فرارو- «خان» از آن دسته کلماتی است که ما طبقه متوسطیها خیلی دوست نداریم از آن استفاده کنیم. حالا میخواهد برای شاه قاجار و پهلوی باشد یا بعضی مربیهای نوچه دار فوتبال! اما وقتی ناصر ملک مطیعی سوژه نوشتن مان میشود میبینیم هیچ راهی ندارد. انگار او هالهای در اطراف نام خود دارد که به کار بردن یا نبردن خان برای او توفیری ندارد. اگر خان را دقیقا مترادف رئیس قبیله بگیریم، ناصر ملک مطیعی، خانِ بازیگرانی بود که بعد از انقلاب بیکار شدند.
ملک مطیعی متعلق به که بود؟
حالا که این کلمات را میآورم، ناصر خان در خرمنی از خاک خفته و دوستداران امروزیاش در شبکههای مجازی از او مینویسند. اما فقط محبوبیت نیست که ملک مطیعی را ناصر خان میکند. وقتی زندگی اش را بررسی میکنیم به اصولی برمیخوریم که حاضر نبود از آنها عدول کند. اینکه بازیگر باشی، اما حاضر نباشی نقش بازی کنی سخت است. همین است از سینماییهایی که در زمانه ملک مطیعی کار نکردهاند، ورزشیها و روزنامه نگارانی هرکدام ملک مطیعی را از آن خود میدانند. آخر ملک مطیعی علاوه بر ورزشکار بودن گاهی هم ورزشی نویسی کرده است. او متفاوت از از دیگر سوپراستارها بود؛ وقتی با او رو به رو می شدید، اولین تصویری که به ذهن تان نقش می بست مردانگی و مروت بود؛ این در زمانهای است که برخی سوپراستارهای سینما با زیرابروهای برداشته شان شناخته میشدند.
تولدهای ملکمطیعی
تاریخ تولد شناسنامهایاش به بهار ۱۳۰۹ برمیگردد. تا زمانی که به سینما راه پیدا نکرد هنوز ناصرخان نشده بود. قبل از ورود به سینما ورزشکار و معلم ورزش بود. از نسل اول داوران کشتی بود؛ ورزش پهلوانی که به وجههاش هم میخورد. خودش میگوید: «۹ سال رئیس تربیت بدنی ناحیه ۹ بودم. فوتبال بازی میکردم و داور کشتی بودم. در ۱۳۳۰، چون معلم ورزش بودم، در اولین کلاس داوری کشتی حضور پیدا کردم. در ۱۵ سالگی به قله دماوند رفتم. آن زمان هنوز کسی به این صورت به قله دماوند نرفته بود. آن قدر که رفقای ورزشی داشتم، رفقای سینمایی نداشتم. در سینما فقط با سه یا چهار نفر صمیمی بودم. البته هنوز هم دوستی من با رفقای ورزشکارم ادامه دارد. طبعا فوتبال ورزش محبوب همه دنیاست. ما ایرانیها به کشتی هم به طور ذاتی علاقه داریم و اگر از این دو رشته فاکتور بگیری من به کوهنوردی، باستانی و والیبال هم علاقه داشتم، ولی کوه چیز دیگری است.» اولین فیلمش «واریته بهاری» را در سال ۱۳۲۸ بازی کرد. اما ۲۰ سال بعد بود که با بازی در «قیصر» مسعود کیمیایی برند شد. او تا پیش از قیصر بیشتر ۴۰ فیلم بازی کرده بود. نام این فیلمها را در ادامه میخوانید:
شکار خانگی، ولگرد، گرداب، افسونگر، غفلت، چهارراه حوادث، اتهام، هفده روز به اعدام، بازگشت به زندگی، عروس فراری، طلسم شکسته، دشمن زن، دوقلوها، ستارگان میدرخشند، اول هیکل، آرامش قبل از طوفان، عمو نوروز، عسل تلخ، سایه سرنوشت، آس و پاس، کلاه مخملی، عروس دهکده، سوداگران مرگ، با معرفتها، آراس خان، مردها و جادهها، لذت گناه، ابرام در پاریس، یک پارچه آقا، پاسداران دریا، هاشم خان، میلیونر فراری، قهرمان دهکده، قفس طلایی، فرار از حقیقت، حسین کرد، گذشت بزرگ، طوفان نوح، جاده زرین سمرقند، سالار مردان، مردان روزگار و گرفتار.
قیصر! کجایی که داشتو کشتن؟
بازیگری در قیصر با همراهی بهروز وثوقی تولدی دیگر برای ملک مطیعی بود. «قیصر! کجایی که داشتو کشتن» دیالوگی از این فیلم بود که بلافاصله بعد از انتشار خبر درگذشت او توئیت میشد. با وجود آنکه ملک مطیعی در چند فیلم کلاه مخملی از سر برداشته بود، اما مردم هنوز که هنوز است بازیگری او را به کلاه مخملی میشناسند. ظاهرا ملک مطیعی خودش هم نمیتوانست از آن کلاه فارغ شود. او در چند فیلم بازیگر هویتهای دیگری بود، اما آنها آنقدرها هم بفروش نبودند. ناصر خان در آبان ۹۲ به خبرآنلاین در این باره گفته که دلیل این موضوع را هنوز نمیداند.
