احمد دنیامالی عضو اصلاحطلب شورا و رئیس كمیسیون عمران و حمل و نقل عمومی شورای اسلامی شهر تهران بر این عقیده است كه «بسیاری از بحثهای امروز و بیاخلاقیهای صورتگرفته روزهای اخیر در خصوص رأی من به شهردار تهران را باید در فضای واقعی سال ٩٢ بررسی كرد.»
به گزارش اعتماد، من واقعبینانه و شفاف به تهدیدها و حساسیتهای منفی سیستم آن زمان متأثر از رد صلاحیت مرحوم گرانقدر و عزیز آیتالله هاشمی و آقای مهندس محسن هاشمی واقف بودم و درگیر كردن مدیریت شهری را با تنشهای سیاسی ملی به مصلحت مردم، شورای شهر و مدیریت شهری نمیدانستم و فكر میكنم اگر آن مراقبتها نبود؛ مهندس هاشمی كه مدیری توانمند هم هستند شأن و جایگاه و سرمایه اجتماعی بالایی كه ایشان اكنون دارند و بعد از رحلت جناب آیتالله هاشمی ارتقا نیز یافته است؛ به راحتی میسر نبود.
مدیریت شهرداری تهران همیشه پر از حاشیهها و چالشها بوده و هر چقدر بیشتر كار كنی در آن مسائل و چالشهای آن بیشتر هم خواهد بود. انبوهی از واقعیتها و شرایط زمانه را باید در یك انتخاب درست دید. در هر صورت نگاه من كاملاً اصلاحطلبی بوده و مشی اصلاحاتی دارم؛ به هیچوجه اهل سیاستبازی نیستم و نخواهم بود و سعی كردم با اتكا به تخصص و تجربه بیش از ٣٠ سال در عرصه مهندسی و عمران این كشور و شهر تلاش كنم. در خصوص ریاست شورا نیز نظر بنده بر این بود كه گزینه ریاست شورای شهر تهران در زمانی كه شهردار اصولگرا است باید اصلاحطلب باشد؛ لذا در هر چهار دوره به جناب مسجدجامعی رأی دادم اما این یك واقعیت بود كه ما اكثریت نبودیم.
مدیریت شهری با چه مشكلاتی روبهرو است؟
از قانون برنامه دوم توسعه به بعد (یعنی طی ٢٠ سال گذشته) همیشه یك بحث مطرح بوده و در مناظرههای اخیر ریاست جمهوری هم شاهد آن بودیم؛ اینكه دولت باید كوچك و كارآمدتر شود و كارهای خدماتی به نهادهای محلی و مردمی واگذار شود.
اگر به این شیوه برخورد كنیم هم مشاركت مردم در كارها را بیشتر خواهیم كرد و هم دولت میتواند از نگاه نظارتی، پشتیبانی و سیاستگذاری و حمایتی وارد عمل شود. شرایط كنونی اصلا مناسب نیست و مردم در یك سردرگمی برای دریافت خدمات روزانه خود مواجه هستند و در عین حال همیشه هم منتقد و ناراضی هستند؛ زیرا بخش عمدهای از خدمات جزئی را هم دولت باید به مردم ارایه دهد.
نظام یكپارچه و واحد در مدیریت شهری میتواند بسیاری از مشكلات و نارضایتیها را كه ذكر كردم حل كند. بنده چندین سال است كه به نمایندگی از طرف شورای شهر تهران در كمیسیون خاص تهران و كلانشهرهای دولت حضور دارم و در حال بررسی و تصحیح و تبیین درست پیش نویس لایحه پیشنهادی وزارت محترم كشور به عنوان برنامه توسعه و نظام یكپارچه مدیریت شهری بودهام.
همیشه به عنوان یك فرد از شورای شهر تهران، این برنامه را همراه با تصحیح آن پیگیری كردهام تا یكی از آرزوهای ٢٠ ساله دولت و شورای شهر محقق شود. یكی از بحثهایی كه در این سیستم دیده شده نظام تأمین منابع مالی پایدار شهر است كه منابع درآمدی شهر دچار تغییراتی خواهد شد و از فروش تراكم به عنوان یك منبع نامناسب شهری كاسته خواهد شد و در این صورت تمركز بر روی تراكم و برجسازی كمتر خواهد شود.
