، سراغ رستورانی میگردد تا قورمهسبزی بخورد: «به ما گفتهاند قورمهسبزی خیلی خوشمزه است اما هرجا رفتیم، پیدا نکردیم.» حسین که مهندس است، دنبال پارک آبی است: «میگویند تهران قشنگترین پارک آبی را دارد.» اسماش را نمیداند.
آقای براقچی هیچ تلاشی برای ارتباطگرفتن با مسافرانش نمیکند اما چند پیشنهاد برای رستوران و پارک آبی میدهد.
توریستهای عراقی تنها برای کاشت مو و جراحی بینی و گشتوگذار در شهرهای شمالی به ایران نمیآیند، گروهی هم هستند که برای درمان پیشرفته، ساکهایشان را میبندند و به تهران میآیند.
آقای براقچی میگوید آنهایی که برای درمان سرطان میآیند، معمولا هتل نمیگیرند، چون هزینههایشان خیلی بالا میرود؛ آنها عمدتا خانههای آماده میگیرند، چون حداقل باید یکسال ایران بمانند. خانواده «عمر» همین شرایط را دارند، خانواده چهارنفرهای که پسر ١٢سالهشان سرطان خون دارد و دخترشان ناشنواست.
آنها پیش از این برای درمان به لبنان رفتهاند، اما آنجا دوز شیمیدرمانی آنقدر بالا بود که قلب کودک با مشکل مواجه شد و درنهایت باعث شد تا آنها سر از ایران دربیاورند. خانهشان را هم نزدیک بیمارستان شریعتی گرفتهاند: «اینجا چند جلسه شیمیدرمانی انجام دادیم، میخواستیم پیوند مغز استخوان انجام دهیم که نمونه مناسب پیدا نکردیم.»
آنها از برخورد پزشکان در ایران خیلی راضیاند، حتی میگویند که پزشکان بیمارستان، خیلی با آنها همدردی میکنند، درحالی که در لبنان این برخورد را ندیدهاند. خانواده عمر، برای انجام کارهای درمان، مترجم گرفتند اما مترجم از زبان بلندنبودن آنها سوءاستفاده کرد و نزدیک ٥میلیون تومان پولشان را گرفت و پس نداد: «چون زبان نمیدانیم، بعضی وقتها از ما پول بیشتری میگیرند.» مثل راننده تاکسی که از فرودگاه امام خمینی (ره) تا مرکز شهر از آنها ١٥٠هزار تومان کرایه گرفت.
روند مسافرت توریستهای عراقی به ایران از تیر و مرداد شروع میشود و تا محرم و بازشدن مدرسهها ادامه دارد. آقای براقچی میگوید محرم که میشود، عراقیها برمیگردند کشورشان. تعدادشان در ایران خیلی کم میشود، مگر اینکه، درمانی داشته باشند.