«فرانسیس فوکویاما» نظریهپرداز آمریکایی و صاحب نظریه «پایان تاریخ» این هفته مهمان نشستی در «سلیمانیه» عراق بود.
او
در این نشست در مورد موضوعات مختلف از جمله ناکامیهای روند جهانیسازی،
رشد پوپولیسم در جهان، عراق پس از جنگ و فرمان مهاجرتی ترامپ صحبت کرد.
چین ممکن است نظم لیبرال را به چالش بکشدوی
در ابتدای این نشست، در مورد نظریه پایان تاریخ، گفت: «جوامع از جوامع
اولیه به جوامع کشاورزی تبدیل شدند و بعد هم به جوامع صنعتی بدل شدند. سوال
این است که نهایتا در پایان این پیشرفت چه خواهد بود. مارکسیستها 150 سال
میگفتند که نهایتا تحولات به کمونیسم ختم میشود، که نوعی بالاتر از تمدن
است، اما کاملا روشن است که این درست نبود.»
فوکویاما افزود: «سوال
این است که آیا وضعیتی بالاتر از لیبرال دموکراسی و اقتصاد بازارمحور وجود
خواهد داشت؟ با وجود تمام جانشینهایی که وجود دارد، تصور میکنم روشن است
که جایگزین چندانی وجود ندارد که بتواند افراد را تحت تأثیر قرار دهد. فکر
میکنم تنها رژیمی که اکنون شانسی برای تبدیل شدن به یک رقیب را دارد، چین
است. چراکه هرچند تمامیتخواه است، اما تا حد زیادی مبتنی بر سرمایهداری
است و جامعهای بسیار موفق بوده است. اما باید دید که آیا میتواند یک مدل
باثبات باشد یا نه.»
این کارشناس آمریکایی در مورد برقراری نظم
مبتنی بر لیبرال دموکراسی در جهان، گفت: «مسئلهای که وجود دارد این است که
آیا همه میتوانند به آنجا برسند؟ و فکر میکنم اوضاع اکنون در مقایسه با
25 سال قبل کاملا متفاوت است. در دهه 1990 وضعیت بسیار امیدوارکننده بود،
چراکه ما در میانه آنچه موج سوم دموکراتیزه کردن خوانده میشد، قرار
داشتیم. ما از حدود 35 دموکراسی، امروز به حدود 110، 115 کشور دموکراتیک
رسیدیم. اما مسئله، کیفیت است. فساد و "حکومتداری بد" (bad governance) و
پسرفت از دموکراسی به سمت چیزی که بیشتر شبیه به یک حکومت تمامیتخواه است و
نمونههایش را در چند منطقه مثل روسیه، مجارستان و ترکیه شاهد هستیم.»
در دولتسازی در عراق و افغانستان شکست خوردیمفوکویاما
که از حامیان حمله سال 2003 آمریکا به عراق بود و برخی نظریات وی را در
تئوریسازی اقدامات نظامی به بهانه بسط دموکراسی در جهان موثر میدانند، در
مورد تغییر دیدگاهش قبل و بعد از این جنگ، گفت: «تصور میکنم تجربه ایالات
متحده هم در عراق و هم در افغانستان، چیزی است که دیدگاه امروز من در مورد
نهادهای بینالمللی را شکل داده است.»
وی افزود: «خوب من قبل از
وقوع جنگ از مداخله حمایت میکردم؛ تصور میکردم که صدام حسین ظالمی است که
جهان بدون او جای بهتری میشود. اما از چند ماه مانده به آغاز جنگ، مسئله
اصلی که ذهن مرا به خود درگیر کرده بود، مسئله دولتسازی بود. اینکه اگر
ارتش ایالات متحده رژیم صدام را سرنگون کند، آن وقت ما در قبال عراق مسئول
خواهیم بود و من بر اساس تجربیات پیشین ایالات متحده در مناطق مختلف، از
جمله در ویتنام، آمریکای مرکزی و بسیاری از مناطق دیگر، احساس میکردم که
ما آمادگی لازم را برای انجام سرمایهگذاری مناسب برای ایجاد یک عراق
دموکراتیک یا حتی یک کشور یکپارچه عراق، نداریم.»
فوکویاما ادامه
داد: «بعدا هم مشخص شد که آن نگرانی بیپایه و اساس نبوده و عدم آمادگی ما
برای مرحله دولتسازی بیش از آن چیزی بود که من تصور میکردم. تصور میکنم
مسئله سیاست خارجی ایالات متحده در این منطقه تا همین امروز هم این است که
تا زمانی که شما دولتهای مشروع و منسجمی نداشته باشید، نمیتوانید به ثبات
دست یابید و تروریسم را کنترل کنید. به عنوان یک بازیگر خارجی، شما
توانمندی بسیار محدودی برای این کار دارید.»
وی در مورد نقش فرهنگ
در وضعیت سیاسی مناطق مختلف جهان، گفت: «این بحثی بود که من با استاد و
معلم سابقم، "ساموئل هانتینگتون" داشتم، که میگفت اختلافات فرهنگی دائمی
هستند و هیچچیز نمیتواند آنها را تغییر دهد. و من تصور میکنم که قطعا
مسائلی مثل مذهب اثرگذار هستند و نادیده گرفتن این امر احمقانه است. اما
فرهنگ هم قابل تغییر است.»
فوکویاما حاکم شدن لیبرال دموکراسی بر
غرب را نتیجه شخصی شدن دین در این مناطق دانست و گفت همانطور که در اروپا
پس از جنگهای 30 ساله دین از سیاست جدا شد، این امر میتواند به مرور در
خاورمیانه هم اتفاق بیافتد.