البته خواسته ما این است كه این لایحه هرچه سریعتر نهایی و برای تصویب به مجلس محترم ارسال شود. در مجموع برای خدمت بیشتر به مردم عزیز، باید برنامه توسعه واحد شهری را به صورت دقیق عملی كنیم.
برنامه شما برای گسترش فعالیتهای فرهنگی در شهر چیست؟
در طول مدیریت شهری در دوره بعدی شورای شهر تهران باید بر روی فعالیتهای نرمافزاری در شهر به طور ویژه در حوزه اجتماعی و فرهنگی تاكید شود. از لحاظ سخت افزاری و زیرساختها انصافاً كارهای خوبی در شهر انجام شده است مثلا در حوزه فرهنگی؛ فرهنگسراها و سرای محلات متعددی را در اختیار داریم ولی باید آنها را بسیار فعالتر كنیم.
باید تلاش به این سمت و سو برود كه درهر محله از طریق شورایاریها در طول هر روز سال به جز ایام خاص برنامههای فرهنگی ساده اما مردمپسند را بدون هزینه و با پشتیبانی شهرداری در حوزه تئاتر، موسیقی و هنر با حضور جوانان با استعداد و كمتر مشهور اجرا كنیم.
باید استعدادیابی حوزه هنری ما از درون مراكز فرهنگی محلات شهر آغاز شود و هر روز همه مراكز ما با ارایه آثاری مردمی از قشر جوانان دختر و پسر فعال باشد. این كار را در حوزه ورزش قایقرانی ما در برنامه پنجساله در كل كشور اجرا كردیم و انبوهی از جوانان مستعد از شهرها و روستاهای كشور پیدا كردیم كه درسطح آسیا و جهانی مدالآور شدند. در حوزه فرهنگی به استعدادیابی معتقدم و شورا باید برنامهریزی كند.
ضرورت شورایاریها در چیست؟ و اصولاً چرا در حال حاضر مكانیزم مناسبی برای ورود آنها به شورای شهر وجود ندارد؟
یكی از كارهای بسیار خوب این دوره شورا تداوم شورایاریها از طریق انتخابات در همه محلهها بوده است. شورایاریها كمك شورای شهر تهران هستند زیرا حجم كار بسیار بالا است و مشاركت این شوراها ضروری است. شورایاریها بهتر از هر كس دیگری در جریان مسائل جزیی محلهها هستند و میتوانند به خوبی راهحل مشكلات را به صحن شورای شهر تهران بكشانند.
بنابراین اگر به شورایاریها نگاه كارشناسی كنیم میتوانیم نقش و همكاری افراد شهر تهران را در مسائل كلانشهری مشاهده كنیم. مثال ساده آن این است كه محلهای كه مشكلات فضاهای فرهنگی و آموزشی دارد به راحتیمیتواند در همان محله بررسی شود یا راهكارهای آن به منطقه داده شود و نیاز به بوركراسی شهرداری نیست.
مشكل اصلی شهر تهران این است كه عمدتا نگاه از بالا به پایین به مسائل شهری داریم، مشكلی كه در اینجا وجود دارد یك مرحلهای بودن انتخاب اعضای شورای شهر تهران است كه در مرحله اول یكباره سه هزار نفر ثبت نام میكنند و در یك مكانیزم كوتاه و سریع حداكثر دو ماهه غربالگری و معرفی برای پذیرش رأی میشوند كه این مكانیزم مناسبی برای كلانشهرها به خصوص تهران محسوب نمیشود و ضروری است برای بهبود جنبه نظارتی و برنامهای شورای شهر دو راهكار را به طور جدی دنبال کرد؛ نخست اینكه، تعداد افراد شورای شهر افزایش داده شوند، دوم اینكه؛ شورای مناطق در ابتدا تشكیل شوند كه بازوی شورای شهر تهران در مناطق باشند و این شورای مناطق هم باید از محلات سرچشمه بگیرند و نامزدها از دل محلات معرفی شوند. لذا پیشنهاد میكنم ابتدا شورایاریها كاندیداهایی را معرفی كنند كه مورد تایید اولیه سمنهای مردمی نیز باشد و بعد مردم از بین یك لیست كوتاهتر در مرحله دوم رأیگیری کنند.
