bato-adv
کد خبر: ۳۲۷۳۵۰

قتل پدر به خاطر شکنجه‌های دوران کودکی

تاریخ انتشار: ۱۰:۴۸ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۶
متهمانی‌ که ١٠ سال قبل مرتکب دو قتل در یک گاوداری شده‌اند، بار دیگر پای میز محاکمه حاضر شدند. یکی از این متهمان که در این پرونده متهم است پدرش را به قتل رسانده،‌ در جلسه رسیدگی ادعا کرد شکنجه‌های دوران کودکی انگیزه‌ای برای انتقام از پدرش شد.
 
به گزارش شرق، زمستان سال ٨٥ مأموران از وقوع دو فقره قتل در یک گاوداری در شهریار با‌خبر شدند. با اعلام این خبر مأموران بلافاصله در محل جنایت حاضر شدند و پس از تحقیقات اولیه متوجه شدند صاحب‌ گاوداری و یک کارگر افغانستانی او با ضرباتی که به سرشان وارد شده است، به قتل رسیده‌اند.
 
در ادامه تحقیقات مأموران سرنخی که منجر به کشف راز این جنایت و شناسایی عامل یا عاملان آن شود، به دست نیامد؛ اما تحقیقات در این زمینه همچنان در دستور کار پلیس قرار داشت تا اینکه سال ٨٩ زن جوانی که ادعا کرد دختر کارگر افغانستانی است که در آن جنایت به قتل رسیده، به اداره پلیس مراجعه و راز این قتل را فاش کرد. او به کارآگاهان گفت: چهار سال پیش برادرم اکبر همراه با سه نفر از دوستانش، پدرم و صاحب گاوداری را به قتل رسانده است. پدرم به تریاک اعتیاد داشت و همیشه ما را شکنجه می‌داد. او همچنین هنگام ازدواج مادرم را فریب داده و به او نگفته بود اهل افغانستان است؛ به‌همین‌خاطر برادرم از او کینه داشت.
 
این زن در ادامه به کارآگاهان گفت: همان شب که برادرم همراه با سه نفر از دوستانش مرتکب این جنایت شد، ماجرا را برای من تعریف کرد؛ اما من را قسم داد که رازش را فاش نکنم. آن زمان خیلی ترسیده بودم؛ برای همین جرئت نکردم درباره این موضوع با کسی سخن بگویم تا اینکه مدتی پیش ازدواج کردم و به خاطر اعتمادی که به شوهرم داشتم، این موضوع را برای شوهرم تعریف کردم. او با شنیدن حرف‌هایم من را تشویق کرد به اداره پلیس مراجعه کنم و ماجرا را برایشان تعریف کنم؛ به‌همین‌خاطر حالا پس از گذشت چند سال با اعتمادی که به شوهرم دارم، تصمیم گرفتم راز این جنایت را برای پلیس فاش کنم.
 
با ادعای این زن جوان برادرش اکبر بازداشت و از او بازجویی شد. او که ابتدا منکر این جنایت شد، با اراده مستندات از سوی پلیس مجبور به اعتراف شد و به کارآگاهان گفت: زمانی که دست به این جنایت زدم، ١٨ سال داشتم. پدرم همیشه من را کتک می‌زد. از زمانی که هشت سال داشتم، سیخ‌ داغ روی بدن من می‌گذاشت و گاهی سیگارش را روی بدن من خاموش می‌کرد. او همچنین زمانی که با مادرم ازدواج کرد، او را فریب داده بود؛ برای همین همیشه می‌خواستم که از او انتقام بگیرم.
 
