والله ما وضعیت روحانی و دولت را درک میکنیم، چون دقیقا سر خودمان آمده:
ببینید ما یکبار رفتیم خواستگاری، منتها فضا رقابتی بود؛ یعنی جز ما شش
خواستگار دیگر هم وجود داشت.
پوریا عالمی در مطلبی طنز در شرق نوشت:
استاندار تهران گفت: «نسبت به انتخاب زنان در وزارتخانهها نگاه سختگیرانهای وجود دارد، اما در موقعیتهایی که امکانش فراهم است باید از زنان استفاده کرد» و «من هم تلاش کردم، فرماندار زن انتخاب کنم و حتی یک نفر را هم کاندیدا کردم ولی به دلایلی موفق نشدم».
والله ما وضعیت روحانی و دولت را درک میکنیم، چون دقیقا سر خودمان آمده: ببینید ما یکبار رفتیم خواستگاری، منتها فضا رقابتی بود؛ یعنی جز ما شش خواستگار دیگر هم وجود داشت.
خلاصه وضعیت طوری شد که عینهو مناظرههای ریاستجمهوری ما ششتا خواستگار شروع کردیم با هم بحثکردن. هرچی بحث ما داغتر میشد، خانواده عروس بیشتر به هیجان میآمدند.
عروس هم مانده بود کدام ما را انتخاب کند. توی شعارهای انتخاباتی، رقبای من هرکدام وعدهووعیدی میدادند؛ مثلا یکیشان گفت اگر عروس بله را بگوید، او یارانه بابا و مامان عروس را سهبرابر میکند. این را که گفت، بابای عروس به دخترش گفت این به نظر آدم دلسوزی است بابا، زنش بشو. خلاصه یکی دیگر آمد و گفت با تبدیل آب سد کرج به شربت خانواده عروس از این بهبعد همین که شیر را باز کنند میتوانند دهانشان را شیرین کنند.
آن یکی گفت ژن بسیار مرغوب و خوبی داشته به همین سبب میتواند هیکل عروس را طلا بگیرد یکی دیگر از رقبا گفت اگر عروسخانوم بله را بگوید، او در دم، تبدیل به درخت خواهد شد و خانواده عروس میتوانند میوههای او را بتکانند و در بازار به قیمت خوبی بفروشند. خلاصه وضعیتی بود. من فقط مانده بودم.
بعد برگشتم و گفتم: شاید من نتوانم مثل رقبا شعارهای اقتصادی بدهم (و البته شما هم گول این شعارها را نخورید چون اینها همه خودشان پرونده اقتصادی دارند)، اما اگر عروسخانوم بله را به بنده بگویند، بنده قول میدهم نقش کلیدی به ایشان بهعنوان یک زن در زندگی مشترکمان بدهم... .
این را که من گفتم، بابای عروس و عروس گفتند یعنی عروس بله را بگوید چی میشود؟ من هم سریع گفتم: داماد میشود. یعنی اگر عروس بله را بگوید، از این بهبعد همه وظایف داماد – که بنده باشم – برعهده عروسخانوم خواهد بود.
حالا هم عروسخانوم بله را گفته و من باید خطاب به او بگویم: نمیشه عزیزم... نمیشه تو بشی رئیس خونه... انتخابات تموم شده... من تلاش میکنم مثل فرمانداری تهران از تو «در موقعیتهایی که امکانش هست استفاده کنم». مثل آشپزخانه عزیزم...، آفرین برو پلو بپز حال کنیم.