در این صورت اهمیت و نقش شورایاریها بیشتر مشهود میشود و تخصص و مدیریت شهری نیز در این مكانیزم بیشتر شاخص میشود. یكی دیگر از نكات مهم این است كه در بررسی كاندیداها و فرایند بسته شدن لیستهای سیاسی شهر برای شورای شهر تهران؛ باید علاوه بر تخصص مرتبط با شهر به كاندیداهای آشنا به مسائل شهری نیز بیشتر توجه شود.
نمایندگان مناطق یا پهنههای مختلف شهر از شمال تا جنوب باید در لیستها حضور همگنی داشته باشند. ما در كنار تخصص و احزاب باید افرادی را داشته باشیم كه دقیق محلات و تهران را در هر گوشه و كنار بشناسند. این ٢١ نفر باید هم تخصص هفتگانه شهر را پوشش دهند و هم پراكندگی جغرافیایی و هم اهمیت سیاسی را پوشش دهند.
برای رسیدن به پراكنش جغرافیایی حتما باید شورایاریها و محلات درگیر شوند و در آینده راهی جز مكانیزم دو مرحلهای در فرایند انتخاب اعضای شورا نیست و قانون در این خصوص باید اصلاح شود.
ماجرای رأی شما در انتخاب شهردار در سال ٩٢ چگونه بود؟
به نكته مهمی اشاره كردید كه متاسفانه در روزهای اخیر كه همه در تلاش برای ورود به لیستهای دو قطب سیاسی هستند و تعداد مخاطبین به خصوص در لیست اصلاحات هم بسیار زیاد است؛ برخی با تخریب دنبال ورود به لیست هستند نه با توانایی و تخصص خود؛ بیاخلاقیهایی نیز در سطح فضای مجازی مطرح شده است كه باید مجددا بهطور شفاف واكاوی شود. لذا به این موضوع از چند بعد مهم كه در روند رایگیری شهردار در سال ٩٢ مهم بوده اشاره میكنم.
اولاً، بررسی و واكاوی هر موضوعی اگر به عنوان كشف حقیقت باشد نه تخریب؛ باید در شرایط زمان و مكان آن رخداد تحلیل شود. برگردیم به شرایط سیاسی بعد از ٨٨ كه در آن خیلی از ما اصلاحطلبان تصور مشاركت و پیروزی در انتخابات را نداشتیم و اگر نبود تدبیر آیتالله هاشمیرفسنجانی و تاثیر رد صلاحیت ایشان، گذشت اخلاقی بینظیر دكتر عارف و حمایت و پیام مؤثر رئیس دولت اصلاحات؛ امكان نداشت آن پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ رخ دهد. همه جبهه اصلاحات هم پذیرفته بودند كه باید با كاندیدای اعتدال و نه اصلاحات به پیروزی رسید. این نگاه بود كه باید در مسیر آرامش و بدون تنش از همه تفكرات در اداره كشور و شهر استفاده شود.
من واقعبینانه و شفاف به تهدیدها و حساسیتهای بسیار منفی برخی گروههای رقیب در آن زمان متاثر از رد صلاحیت مرحوم گرانقدر آیتالله هاشمی به ریاستجمهوری و رد صلاحیت آقای مهندس هاشمی برای شورای شهر واقف بودم و درگیر كردن مدیریت شهری را با تنشهای سیاسی ملی به مصلحت مردم، شورای شهر و مدیریت شهری نمیدانستم و فكر میكنم اگر آن مراقبتها نبود؛ مهندس هاشمی كه مدیر اجرایی توانمند و هم دوست بسیار خوب من هم هستند، شان و جایگاه و سرمایه اجتماعی بالایی كه ایشان اكنون دارند و بعد از رحلت جناب آیتالله هاشمی نیز ارتقا یافته است؛ به راحتی میسر نبود.
