تاجیک: روح اصلاحطلبی به ما میگوید که نباید اصلاحطلبی را پیرامون افراد و شخص خاص ببینیم، نباید همه چیز در مدار یک فرد خاص یا یک عده خاص باشد. آن افراد محترم و یاسهای تشکیلات هستند اما باید هر فرد ما تبدیل به یک خاتمی شود، هر فردمان تبدیل به شخصیتی شود که میتواند درباره جریان اصلاحات و اصلاحات آن سخن بگوید و تشخصی برخوردار است به تعبیری به سوژه تبدیل شده و میتواند به جای خود، برای خود و به زبان خود سخن بگوید
استاد دانشگاه و از تئوریسینهای اصلاحطلب با تاکید بر حضور جوانان و عناصر با طراوت در اردوگاه اصلاحات درباره طرح موضوع «هسته سخت اصلاحات» گفت: من فکر میکنم اتفاقا «هسته سخت اصلاحات» باید «هسته نرم» باشد. افراد باید در جریان اصلاحات به جای خود، برای خود و به زبان خود سخن بگویند.
گروهی از اصلاحطلبان معتقدند ائتلاف استراتژیک اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بهدلیل ضعف عملکرد دولت روحانی با شکست مواجه شده است. ادعای این بخش از نیروهای سیاسی اصلاحطلب با توجه به وضعیت و موقعیتی است که دولت در آن گرفتار شده؛ مسالهای که باعث شد تا سعید حجاریان برای بازسازی گفتمان اصلاحطلبی و بازاحیای تعامل نیروهای سیاسی اصلاحطلب با بدنه اجتماعی هوادار این جریان سیاسی پیشنهادی را با عنوان ضرورت تشکیل «هسته سخت اصلاحات» مطرح کند.
اما محمدرضا تاجیک، رییس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت اصلاحات برخلاف حجاریان معتقد است که اصلاحات از بالا هر چه باشد، اصلاحطلبی نیست. به اعتقاد این استاد دانشگاه جریان اصلاحات باید بتواند از سرمایههای جوان، با نشاط و با انگیزه خود برای پویاتر شدن جریان اصلاحات استفاده کنند.
مشروح گفتوگوی محمدرضا تاجیک با «اعتمادآنلاین» را در زیر میخوانید؛
اخیرا آقای حجاریان از تشکیل هسته سخت اصلاحات صحبت و تاکید کرده که راهبری در جریان اصلاحات باید محدود به عدهای خاص شود. تحلیل شما درباره این اظهارات چیست؟
من فکر میکنم اتفاقا این هسته باید هسته نرم باشد. منظورم از هسته نرم این است که باید از پوسته مرکزی ژنرالهای اصلاحطلبی عبور و برای ورود یک نسیم، فکر جدید، نخبگان جدید فضایی باز کنیم؛ اجازه دهیم در آن هسته چرخش نخبگان صورت بگیرد و فکر و گفتمان تازه به وجود آید و نیروهای باطراوت و شاداب وارد قضیه شوند.
بسیار معتقد هستم که آن هسته سخت دیگر جواب نمیدهد. در واقع سختتر و سنگینپاتر از آن است که بتواند برای شرایط کنونی الگوی مناسب ارائه کند. اگرچه حضور آنها را پاس میدارم و مقتنم میدانم اما کاملا معتقدم که باید یک نوع امتزاج و اختلاط ایجاد شود تا نیرویهای جوان و با طراوت ضمیمه شوند و این ترکیب میان نیروهای جوان و نیروهایی با تجربیات گذشته بتوانند همدیگر را تکمیل کنند. بنابراین به نظر من چنین چیزی باید به هسته اصلاحطلبی امروز بنشیند.
پس انتقادات نسبت به جریان اصلاحات را که این روزها زیاد هم به گوش میرسد نشات گرفته از بسته بودن آن میدانید، چون به هر حال برخی معتقدند که جریان اصلاحات از طیفهای متعدد تشکیل شده و همین موضوع باعث شده که یک دست نباشد و بعضی مواقع صداهای متعدد هم از آن شنیده شود...
نه معتقدم که باید اصلاحطلبی را از انحصار عدهای خاص بیرون کشید. هم به لحاظ گفتمانی و هم به لحاظ راهبری باید واقعا اجازه داد که این بدنه شاداب، فراخ و گسترده اصلاحطلبی در تدبیر جریان اصلاحطلبی، در راهبری جریان اصلاحات، در بازتولید اصلاحات حضور فعال داشته باشند. ما نمیتوانیم جریان اصلاحطلبی را به عنوان فرزند خلف زمانه خودو آلترناتیو هژمونیک حفظ کنیم و به عنوان روح زمانه آن را بارور کنیم مگر اینکه به نیروهای جوان و نسل جدید اجازه دهیم که وارد پیکره تصمیمگیری و مدیریت جریان اصلاحطلبی شوند و از آن بالا بتوانند نیازها و تقاضاها و فرهنگ خود را قالب و کلیشهشکنی کند.
