مسیح مهاجری در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «نویسنده و مترجم دانشمند، ابوالقاسم پاینده، که کتاب ارزشمند «نهج الفصاحه» یکی از آثار ماندگار اوست، در مقدمه این کتاب ضمن تشریح سیر جعل حدیث مینویسد: احمد بن حنبل صاحب مسند معروف گوید: من و یحیی بن معین در مسجد رصافه بغداد نماز کردیم.
پس از نماز، یکی بپا ایستاد و گفت: «احمد بن جنبل و یحیی بن معین روایت کردهاند که پیغمبر فرمود هر که لااله الاالله گوید خدا از هر کلمه او مرغی بیافریند با منقار طلا و پر مرجان و...» و قصهای منمق بیش از بیست ورق گفت همه دروغ، و ما همچنان به تعجب خاموش بودیم تا او سخن بسر برد و پرسیدیم: این حدیث با تو که گفت؟ گفت: «از احمد بن حنبل و یحیی بن معین شنیده ام.» یحیی گفت: اینک من یحیی بن معینم و این احمد بن حنبل است و از حدیث پیامبر چنین سخنان نشنیده ایم.» قصه گو گفت: تو یحیی بن معینی؟ گفت: بله! گفت: شنیده بودم احمقی و اکنون یقین کردم. مگر در این دنیا یحیی بن معین و احمد بن حنبل بودن منحصر به شماست! من از هفده احمد بن حنبل روایت شنیدهام.
ابوالقاسم پاینده، بعد از نقل این ماجرا، میافزاید: و طبع افسانه وست مردم این قصهها را میپذیرفت و رواج میداد. مقدسی گوید: «مردم چنیناند اگر گوئی شتری پرید خوشتر دارند که گویی شتری دوید.»
مقدمهای که گردآورنده و مترجم احادیث پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بر کتاب گران سنگ «نهج الفصاحه» نوشته مربوط به سال ۱۳۳۶ است و ماجرای احمد بن حنبل و یحیی بن معین به اوائل حکومت بنی عباس بازمیگردد. دقت کنیم که توجه به این دو تاریخ از این نظر مهم است که نه در دوران بنی عباس و نه در سالهای دهه سی هنوز عصر ارتباطات ظهور و بروزی نداشت. بنابر این، طبیعی بود که افسانه سرائی بازار داشته باشد و پذیرفتن چنان قصههائی نیز امری عادی تلقی شود. اما امروز که در اوج عصر ارتباطات قرار داریم چرا افسانه پردازی همچنان رواج دارد و پذیرش قصههای بیماخذ نیز به همان نسبت جریان عادی خود را طی میکند؟
تعجب بالاتر در این است که در جامعه انقلابی و اسلامی ما افسانه سرائی و پذیرش قصهها همچون زمان بنی عباس رواج دارد و گوئی نه انقلابی شده و نه از اسلام خبری هست و نه در عصر ارتباطات زندگی میکنیم که در کمترین زمان و صرفاً با گذاشتن انگشت بر یک دکمه میتوان صحت و سقم هر خبر و مطلبی را فهمید. این همه بیتوجهی را فقط میتوان ناشی از جهل دانست آن هم نه جهل بسیط بلکه جهل مرکب. بیتوجهی به توصیه اکید قرآن کریم که میفرماید: «ولاتقف مالیس لک به علم – به چیزی که درباره آن اطلاعات روشن ندارید اعتنا نکنید» این جهل مرکب را شکل داده است و هیچ تلاشی برای مقابله با آن صورت نمیگیرد.
تازهترین مصداق جهل مرکب را روز جمعه گذشته در راهپیمائی روز جهانی قدس دیدیم که عدهای معدود با شعار مرگ بر منافق، رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان را مخاطب قرار دادند و مدال افتخار «وطن فروشی» را به سینه او نصب کردند! از نظر شعار دهندگان، جرم رئیس سازمان انرژی اتمی چیست؟ او متهم است که در جریان شکلگیری برجام به وظایف قانونی خود عمل کرده و حتی ذرهای از تصمیمات نظام تخطی نکرده است.
این اتهام را وقتی به محکمه عقل و عدل عرضه کنید، نه تنها رئیس سازمان انرژی اتمی مجرم شناخته نمیشود بلکه عملکرد او در خور تحسین است. کمااین که اصل برجام هم همین وضعیت را دارد و عدهای به جای اینکه هیات مذاکرهکننده ایرانی را به خاطر شکل دادن برجام، که بهترین معاهده ممکن در شرایط خاص زمان خود بود، تحسین کنند اعضاء این هیات را متهم به خیانت میکنند. خروج آمریکا از برجام، اکنون مستمسکی شده است برای مخالف خوانان تا هیات مذاکرهکننده و دولت را مورد حمله قرار دهند و اهداف پشت پرده خود را با این بهانه دنبال کنند. اینان خود نیز میدانند که رئیسجمهور آمریکا بر خلاف قانون عمل کرده و به خاطر خارج کردن کشورش از برجام و بیاحترامی به مقررات بینالمللی و کشورهای امضاءکننده برجام، مرتکب خیانت و اهانت شده ولی به جای آنکه تیرها را به طرف رئیسجمهور آمریکا شلیک کنند به سوی دولت ایران و هیات مذاکرهکننده نشانه میروند.
درست است که عوامل اجرائی این توطئه دچار جهل مرکب هستند ولی نکته بسیار مهم این است که آمران آنها از تمام جزئیات پشت پرده خبر دارند و نه تنها دچار جهل نیستند بلکه میدانند چه میکنند و با علم و اطلاع از عواقب کاری که انجام میدهند، این لشکر جهل را به راه میاندازند تا به هدف شوم خود برسند. جمع کردن عناصری که دچار جهل مرکب هستند کار سادهایست به شرط آنکه با آمران و طراحان پشت صحنه برخورد شود.
این وضعیت سال هاست که ادامه دارد و نظام جمهوری اسلامی هزینه آن را میپردازد، هزینه سنگینی که مستقیماً با اعتبار و حیثیت این نظام انقلابی و اسلامی سروکار دارد و نیروهای شایسته و کارآمد زیادی را نسبت به آن بدبین و بیاعتماد میکند. متاسفانه این هزینه گزاف بدون آنکه ما بازائی داشته باشد، از کیسه حیثیتی نظام میرود و جامعه را از توانائیهای زیادی محروم میکند.
عناصر پشت پرده این بازیها از این واقعیتها کاملاً مطلعند و به نظر میرسد با هویت نظام جمهوری اسلامی مشکل دارند. آنها درصدد تهی کردن نظام از این هویت هستند. درک این واقعیت تلخ با توجه به طراحیهای گردانندگان این صحنهها که متاسفانه در ارکان نظام نفوذ دارند کار مشکلی نیست. آنها با قصه پردازیهای خاص خود، وحدت جامعه را نشانه میگیرند و با اجرای طرحهای خود توسط عناصری که دچار جهل مرکب هستند، کارائی نظام را زیر سوال میبرند. نظام جمهوری اسلامی، اگر چنین مانعی را بر سر راه نداشته باشد میتواند کارائی خود را به جهان اثبات کند. مسئولان برای رفع این مانع، کافی است با قصه پردازان برخوردی قاطع کنند و ریشه قصهپردازی را در عصر ارتباطات بخشکانند.»
کلام الحق و یراد به الباطل .
عوامل اجرائی اینگونه توطئه ها عوامل وابسته به دشمنان کشور هستند که بدنبال براندازی نظام در قالب کلام الحق هستند .