سرمایه اجتماعی خانواده آقای هاشمی برای كشور و به خصوص اصلاحات ارزشمند است و باید قدر آن را دانست و كمك كرد كه حفظ شود. شما از منظر سال ٩٦ نباید به شرایط سال ٩٢ نگاه كنید كما اینكه خیلیها در انتخابات شوراهای آن سال رد شدند اما امسال تایید شدند. واقعا مدیریت شهرداری تهران همیشه پر از حاشیهها و چالشها بوده و هر چقدر بیشتر در آن كار كنی مسائل و چالشهای آن بیشتر هم خواهد بود.
انبوهی از واقعیتها و شرایط زمانه را باید در یك انتخاب درست دید. در هر صورت نگاه من كاملا اصلاحطلبی بوده و مشی اصلاحاتی دارم و این منش را در اخلاقمداری، راستگویی، صداقت، مردمداری، و انصاف میدانم و در طی چهار سال گذشته همیشه رعایت كردهام.
ثانیاً، شناخت من از توان اجرایی آقای قالیباف حداقل به یك دوره ٣٠ ساله برمیگردد و طبیعی است شناخت من با كسی كه اصلا با ایشان كار نكرده یا صرفا سیاسی به موضوع نگاه میكند؛ متفاوت بوده است.
ایشان در دوره جنگ از فرماندهان جنگ بوده و در آن زمان هم من در بخش فرماندهی مهندسی جنگ بودم. در دوره اصلاحات كه من معاون وزیر راه بودم ایشان در همان دوره فرمانده نیروی انتظامی بود و این ارتباط آشنایی با ایشان بود. به دلیل اختلافات ریشهای من با دولت نهم بعد از سال ٨٤ از ابتدا از دولت خارج شدم و با چندنفر دیگر از مدیران اصلاحات در شهرداری تهران در معاونت عمرانی مشغول بهكار شدم و در تمام این مدت ارتباط بسیار نزدیكی با جریان اصلاحات و ریاست آن داشتم.
كما اینكه بارها در فضای قطبی شده آن زمان با دعوت من و محبت مرحوم آیتالله هاشمی و حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی این دو عزیز از اجرای تونل توحید و برج میلاد بازدید كردند و باعث دلگرمی تیم اجرایی ما شدند.
رابطه من با آقای قالیباف در شهرداری تهران در یك رابطه كاملاً كاری و اجرایی شكل گرفته بود و طبیعی است كه شناخت خوبی از توان ایشان داشتم و طبیعی است كه اگر منصف باشیم در دو مقطع در تهران شاهد رشد نسبتاً خوبی بودیم؛ یكی دوره آقای كرباسچی و یكی دوره آقای قالیباف.
هرچند ایراداتی هم به طور كارشناسی میتوان به برخی فعالیتهای اخیر گرفت. برخی از این ایرادات و نظرات را در طول این چهار سال هم در صحن شورا مطرح كردهام اما با نگاه كارشناسی و نه سیاسی.
تضارب آرای فنی من در حوزه اجرایی با شهرداری كم نبوده است و اگر این برنامه توسعه شهر و با حمایت كمیسیون عمران و حمل و نقل نبود امكان این همه توسعه مترو و توسعه حمل و نقل عمومی در چهار سال اخیر غیر ممكن بود. بنابراین رای من در مقام بررسی توان فنی و اجرایی بوده و اصلاً سیاسی نبوده است.
ثالثاً، در همان سال ٩٢ و پیش از انتخاب شهردار، بارها در فراكسیون اصلاحات شورا مطرح كردم كه كاری نكنیم انتخاب شهردار دو قطبی شود كه همه اصولگرایان یك طرف قرار گیرند.
ما در بین ٣١ عضو شورا ١٤ نفر بودیم و دو نفر هم مستقل بودند و اصلا اكثریت نداشتیم و منطقی است كه وقتی شما میخواهید تصمیمی بگیرید باید از جبهه رقیب رأی داشته باشید. لذا ما كاندیدایی باید معرفی میكردیم كه چند رای از رقیب هم داشته باشد.