اکبر در ادامه تحقیقات به کارآگاهان گفت: چند روز قبل از قتل، پدرم برادر کوچکم را شکنجه داده بود؛ برای همین خیلی عصبانی بودم. چند روز پس از آن متوجه شدم صاحب گاوداری یکی از گاوهایش را به قیمت ٧٠٠‌ هزار تومان فروخته است؛ برای همین خاطر نقشه سرقت از گاوداری را با یکی از دوستانم مطرح کردم و به او گفتم می‌خواهم با پدرم تسویه‌حساب کنم؛ اما تنهایی نمی‌توانم این کار را انجام دهم، برای همین از او کمک خواستم و او نیز دو نفر از دوستانش را با خودش آورد. آن شب همراه سه نفر از دوستانم به نام‌های رامین، مجید و مهران بودم. مهران دم در مراقب بود و من، رامین و مجید داخل شدیم. آنها به دفتر گاوداری سراغ صاحب آنجا رفتند و من هم به اتاقی که پدرم در آن بود، رفتم. زمانی که به بالای سر پدرم رفتم، او خواب بود و من چند ضربه با میلگرد به سرش زدم و بعد به حیاط رفتم که متوجه شدم دو نفری که همراه من بودند، هم صاحب گاوداری را به قتل رسانده‌اند. دوباره وارد اتاقی که پدرم داخل آن بود، شدم و پدرم هنوز زنده بود و نفس می‌کشید؛ به‌همین‌دلیل رامین چند ضربه دیگر با چکش به سر پدرم زد و او را به قتل رساند. با اعترافات این مرد جوان و اطلاعاتی که او در اختیار کارآگاهان قرار داده بود، دستگیری سه همدست دیگر او نیز در دستور کار قرار گرفت و موفق شدند پس از مدتی مجید و مهران را شناسایی و بازداشت کنند؛ اما رامین که چند ضربه به سر پدر اکبر زده بود، همچنان فراری است و تحقیقات برای دستگیری او بی‌نتیجه مانده است. به‌این‌ترتیب با توجه به شکایت اولیای‌دم، گفته‌های متهمان و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه آنها صادر و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس اولیای‌دم صاحب گاوداری در جایگاه ویژه حاضر شدند و از قضات تقاضای قصاص متهمان را کردند؛ سپس نوبت به اولیای‌دم کارگر گاوداری رسید. آنها در جایگاه ایستادند و از قصاص متهمان گذشتند. با پایان گفته‌های اولیای‌دم نوبت به متهمان رسید. آنها نیز بار دیگر حرف‌های قبلی خود را تکرار کردند.
 
در جلسه‌ای که روز گذشته برگزار شد، اکبر در جایگاه قرار گرفت و گفت: قتل را قبول ندارم. اگر پدرم با ضربه‌ای که من به سر او وارد کرده‌ام، کشته شده است، قبول می‌کنم که من قاتل هستم؛ اما پس از من رامین چند ضربه به سر او وارد کرد و اصلا مجید وارد گاوداری نشد. حرف‌هایی که درباره او گفته‌ام، دروغ بوده ‌است. واقعیت چیزی است که حالا می‌گویم.
سپس مجید در جایگاه حاضر شد و گفت که من اصلا وارد گاوداری نشدم و مهران هم کنار من بود و او هم وارد گاوداری نشد. من هفت سال است بدون اینکه کاری کرده‌ باشم در زندان هستم.
 
با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
 
گفت‌وگو با متهم اصلی پرونده
 
  چرا می‌خواستی از پدرت انتقام بگیری؟
از زمانی که به خاطر دارم، او همیشه من، خواهر و برادرانم را آزار می‌داد و با سیخ ما را می‌سوزاند؛ برای همین زمانی که ١٠ سال داشتم، از خانه فرار کردم.
 
  به کجا رفتی؟
به مشهد رفتم. تا ١٥‌سالگی در آنجا ماندم.
 
آنجا به چه کاری مشغول بودی؟
کارتن‌خواب بودم و در خیابان‌ها پرسه می‌زدم.
 
  زمانی که ١٥ سال داشتی به خانه برگشتی؟
بله، زمانی که به خانه بازگشتم، باز ‌هم شاهد آزار و اذیت پدرم بودم؛ برای همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. او برادر کوچکم را کتک می‌زد.
 
  از کشتن پدرت چه حسی داری؟
پشیمانم.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv