فرارو- بین نومحافظهکاران عرب و آمریکایی، همگرایی وجود دارد.
به گزارش فرارو، در سالهای اخیر نام دو تن از سیاستمدارن منطقه به تدریج مطرح شد، رهبرانی که میتوان آنها را نئوکان یا نومحافظهکار دانست که با همتایان آمریکایی خود، روابطی تنگاتنگ دارند. این مسئله توجه یکی از دیپلماتهای سابق کشور لتونی را جلب کرده است. الدار ممدوف، تحلیلگر و دیپلمات سابق کشور لتونی در واشینگتن، طی یادداشتی در وبگاه لوبلاگ، اهداف و برنامههای نئوکانها را مورد بررسی قرار داد.
ممدوف نوشت: سالهای اخیر شاهد ظهور چیزی بود که میتوان آن را نومحافظهکاران عرب توصیف کرد: رهبرانی جاهطلب مانند محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان و محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی. ویژگی متمایزکننده آنها، اتکای شدید بر قدرت نظامی برای بازترسیم نقشه سیاسی خاورمیانه بر اساس منافعشان و همچنین هدف فراگیر عقب راندن ایران، است. عقب راندن ایران، سیاستی است که میان آنها و نئوکانهای اصلی آمریکایی مشترک است.
اما سابقه آنها، در جاهایی مانند عراق به هیچ وجه موفقتر از همتایان آمریکاییشان نیست. جنگ یمن که در ۲۰۱۴ توسط محمد بن سلمان به عنوان تفریح یکهفتهای تلقی میشد، به یک باتلاق خونین تبدیل شد که هیچ پایانی برای آن متصور نیست. تلاشهای ریاض و ابوظبی برای منزوی کردن قطر، باعث نزدیکی این کشور کوچک به دشمنانشان، ایران و ترکیه، شد. تلاشهای ناشیانه عربستان برای مداخله در لبنان، دشمن آن یعنی حزب الله را تقویت کرد. نتیجه این سیاستها این شد که ایران نه تنها منزوی نشد بلکه قویتر هم شد.
با این حال، همانطور که تجربه نشان میدهد، نئوکانهای عرب و حامیان آمریکایی آنها به احتمال زیاد، به جای تغییر رویکردشان، سیاستهای خود را تشدید کنند. بویژه آنکه آنها اکنون توسط دولت ترامپ جسور شدهاند. دولتی که خودش در حال نئوکانی شدن است.
یکی از راههای تشدید سیاستهایشان این است که به اتحادیه اروپا فشار وارد کنند تا به تلاشهایشان برای عقب راندن ایران در مسئله برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ملحق شود. اگر چه اتحادیه اروپا در خصوص ایران با آمریکا، اسرائیل و عربستان نگرانیهای مشترک دارد، اما در مقابل این فشار، هم به طور جمعی و هم به طور فردی در سطح کشورها، مقاومت خواهد کرد.
زیرا، شهروندان اتحادیه اروپا دولتهای خود را برای ارضای دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو، و محمد بن سلمان، انتخاب نکردهاند. استراتژی جهانی که به تصویب همه ۲۸ عضو اتحادیه اروپا رسیده، بر تعامل با ایران و شورای همکاری خلیج فارس به عنوان سنگ بنای بینش اروپا درباره منطقه خلیج فارس تاکید میکند. دولت کنونی ایران، مکررا تمایل خود برای وارد شدن به دیپلماسی منطقهای مبتنی بر اصول را نشان داده است. اصولی که با اصول مورد قبول اروپا بیشباهت نیست. یعنی اصول تاکید بر منافع مشروع و امنیت جمعی برای همه کشورهای منطقهای.
استمرار عدم توافق بین اتحادیه اروپا و ایران در خصوص مسائلی همچون موشکهای بالستیک، سوریه و حزب الله، ضرورتا مستلزم اقدامات جدید تنبیهی (علیه ایران) نیست. تجربه برجام نشان داد که برای به کارگیری دیپلماسی با ایران، فضایی وجود دارد.
ممدوف در ادامه با اشاره به امکان همکاری بین ایران و اروپا در مسائل منطقه نوشت: با این حال، این دریچهِ فرصت برای همیشه باز نخواهد ماند. فضای سیاسی ایران، نه راکد است و نه انحصاری. فقدان منافع موردانتظار از برجام، در شکلگیری چشمانداز بدبینانه نزد ایرانیان نقش داشت.
ممدوف ضمن اشاره به قدرت رقبای محافظهکار روحانی، مدعی شد که افول ائتلاف کنونی میان اصلاحطلبان، میانهروها و اصولگرایان، آونگ را به سمت پوپولیسم احمدینژادی متمایل خواهد ساخت.
این کارشناس در پایان نوشت: تضعیف و نهایتا حذف میانهروها از صحنه سیاسی ایران - که ممکن است دروازههای آرزوی دیرینه تغییر رژیم را باز کند- شاید دقیقا هدف نئوکانهای عرب و آمریکایی باشد. اما نتیجه چنین تحولی، ریسکِ غیرقابلقبولِ آشوبِ بیشتر و جنگ در خاورمیانه خواهد بود؛ که این امر تبعات مستقیمی برای اروپا خواهد داشت؛ و این دلیل دیگری است اینکه چرا اروپا باید در مقابل فشار برای پیوستن به جبهه ضدایرانی، مقاومت کند.