این کلیشه اگر میخواست جوابگو باشد نباید میگذاشت جریان اصلاحات به این بنبستها برسد. اگر آن هسته سخت میتوانست طراوت و شادابی داشته باشد باید تاکنون نمود و نمادهایی از آن دیده میشد و اجازه نمیداد که به لحاظ تاریخی از جریان اصلاحطلبی عبور شود. بنابراین چندان امیدی ندارم و معنایش آن نیست که به صورت رادیکال از نخبگان جدی جریان اصلاحطلبی عبور میکنم؛ نه آن را با نیروهای جوان ترکیب میکنم و خیلی این نیاز را میبینم که نیروهای جوان وارد پیکره شوند و با طروات خود بتوانند حرکتی را در جریان اصلاحطلبی ایجاد کنند.
آیا از سال 92 همین موضوعی که مدنظر شما است اعمال نشد؟ اینگونه نبود که بخواهد طیفها، گروههای مختلف را در جریان اصلاحات ببیند؟ الان با گذشت این سالها افرادی که به هسته سخت اصلاحات معتقد هستند میگویند که آن ائتلاف شکست خورده و این یک راه امتحان شده است؟
ببینید در تحلیل نهایی، همان فضا هم روی کاکل عدهای خاص بود. در آنجا هم عدهای از شخصیتهایی که شناخته شدهاند و در هر فضایی حضور دارند و در هر هنگامه سیاسی و گشت و بازگشت قدرتی حضور دارند؛ میروند، جمع میشوند و هسته را تشکیل میدهند. من میخواهم بگویم که خارج از این موضوعات باید فکر کرد. اگر به شکل دیگری بخواهم بگویم علاوه بر شخصیتهای حقوقی و اصلی جریان اصلاحطلبی که در قالب احزاب معنا پیدا میکنند باید شخصیتهای حقیقیی را ضمیمه و تزریق کنیم. شخصیتهای حقیقی که از چارچوبهای حزبی آزاد هستند و میتوانند آزادانهتر، نقادانهتر بیندیشند و میتوانند فکر جدید را تزریق و گفتمان جدیدی ارائه کنند. چه بهتر که این نیروها، نیروهای جوانی باشند که امروز به عنوان سرمایههای اجتماعی جریان اصلاحطلبی کماکان باقی ماندهاند.
پس شما به اصلاح اصلاحات معتقدید و آن را بسته به حضور گروهها، طیفها و شخصیتهای حقیقی میدانید نه اینکه با محدود کردن به خلوص و یکدستی برسد. درست است؟
اصلاح اصلاحات خیلی موضوع کلی است. باید دید که با چه تاکتیک و استراتژی میخواهیم، حرکت کنیم. یک زمانی اصلاح اصلاحات مانند توسعه از بالا میماند، به اصطلاح راس هرمی شروع میکند به تولید اصلاحات کردن، زمانی نه این اصلاحات از زیر میجوشد و یک زمانی در حالت سومی همه درگیر اصلاحات میشوند. همه اجزای یک جنبش، همه اجزای یک جریان به حرکت در میآیند و با همافزایی و تولید فکر شروع میکنند به اصلاح کردن. من بعید میدانم که اصلاحات از بالا هرچه باشد اصلاحطلبانه باشد، یک آموزه و یک تاکیتیک اصلاحطلبانه محسوب شود؛ یعنی ما کماکان بر این باور هستیم که اصلاحات ید قدرت عدهای خاص است به اصطلاح تغییر توسعه و اصلاحشدنش هم با دم مسیحایی آنها انجام شود. من به چنین چیزی باور ندارم مضاف بر اینکه این را خلاف آموزهها و روح اصلاحطلبی میدانم.
روح اصلاحطلبی به ما میگوید که نباید اصلاحطلبی را پیرامون افراد و شخص خاص ببینیم، نباید همه چیز در مدار یک فرد خاص یا یک عده خاص باشد. آن افراد محترم و یاسهای تشکیلات هستند اما باید هر فرد ما تبدیل به یک خاتمی شود، هر فردمان تبدیل به شخصیتی شود که میتواند درباره جریان اصلاحات و اصلاحات آن سخن بگوید و تشخصی برخوردار است به تعبیری به سوژه تبدیل شده و میتواند به جای خود، برای خود و به زبان خود سخن بگوید. نه اینکه دیگری او را نمایندگی کند و او فقط پژواک صدا باشد. قرار نبوده که این موضوع را تکرار کنیم، ما گروههای مقابل خود را نقد میکنید که مبتنی بر یک نوع شیخوخیت هستند، یک نفر صحبت میکند و بقیه آن را تکرار میکنند، بقیه کپی پیست هستند.
قرار ما در جریان اصلاحات بر این بوده که به افراد و جوانان تشخص بدهیم تا بتوانند به جای خود، برای خود و به زبان خود در فضای اصلاحطلبی سخن بگویند و بتوانند فکر خود را نشت و رسوخ دهند، نه اینکه فقط منتظر باشند کسی صحبت کند و آنها پژواک صدا باشند. به قول مولانا اینها کوهی هستند که صدا به آن میخورد و انعکاسش میدهند. بنابراین کاملا معتقدم که امروز نیازمند این هستیم که مقداری در و دریچه را بگشاییم و نیروهای جوان، با طراوت، با فکر و با انگیزه وارد قضیه شوند.
خیلی سخت میدانم که از این هسته سخت، که سخت هم گفتمان آن منجمد شده است و سنگین پا شده است بتوان حرکت باطراوتی را انتظار داشت.