بنابراین من شخصا از آقای دكتر عارف كه آن زمان هم وجهه اخلاقی و سیاسی ملی خوبی داشتند و هم سالها كار اجرایی كرده و هم تنظیم رابطه با دولت میتوانست انجام دهد یا جناب آقای دكتر نجفی خواستم كه اعلام حضور كنند اما یا این دوستان اعلام آمادگی نكردند یا اجازه طرح كاندیداهای جامع و واجد همه شرایط را ندادند؛ حتی آقای مهندس مهرعلیزاده در فضای قطبی شده آن رایگیری شاید میتوانست از رقیب هم تعدادی آرا جلب کند. لطفاً محتوی به برخی رسانههای آن زمان مراجعه شود.
اگر به مذاكرات همان دوره فراكسیون صادقانه رجوع شود میبینیم كه كاندیداهای مطرح اصلاحات هیچ كدام حایز اكثریت آرا حتی در جمع داخلی خودمان كه من هم به برادرم آقای مهندس هاشمی در بین آن كاندیداها رای دادم نشدند.
دقت كنید كه آقای قالیباف با رای اصلاحطلبان در دوره سوم نیز شهردار شدند و برخی دوستان اصولگرا كه در دوره سوم به ایشان رأی ندادند به علت فضای دوقطبی كه ایجاد كردیم در دوره چهارم پشت سر ایشان قرار گرفتند. اینها بخشی از واقعیتهای سال ٩٢ است كه باید مطرح شود.
رابعاً، اهمیت مكانیزم تهیه لیست و تعهدات لیستی در سال ٩٢ مانند سال ٩٦ نبوده است و مكانیزم شورای عالی اصلاحات تازه از سال ٩٤ و انتخابات مجلس بطور سیستمی در جبهه گسترده اصلاحات مطرح شده است.
در سال ٩٢ حتی اقبال مردم به شوراها مانند امسال نبوده است و این را از اختلاف رأی ریاستجمهوری و شوراها در تهران میتوان فهمید. به طور اولی روش درستی نیز برای معرفی كاندیداهای اصلاحطلب برای شهردار در سال ٩٢ نبوده است و این یك نقیصه كار بود كه هر كسی میتوانست بدون رأی واحد جبهه اصلاحات برای شهرداری كاندیدا شود این نقص باید در سال ٩٦ رفع شود وحتما مشابه لیست شورا؛ كاندیداهای شهردار نیز توسط شورای عالی اصلاحات و با تأیید ریاست اصلاحات معرفی شوند تا همه تعهد تشكیلاتی منسجمی و اكثریتی داشته باشند.
من به هر تصمیم و مكانیزم شورای عالی اصلاحات پایبندم و این را عین مشی اصلاحطلبی و تشكیلاتی میدانم. برای من كه سالها در جریان چپ اصیل بودهام خیلی سخت است كه بگویند اصلاحطلب نیست. میتوانند بگویند از منظر ایشان توان تخصصی ندارد اما واقعاً ناعادلانه است كه بگویند اصلاحطلب منصفی نیستم.
من در صحن شورای چهارم تنها كسی بودم كه به تنهایی در مقابل توهین به ریاست اصلاحات ایستادم و نگذاشتم احدی این روند را ادامه دهد. جایی كه توهین باشد و منطق نباشد حتماً میایستم. قبل از انتخابات ٨٨ هم با وجود آنكه معاون شهرداری تهران بودم به خاطر اعتقادم از كاندیدای اصلاحات حمایت كردم و هر تلاشی كه لازم بود كردم.
من هیچگاه سعی نكردم مشابه برخیها نظراتم را پنهان كنم و شفاف دیدگاهم را در مورد انتخاب شهردار در سال ٩٢ به همه گفتم؛ هم به فراكسیون اصلاحات شورا و هم به بزرگان اصلاحات و این رفتار را عین اصلاحطلبی میدانم.
خامساً، در خصوص ریاست شورا نیز نظر بنده بر این بود كه گزینه ریاست شورای شهر تهران در زمانی كه شهردار اصولگرا است باید اصلاحطلب باشد لذا در هر چهار دوره به جناب مسجدجامعی رأی دادم اما این یك واقعیت بود كه ما اكثریت نبودیم و باید این را به مردم صادقانه میگفتیم.