محسن دیناروند؛ از ابتدای جهان روزها، ماهها، سالها و سالها و سالها میآیند و میروند و ما در توهم به روز شدن گم میشویم و گمان میبریم دنیای امروز ما.
با دنیای قرنهای گذشته فرق میکند و ما در یک دنیایی با ژستی بهتر و بالاتر و به روزتر قرار گرفته ایم و راستی این چه گمان اشتباهی و چه توهم بزرگی وای وای چه فریبِ زیبایی.
حقیقت این است که دنیا در گذر زمان اصلا تغییر نمیکند و تنها و تنها از شکلی به شکلی دیگر ظهور مییابد. انسانها برای رفتن از مبدا به مقصد با یک وسیله جابه جا میشوند، یک زمانی این جابه جای با پا بوده و زمانی دیگر با حیوان و یک زمانی با کشتی و این روزها با مشین، قطار، هواپیما و فردا را نمیدانیم فعلا.
حتی این روزها ماشینها مدشان روز به روز بالا و بالاتر میرود، اما نکته دقیقا همین جاست اصل جابه جایی انسان تغییر نمیکند.
همواره بالانشینانی بوده اند که روزی با ارابه میرفته اند در حالی که مستضعفانی همان زمان به برگی برده شده اند در زمان اکنون که هنوز بالانشینان با ماشینهایی میروند که اسم مدلش را عموما از زیدی کلاسش نمیدانیم و هنوز مستضعفانی هستند که پا برهنه با عناوین دیگر به بردگی میروند، پس این اصل در طول تاریخ همواره بوده است که بالانشینانی همیشه در مقابل مستضعفانی قرار گرفته اند.
همواره در طول تاریخ شهوتها، فسادها، تفرقه ها، جنگ ها، ظلمها و بیاخلاقیها و تلخیها بوده است فقط شکلش و وسایلش و افرادش فرق کرده اند.
همانطور که در طول تاریخ خوبیها، اخلاق مداریها، عدالت ها، وحدتها صلح ها، انقلابها و شیرینیها بو ده است و فقط شکلش، وسایلش و افرادش.
فرق کرده اند.
پس اگر بپنداریم با پیشرفت فناوری و دستیابی به امکانات پیشرفتهتر جهت رفاه بیشتر دنیای امروز با دنیای دیروز فرق دارد تغییر کرده و فردا نیز تغییر میکند، قطعا به پنداری اشتباه رسیده ایم..
توجه به واقعیت دنیا در طول زمانها ما را به این مهم میرساند که دنیا در میان دو جبهه خوبی و بدی همیشه قرار گرفته است و جز این نیست. نمیتوان در نبرد حسین (علیه السلام) و یزید به کنارهای رفت و گفت: با یزید نیستم پس خوبم! نه! با این فریب نمیشود خدا را فریفت.
وجه اشتراک انسانی که در لشکر یزید نیامده در حای که با حسین (علیه السلام) هم نیست با کسی که در لشکر یزید سکونت کرده در بدی و کمک به بدیهاست.
در جبههی خوبیها رضایت الهی شرط عضویت است و هدف نهایی کسب رضا و قرب خداست و در جههی بدیها این رضایت الهی مفهومی ندارد خواه ضدیت باشد با این آرمان یا خواه بی تفاوتی با هر دلیلی و توجیهی.
بدی خوبی نمیزاید و خوبی بدی هم. پس نمیتوان با بدی به خوبی رسید. نمیتوان در شهوتها غرق شد و به رستگاری فکر کرد؛ نمیتوان در بی دادگاه به عدالت رسید، نمیتوان با فقر ثروت تولید کرد، نمیتوان با جنگ، صلح آفرید و با دروغ صداقت را نمیتوان چید. این یک اصل است که بدی بدی آورد و خوبی. خوبی را؛ و غیر این نیست که هر کس این را گفت: یا دروغ میگوید یا قصد فریب دارد یا یک کاسهای دارد زیر نیم کاسه ای.
ما مدعی هستیم، نه یک مدعی ساده و بی دست و پا، که یک مدعی تمام عیاربا تمام آرمان هایش و آرزوهای خوب و زیبایش. ما مدعی حضور در جبههی خوبیهاییم. ما با این ادعای سنگین چرا گم میشویم در اردوگاهی چبههی مقابل؟
گاهی دل میبندیم به دروغها برای به پیروزی رسیدن ها، دل میبندیم به رفاقت بازیها، به بی عدالتی ها. گاهی دل میبندیم، سخت، به شهوتها و لذتها، دل میبندیم به قدرت ها، به شرقها و غرب ها، دل میبندیم به تیترهای سیاه روزنامهها و پیامهای تلخ و وحشت زده، دل میبندیم به سیاست.
بازیها به باندبازی ها، به چپها و راستها، دل میبندیم خانهها، پولها و صفرهای جلوی یک ثروت هایمان، دل میبندیم به خرافهها و تبلیغها، دل میبندیم به مقامها و ریاستها، دل میبندیم به کینهها و تهمتها و غیبت ها، دل میبندیم به فریبهای پر نیرنگ و بی فکری ها، تزویرها با نام دین و شیطان ها، دل میبندیم به هزاز هزار چیز سادهی وسوسهانگیز دیگر با هزار دلیل و توجیه بی خود و بی جهت.
در این میان گم میشویم میان یک دنیای ناپاکِ تاول زدهای که اگر بترکد از بوی تعفنش، خودمان که هیچ، جهانی خفه میشود.
چرا گاهی فراموش میکنیم اصل کار را؟ من مانده ام چرا فراموش میکنیم خدا را؟ به خدا قسم که بی خدا نمیتوان به خوبی رسید همانطور که نمیشود بی نور در دل تاریکیها، روشنایی آفرید و همانطور که عشق نفرت نمیزاید.
عشق، عشق میسازد. نفرت نتیجهی عشق نیست، هرکس از کسی نفرت یافت بی شک عاشقش نبوده که توهم عشق داشته است. پس خدا خوبیها را میآفریند و بدیها از بی خدایی هاست.
از ماجرای یوسف (علیه السلام) میفهیم برای حضور در جبههی راستین خوبیها به خدا سخت محتاجیم. اینک اگر از ته دل و جان به خوبی و خوب شدن و زیبایی فکر میکنیم و هدفی و نیتی جز رسیدن به خوبیها نداریم باید فقط و فقط به خدا دل ببندیم، فقط خدا ...
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (۱) اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ.
الْعالَمِینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (٤)
إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (۵) اهْدِنَا الصِّرَاطَ.
الْمُسْتَقِیمَ (۶) صِرَاطَ الَّذِینَ أَ نْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ.
الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ (۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (۱) ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار.
جهانیان است. (۲) (خداوندی که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش.
همگان را فرا گرفته). (۳) (خداوندی که) مالک روز جزاست. (۴) (پروردگارا!)
تنها تو را میپرستیم؛ و تنها از تو یاری میجوییم. (۵) ما را به راه.
راست هدایت کن... (۶) راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه.
کسانی که بر آنان غضب کردهای؛ و نه گمراهان. (۷)