بعد از قیصر تا سال ۵۷، ۵۳ فیلم بازی کرد. این فیلمها عبارتند از: قصه دلها، قصر زرین، جیببر خوشگله، مرید حق، علی بیغم، طوقی، سوگولی، سکه شانس، رقاصه شهر، به خاطر دخترم، نقره داغ، لوطی، کلبهای آنسوی رودخانه، سه قاپ، کاکو، قصاص، غلام ژاندارم، پهلوان مفرد، پل، باباشمل، مهدی مشکی و شلوارک داغ، مرد، قلندر، سر گروهبان، خاطرخواه، مردان خلیج، عروس استانبول، ناخدا، شیخ صالح، شورش، سراب، دشمن، صلات ظهر، ترکمن، اوستا کریم نوکرتیم، ابرمرد، آقا مهدی وارد میشود، ده بومی کوچک، همت، عبور از مرز زندگی، پاشنه طلا، اخم نکن سرکار، میهمان، کلک نزن خوشگله، شادیهای زندگی، سینهچاک، چلچراغ، بت، بابا گلی به جمالت، آتش جنوب، سرباز، دو مرد خشن و تا آخرین نفس.
ببینید: تصاویر تشییع پیکر "ناصر ملکمطیعی"
بازیگری شاملو در فیلم ملک مطیعیدر بین همه فیلمهایی که نامش را خواندید هشت ملک مطیعی هشت فیلم را خودش کارگردانی کرد. جالب است که با وجود آن کلاه مخملی که با آن شناخته میشود، برای فیلم «فرار از حقیقت» سراغ احمد شاملو میرود. شاملو در این فیلم صحنههایی هم بازی کرده است. ملک مطیعی درباره همکاری خود با شاملو به خبرآنلاین گفته: «بعد از اینکه مجله دوم شاملو را بستند شروع کرد به نوشتن فیلمنامه، البته اول قبول نمیکرد که اسمش را بنویسد. اولین فیلمنامهای که مینویسد فیلم «داغ ننگ» بود، اما از سال ۱۳۴۶ اسمش در فیلمنامهها هست. در فیلم «فرار از حقیقت» من نقش یک آدم ثروتمند را بازی میکردم که با همکاری یک وکیل ثروتم را میبخشیدم. به شاملو پیشنهاد دادم که نقش وکیل را بازی کند و او در این فیلم چند صحنه بازی کرد. البته شاملو طور دیگری فکر میکرد و بیشتر با ادیبان و روشنفکران نشست و برخاست داشت و من هم که درگیر کار فیلم بودم. برای همین کمتر فرصت داشتیم همدیگر را ببینیم. خدا رحمتش کند روزهای خوبی را کنار هم گذراندیم.»
هفت فیلم دیگری که ملک آنها را کارگردانی کرده، عبارتند از:
عروس دهکده،
سوداگران مرگ،
مردها و جادهها،
یک پارچه آقا،
میلیونر فراری،
گذشت بزرگ و
جاده زرین سمرقند.
حاضر در ایران؛ غایب در سینما
ملکمطیعی در «
برزخیها» به کارگردانی ایرج قادری بازی کرد، اما اکران کوتاه مدت فیلم به حاشیه کشیده شد و فیلم نتوانست راهی برای بازگشت ستاره سه دهه سینما به پرده نقرهای باز کند. این فیلم، روایت فرار گروهی از زندانیان در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تلاش آنها برای خروج از مرزهای کشور است. اما حضور بازیگرانی مثل فردین باعث ایجاد حواشی برای این فیلم شد.
عبدالمجید معادیخواه، وزیر فرهنگ وقت توضیح داده: معنای عملی این فیلم این بود هنرمندهای سابق که اشکال و ایرادی هم داشتهاند، حالا میخواهند در خدمت انقلاب باشند. این از نظر من نه تنها اشکالی نداشت، بلکه در برنامهای هم که به مجلس داده بودم، اشاره کرده بودم که تا جای ممکن از کسانی که تجربهای در کار هنر و سینما دارند، استفاده میکنیم و در کنار آن فضا را برای رشد نیروهای جوان فراهم میکنیم؛ بنابراین میدان دادن به امثال فردین جزو سیاستی بود که ما به مجلس داده بودیم و مجلس هم قبول کرده بود، اما این میدان را خود من ندادم. قبل از این که من بیایم، به این آدم امضا داده بودند و تهیه کننده هم به اعتبار امضای مدیر جمهوری اسلامی رفته بود سرمایه گذاری کرده بود. حرف من این بود که من باید امضای مدیر قبل از خودم را محترم بشمارم. چون او مدیر جمهوری اسلامی بودهاست.
بیشتر بخوانید: دهنمکی مسئول ممنوعیت ملکمطیعی را معرفی کرد!
