فرارو- طیف تندرو اصولگرا همیشه به خوبی موفق شده است که نه تنها جریان اصولگرایی را بلکه فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار دهد و افکار عمومی هم همواره اقدامات آنها را از چشم جریان اصولگرایی دیده است. به عبارت سادهتر بیراه نیست که یکی از دلایل عمده ریزش پایگاه اجتماعی این جریان باسابقه را همین طیف تندرو معرفی کنیم.
به گزارش فرارو، حالا یک دهه میشود که طیف تندرو جریان اصولگرا از نفوذ و قدرت خاصی برخوردار شده است و تا این لحظه موفق به حذف چهرههای سرشناس زیادی از جمله مرحوم آیت الله هاشمی، ناطق نوری، علی لاریجانی و علی مطهری شده اند. آنها حتی حضور و تاثیرگذاری مرحوم عسکراولادی و مرحوم مهدوی کنی را برنتابیدند و یکی را در شرایطی قرار دادند که از دبیرکلی حزب موتلفه استعفا کند و دیگری را در انتخابات سال ۹۲ به حاشیه راندند.
همان دوره بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که بزرگان جریان اصولگرایی باید مانع از گسترش فعالیت این طیفها شوند، اما به هرحال حضورشان در عرصه قدرت طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ موجب شده بود که نسبت به میانهروهای جریان راست از نفوذ و قدرت بیشتری برخوردار باشند و قاعدتا حذف آنها تاحدود زیادی غیرممکن بود.
با اینحال چندباری تلاش شد که اگر نمیشود آنها را حذف کنند حداقل در کنترل بگیرند و مانع از افزایش رفتارها و مواضع رادیکال آنها شوند، اما نتیجهای در بر نداشت. حالا کار به جایی رسیده است که بعضی افراد در داخل این طیف به راحتی رئیس جمهور و رئیس قوه مقننه را به سخره میگیرند یا توهین میکنند. البته این ماجرا محدود به همین دو مقام عالی رتبه کشور نمیشود و اخیرا موضوعی که باعث شد این گروهها دوباره بر سر زبانها بیفتند، توهین حمید رسایی به سردار سلیمانی و حسن روحانی بود.
او بعد از نامه تشکر و اعلام حمایت سلیمانی به رئیس جمهور در صفحه رسمی خود در یکی از شبکههای اجتماعی نوشت: «به تاریخ که نگاه میکنم امثال اشعث کندی و ابوموسی اشعری یک عمر به امام علی خون دل دادند. یکی، دو بار هم در حرف و نه در عمل، مواضع درست داشتند، اما مالک اشتر برای دستبوسی از آنها دستپاچه نشد.» البته اصولگرایان در این باره سکوت نکردند و مواضع خود نسبت به این نماینده سابق مجلس و سردار سلیمانی و نامهاش را صریحا اعلام کردند.
برخی معتقد بودند که اینها نسل جدیدی از اصولگرایان هستند که با تفکرات رادیکالی سعی در اثبات خود و قدرت گرفتن هستند و نباید آنها را به مفهوم تمام جریان اصولگرایی دانست. اماا سوالی که اینجا پیش میآید این است که چه اتفاقی در جریان ریشه دار اصولگرایی رخ داده است که نتیجه تربیت چهرههایی مانند عسگراولادی و مهدوی کنی و دیگر شخصیتهای برجسته اصولگرا، چنین طیف تندرو و رادیکالی شده است؟
برخی بصیرت لازم و انقلابی را ندارنددر همین خصوص حسین کنعانی مقدم تحلیلگر مسائل سیاسی در
گفتگو با فرارو عنوان کرد: «من خودم از نسلی هستم که خودمان را فرزندان انقلاب میدانیم و بزرگ شده انقلاب هستیم. نسلی هستیم که انقلابی و عقلانی رفتار میکنیم نه احساسی. این را گفتم که بگویم همه نسل جدید اصولگرایی رادیکال و غیر عقلانی عمل نمیکنند. اما متاسفانه این درست است که طی چند دهه اخیر برخی از همین نسل، عقلانیت را کنار گذاشته اند و هیجانی و احساسی تصمیم گیری میکنند و مواضعشان هم بر گرفته از همین مولفهها است و به معنای سادهتر بصیرت لازم و انقلابی را ندارند.»
وی ادامه داد: «ما هیچوقت برای قدرت نجنگیدیم و مبارزه و مقابله نکردیم. یعنی اگر قدرت را میخواستیم، برای خدمت بود. اما متاسفانه در همین نسل برخی روی کار آمدند که قدرت را برای قدرت میخواهند و سعی میکند با گرفتن قدرت و دستیابی به موقعیتهای بیشتر خودشان را تثبیت کنند. این کاملا با رفتارهای انقلابی در تضاد است. یک انقلابی واقعی قدرت را برای خود نمیخواهد و تنها هدفش خدمت است».
او افزود: «لذا به نظر میرسد بعضی حرفها که این روزها زده میشود و دارای رگهها و موجهای تندروی است، متعلق به همین افراد است و بدون توجهه به فرمایشات رهبری در خصوص افراد انقلابی، انجام میشود. مقام معظم رهبری چندین بار در خصوص رفتارهای رادیکالی و تفاوتشان با رفتارهای انقلابی هشدار دادهاند و این دو مقوله را از همدیگر تفکیک کرده اند. ما نیز باید به این مسئله توجه داشته باشیم تا هیچ کدام از جریانهای سیاسی چپ و راست دچار آن نشوند.»
