سیامک داودی؛ اگر روزی از شما بپرسند چرا با فلان فرد اینقدر تفاوت سطح زندگی دارید بدیهی است که علل زیادی را در این زمینه طرح میکنید شاید بگویید که آری خودم مقصر بودم و تلاش نکردم یعنی هیچ گلهای ندارید، اما اگر بگویید فلان فرد موفق با من تفاوت چشمگیری نداشت، اما چون میزان دسترسی به امکانات، حامی موثر، موقعیت مکانی یا .... را مانند فلان فرد نداشتم اینقدر میانمان تفاوت است شما در اصل نابرابری را به تبعیض مرتبط میکنید نه تفاوت در ضریب هوشی یا سلامت جسمانی.
در اصطلاح دانش جامعهشناسی، تبعیض، موقعیتی است که افراد در برابر نقشها و موقعیتهای برابر از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار میشوند و برخی بر دیگران و بدونِ برتری داشتن، برتری داده میشوند. همچنین حالتی که ویژگیها و معیارهای انتسابی مبنای توزیع قدرت یا ثروت قرار گیرد، تبعیض نامیده میشود.
اما تفاوت با تبعیض همخوانی ندارد مثلا اگر به شما تحمیل کنند آب انباری را با ظرف ده لیتری پر کنید قطعا باید زمان بیشتری را نسبت به کسی که ظرف بیست لیتری دارد سپری کنید اینجا تفاوت در ظرفیت دو ظرف ملاک برتری در پر کردن آب انبار است اگر بخواهیم این امر را به موفقیت افراد تسری دهیم بنای عقلاء به ما حکم میکند که انسانهای متفاوت، چون ظرفیتشان بیشتر است موفقیتشان به علت تبعیض نبوده است، بدین معنی که در شرایط مساوی تفاوت در انسانها باعث برتری میشود.
وجود تبعیض، احساس نامطلوبی را در افراد گوناگون در سطوح مختلف ایجاد میکند به گونهای که تا آخر عمر فرد با این احساس زندگی خواهد کرد و به شیوه بهینه در هیچ حرفه آزاد یا دولتی کار نخواهد کرد اساسا، چون پیشرفت یک کشور بستگی به تلاش تک تک افراد آن کشور دارد در هر کشور یا ارگان دولتی و .... یکی از رموز موفقیت حداقل کردن تبعیض است این عقلایی و منصفانه است که اعتراف به تفاوتها میان انسانها نیکوست امابه شرطی که تفاوتها ناشی از تبعیض نباشد، زیرا تبعیض مانند یک ساز ناکوک با صدای ناموزون ذره ذره به روح و روان انسانها آسیب زده و باعث بروز خشونتها، کم کاری و .. خواهد شد. به عنوان مثال اگر من با شما خواننده این مطلب در خانوادهای ثروتمند هم زندگی کنیم، ولی میانمان تبعیض باشد آرامش یک خانواده کارگر را نخواهیم داشت که میان اعضاء خانوادهاش تبعیض نیست.
ریشه بسیاری از نآرامیها، ناکارآمدی، افسردگی میان افراد یک جامعه و صدها مثال دیگر میتواند ناشی از وجود تبعیض باشد اینجاست که باید گفت: هر مسئولی در هر جای این کشور چه در مشاغل حاکمیتی یا غیر حاکمیتی یا در مراجع قانونگذاری اگر تلاش برای حداقل کردن تبعیض نکند و منافع شخصی یا گروهی را بر منافع جامعه ترجیح دهد در اصل یکی از عوامل بروز افسردگی یا نآرامی و ناکارآمدی در جامعه است و در فلان قتل نیز به نوعی سببساز است چرا که اکثر قتلها و تجاوزها سرمنشاء اصلی آن میتواند وجود تبعیض ناروا باشد.
هم اکنون که در این جهان زندگی میکنیم برآورد شده است که ده برابر جمعیت فعلی ما انسانها در حدود ۸۰ میلیارد نفر در زیر خاک آرمیده و تبدیل به فسیل شده یا جسدشان سوزانده شده و خاکستر آن باقی است تعداد زیادی از این انسانها در اثر وجود تبعیض و نابرابری در جنگهای مختلف جان خود را از دست داده و یا در اثر عوارض ناشی از تبعیض از دنیا رفته اند از جائیکه کل جهان هستی بر پایه نظم و ترتیب استوار است، چون تبعیض با نظم مغایرت دارد میتوان این نتیجه را گرفت که اگرتعداد زیادی از ما انسانها هنوز با هم درگیریم و به تبع آن هر روز خبرهای متفاوت از جنگ و خونریزی به ما میرسد ناشی از عدم برطرف کردن حداکثری تبعیض در جهان است.
لطفا بیاید با هم و متحد در هر پست و مقام یا جایگاه شغلی در هر صنفی هستیم ضمن درک تفاوتها تلاش کنیم با آشکار کردن عوامل تبعیض برای رفع آن بکوشیم ما میتوانیم بساط ظلم و تبعیض را حداقلی کنیم و گرنه، چون تبعیض دارای یک دست دراز و یک دست کوتاه است، دست دراز تبعیض به همه جا میرسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است پس اعطای ثروت یا امکانات فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکند در نتیجه عدم تلاش برای رفع تبعیض به نوعی کمک ما به دور تسلسل باطل ناکارآمدی، بروز جنگ و افسردگی و ... خواهد بود.