مهدی کلهر در گفت: وگویی با
ماهنامه سینما رسانه گفت: روزی که ما جلوی فیلم برزخیها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای
معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رییس جمهور بودند. با من تماس گرفت وگفت: آقای خامنهای میگویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگه فیلم اشکالی دارد، اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان دهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد. به هر صورت برزخیها اکران شد، البته فقط در تهران. با شروع اکران فروش فیلم بسیار جلب توجه کرد.
برزخیها اولین فیلم ملک مطیعی بعد از انقلاب بود. پس از آن دیگر روی پرده سینما دیده نشد. البته میگوید که چند پیشنهاد داشته، اما خودش مایل به بازی نبوده است. ناصرخان میگوید: دو یا سه نفر آمدند و گفتند ما برویم صحبت کنیم که شما دوباره بتوانید به سینما برگردید. من در جواب آنها میگفتم که کسی من را مجبور نکرده بازی نکنم. من خودم را بازنشسته کردم، دیدم از کار بازی خسته شدهام، در نتیجه تصمیم گرفتم خودم را بازنشسته کنم. چند سال قبل آقای کیمیایی برای فیلم «
سربازهای جمعه» به من پیشنهاد بازی داد یا آقای تهرانی میخواست فیلم «کوچهمردها» رابازسازی کند و من قبول نکردم.
حتی قبل از علی نصیریان، ملک مطیعی به عنوان بازیگر «بزرگآقا» در شهرزاد انتخاب شده بود. ملکمطیعی، اما این پیشنهاد حسن فتحی را نپذیرفت. او میگوید: «وقتی جناب حسن فتحی از من برای نقش آقا بزرگ در سریال «شهرزاد» دعوت کرد به او گفتم که این نقش بعضی وقتها دستورهایی میدهد که مطابق کاراکتر من نیست. من آدمی نیستم که برای کسی پاپوش بدوزم.»
زندگی مثل مردم عادیناصرخان در سالهای مهجوری از سینما، از کشور خارج نشد. ابتدا سراغ بازار رفت. چند سال در شیرینی فروشی کار کرد. میگوید: «۶-۵ سال ادای شیرینی فروشها را درمی آوردم و تنهایی زولبیا و بامیه میچیدم. مردم صف میکشیدند. به خاطر من میآمدند.» بعد از شیرینی فروشی هم از بنگاه مسکن ارتزاق میکرد. «روزی یکی از دوستانم آمد و گفت: «بلند شو برویم. به عنوان مدیر روابط عمومی بنگاه مسکن آ. ب. آ. مشغول شو! خسته نشدی این همه شیرینی پختی؟»
در همه این سالها کمتر از او خبری بود. فقط سال گذشته بود که به مناسبت شب یلدا قرار بود گفت و گویش با مهران مدیری در برنامه دور همی پخش شود که گفته شد ممنوع التصویر است. او آخرین فیلمش را در سال ۹۲ بازی کرد. نقش نگار فیلمی به کارگردانی علی عطشانی است. ناصرخان درباره بازگشتش به سینما بعد از ۳۴ سال توضیح داده: یک روز آقای علی عطشانی کارگردان فیلم «نقش نگار» از من دعوت کرد به سر صحنه فیلمبرداری فیلمش بروم و به صورت نمادین یکی از سکانسهای فیلم را کارگردانی کنم، کلی با هم حرف زدیم و با گروه درباره خاطراتم صحبت کردیم، متاثر شدند و گریه کردند و پیشنهاد بازی در فیلم را مطرح کردند که نقش یک بزرگتر خانواده و کسی که نصحیتکننده است بازی کنم. من هم پذیرفتم. به قول معروف ما زنگ در خانه خانواده سینما را فشار دادیم، این فیلم به نوعی سلام و علیک من با اهالی سینما است. اگر آن را قبول کردند و به احوالپرسی رسید، باز یک ماجرای دیگر است.
ناصرخان به فردین شتافت
اما ساعت یک نیمه شب ۵ خرداد بود که خبر رسید، ملک مطیعی به محمدعلی فردین پیوست؛ بازیگری ملک مطیعی به سینما معرفیاش کرده بود و هردوی آنها نمادی از یک سینما شده بودند. ملک مطیعی میگوید: من خودم فردین را وارد سینما کردم. هیچ گاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند. هیچ وقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم. مرحوم تختی، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم. ایشان را دعوت کردم، حسین نوری، قهرمان وزن هشتم کشتی بود و بعدها همسر خواهر فردین شد و با مرحوم تختی کشتی میگرفتند و رفیق قدیمی مدرسه من بود. به استودیو پارس فیلم در خیابان استانبول آمدند و دکتر کوشان، دلکش، سیامک یاسمی و زرندی هم بودند و همه صحبت کردیم و همه قبول کردند که فردین به سینما راه پیدا کند.
حالا که ناصر ملک مطیعی دنیا را ترک کرده صدا و سیما خبر درگذشت او را با پخش تصاویری از فیلمهای قبل از انقلابی اش اعلام میکند و هرکس سعی میکند سالها کار نکردن ملک مطیعی را بر گردن دیگری بیندازد. اما سوال اینجاست که اگر کسی مخالف کار کردن ملک مطیعی نبوده، بهروز وثوقی اجازه دارد به کشور برگردد؟