این فعال اصولگرا تصریح کرد: «وقتی گروهی از انقلابیون حکومت را در دست میگیرند، میتواند دو رفتار از خود بروز میدهند. یکی این است که به دنبال تداوم انقلاب باشد یا اینکه به دنبال تثبیت خود در قدرت باشند؛ لذا به نظر میرسد منفعتطلبی موجب بروز رفتارهای رادیکالی میان برخی از همین انقلابیون شده است. آنها دیگر تداوم انقلاب برایشان اولویت ندارد و آنچه در دستور کار خود قرار دادهاند صرفا منافع فردی است و به همین دلیل است که ما شاهد بروز چنین رفتارهایی از برخی افراد هستیم.»
وی در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی در جریان اصولگرایی رخ داده است که این افراد رادیکال تا اندازهای قدرت دارند که میتوانند چهرههای سرشناس این جریان را حذف کنند، عنوان کرد: «ببینید آن دسته از انقلابیونی که تفکر محافظه کارانه یا حتی لیبرالیسم دارند، سعی دارند برای حفظ موقعیت خود کارهایی انجام دهند که منفعت خودشان را تامین کنند. اما انقلابیونی که با عقلانیت رفتار میکنند منافع ملی و مردم اولویت نخستشان است. دلیل قدرت گرفتن طیف تندرو این بود که به صورت سنتی به دنبال قدرت گرفتن بودند و نه تنها هیچ راهی باز نمیکردند که نسل جدید وارد عرصه خدمت و سیاست شوند بلکه سعی میکردند شخصیتهای برجسته را حذف کنند و افرادی روی کار بیاورند که بتوانند قدرت خود را تثبیت کنند.»
کنعانی مقدم در پایان گفت: «به همین دلیل هم است که ما در چند دهه اخیر شاهد بودیم مدیرانی روی کار آمدند که به دلیل ناکارآمدی آنها نظام و مردم، آسیبهای فراوانی خوردند و کشور را در مسیر ناهمواری قرار دادند. خب قاعدتا وقتی این افراد به قدرت رسیدند نفوذشان نیز بیشتر شد و موفق شدند برخی چهرههای سرشناس و انقلابی را به حاشیه برانند و از نبود آنها برای افزایش قدرت خود استفاده کردند. به همین دلیل طی این مدت آنها قدرتمندتر از قبل شدند.»
برخی سعی دارند با چنگ انداختن به صورت بزرگان کشور، خود را بزرگ کنندهمچنین علی دورانی دیگر فعال اصولگرا در
گفتگو با فرارو اظهار کرد: «واقعیت این است که افراد تندرو همیشه سروصدای بیشتری دارند و اظهارات تابوشکنانهای هم مطرح میکنند. به خاطر همین است که بیشتر دیده میشوند؛ لذا اینگونه نیست که فکر کنید، جریان غالب اصولگرایی در اختیار این طیف و افراد است. حتی اگر خاطرتان باشد در زمان تشکیل جبهه پایداری برخی از این افراد در شورای مرکزی ان حضور داشتند، اما بعد از مدتی کنار گذاشته شدند.»
وی ادامه داد: «مشخصه این افراد یک رذیلهای که تحت عنوان تندروی و افراطیگری شناخته میشود و تنها تاثیر آن، تبعات منفی برای امنیت و منافع ملی است و معمولا لجبازیهای خود و طیف متبوع خود را به همه اینها ترجیح میدهند. در همین مورد اخیر برخلاف دیدگاه این نماینده سابق مجلس، نامهای که آقای سردار سلیمانی نوشتند، کاملا به جا و متین بود و فرمایش ایشان نشان داد که شاخصههای انقلابیگری اینگونه است که اگر رئیس جمهوری که بسیاری از رفتارهایش از سوی انقلابیون مورد انتقاد است، مواضع درستی اتخاذ کند، باید از او حمایت کرد.»
او تصریح کرد: «حتی اگر افراد رادیکال و افراطی هم مواضع درستی اتخاذ کنند، باید از انها حمایت شود و این معنا و مفهوم اخلاق انقلابی است. اما با این وجود رویه افراطیگری بعضیها مانع از اتخاذ این تصمیمات و بروز این رفتارها میشود و البیته جای نگرانی هم ندارد. زیرا دیر یا زود این افراد طرد میشوند. همانطور که دیدیم آقای رسایی حتی در انتخابات مجلس تائید صلاحیت نشدند. حالا اگر یک واکنشی در شبکههای اجتماعی نشان میدهد به معنی این نیست که این افراد دارای نفوذ و قدرت هستند یا فرد برجستهای محسوب میشوند.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به این سوال که چرا جریان اصولگرایی بعد از ۴۰ سال نسلی مانند تندروهای امروزی را تربیت کرده است، گفت: «من این موضوع را جریانی نمیبینم. هرچند اگر قرار باشد جریان اصولگرایی را مورد بررسی قرار دهیم میبینیم که چنین گروههایی همیشه در جریان حضور داشتند و تا امروز هم اثراتی از آنها باقی مانده است و قبول دارم که باید تا مرور هرس میشدند، اما نمیتوان لزوما آن را نتیجه تربیت نسلی یک جریان دانست. اینکه یک فرد یا گروهی یک سری اخلاق رادیکال دارند به معنی این نیست که لزوما مورد قبول تمام جریان اصولگرایی است و آنها نماد اصولگرایی هستند.»
دورانی افزود: «واقعیت این است که برخی سعی دارند با چنگ انداختن به صورت بزرگان کشور، خود را بزرگ کنند و ما نمونههای مشابه زیادی از این رفتارها دیدیم که برخی هیچ جایگاه خاصی ندارند، اما در هر فرصتی که به دست میاورند، سعی میکنند با حمله به شخصیتهای مطرح، برای خود نامی دست و پا کننند و دیده شوند. این از کوچکی و فهم پایین خودشان است نباید آن را به جریان اصولگرایی مرتبط دانست.»