روایت غرب از اسلام پس از یازده سپتامبراو
در مورد تصویر اسلام در غرب، گفت: «تصور میکنم در برههای بسیار خطرناک
از تحولات جهانی هستیم، چراکه از زمان یازده سپتامبر اغلب این دولتهای
غربی بودهاند که توانستهاند روایت شکلگیری رابطه میان اسلام و غرب را
کنترل کنند. "جورج بوش" به صراحت گفته بود که ما در جنگ با مذهب اسلام
نیستیم، بلکه در حال جنگ با گروهی افراطگرا هستیم که تنها بخشی از یک
مجموعه بزرگتر متشکل از افرادی است که بسیاری از آنها آرمانهای دموکراتیک
دارند.»
وی افزود: «اما حالا در غرب میبینید که برخی دولتها،
برخی گروههای ملیگرا روی کار آمدهاند که اعتنایی به این مسئله ندارند و
تلاش میکنند با هراسافکنی نسبت به تفاوتهای فرهنگی برای اهداف سیاسی
خود، سوءاستفاده کنند. متأسفانه، اینکه حالا یکی از همین افراد در ایالات
متحده به قدرت رسیده و میتواند از این نگرانی عمومی از اسلام برای تحت
تأثیر قرار دادن جامعه استفاده کند. این مسئلهای بسیار خطرناک است، چراکه
میتواند به شکلگیری واکنشهای متقابل در جهان اسلام و دیگر کشورهای غربی
منجر شود.»
فرمان ترامپ احمقانه استفوکویاما با بیان
اینکه کشورهای غربی برای مبارزه با تروریسم باید مردم منطقه را با خود
همراه کنند، به انتقاد از سیاستهای «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا
پرداخت و گفت: «بسیاری از دوستان و همکاران من به واسطه این فرمان احمقانه
ممنوعیت سفر که دولت جدید در هفته نخست حضورش صادر کرد، گیر افتادند یا
نتوانستند [به آمریکا] سفر کنند.»
وی افزود: «این کار، توان ایالات
متحده برای دریافت شناخت از منطقه، برقراری ارتباط و درک تحولات این منطقه
را قطع میکند. به همین دلیل هم هست که میگویم در وضعیت خطرناکی قرار
داریم. هرچند که تصور میکنم دونالد ترامپ به حرفهای فردی مثل من گوش
نمیکند، اما ما آمریکاییها باید این بحث را ادامه دهیم و بگوییم که راه
جایگزینی هم برای رفتار با مردم این منطقه و مردم خودمان وجود دارد.»
نقش خلاء هویتیاو
در مورد فضای شکلگیری جنگ جهانی و ظهور نازیسم و فاشیسم، گفت ملیگرایی
در اروپا زمانی شکل گرفت که دهقانانی که تازه وارد فضای شهری شده بودند،
دچار بحران هویت شدند. در این زمان مثلا نازیها آمدند و گفتند شما بخشی از
یک جامعه بزرگ، به عنوان آلمان نازی هستید و این به آنها هویت داد.
به
ادعای فوکویاما، گسترش ارتباط مردم خاورمیانه با مردم کشورهای توسعهیافته
در آنها یک خلأ هویتی ایجاد کرده و تأثیر مشابهی بر جای گذاشته است.
افرادی مثل «اسامه بن لادن» سرکرده سابق القاعده یا «ابو بکر بغدادی»
سرکرده داعش از این وضع استفاده کرده و به این افراد میگویند شما بخشی از
یک جامعه بزرگتر به نام خلافت اسلامی هستید.
ظهور دوباره ملیگرایی، نتیجه ناکامیهای جهانیسازیفوکویاما
گفت هرچند موج همگرایی در جهان در بعد کلان نتایج اقتصادی بسیار مثبتی در
پی داشته، اما مسئله این است که این رشد در جوامع توسعهیافته همگن نبوده
است، به این معنی که طبقه کارگر که خود را طبقه متوسط به شمار میآورد،
اکنون شاهد کاهش درآمد است و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند.
وی
افزود: ««اینها افرادی هستند که به برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه
اروپا) رأی دادند، به دونالد ترامپ رأی دادند. همچنین افرادی که از اردوغان
حمایت میکنند، از پوتین حمایت میکنند و از «ویکتور اوربان» (نخستوزیر)
در مجارستان حمایت میکنند. آنها قشر تحصیلکرده یا جوان یا شهری نیستند.
به همین دلیل هم این افراد (افرادی چون اردوغان) در پایتخت کشورهای خود
چندان محبوب نیستند. مثلا آنکارا یا استانبول مرکز مخالفت با اردوغان است و
این افراد بخش اعظم حمایت خود را از سوی افراد کمتر تحصیل کرده و کمتر
شهری دریافت میکنند. اینها افرادی هستند که به اندازه طبقه ممتاز شهرنشین
از مزایای جهانی شدن بهره نبردهاند. اکنون در ایالات متحده هم شاهد همین
مسئله هستیم.»
«بنیانهای دموکراتیک آمریکا» در معرض تهدیدوی
در پاسخ به این سوال که آیا ظهور شخصی چون ترامپ نهادهای دموکراتیک آمریکا
را زیر در معرض تهدید قرار داده، گفت: «اصلا دوست ندارم در مورد کشور خودم
اینطور صحبت کنم، اما به یاد نمیآورم که هرگز نهادهای بنیادین دموکراتیک
آمریکا مانند یک سال گذشته مورد هجمه مداوم قرار گرفته باشند. باید بگویم
که پیشبینی من این است که ساز و کارهایی که برای کنترل قدرت تعبیه
شدهاند، نهایتا از این برهه عبور کرده و موفق میشوند.»
فوکویاما
افزود: «اما شما رئیسجمهوری دارید که مشروعیت بنیادین بسیاری از نهادهای
دموکراتیک ایالات متحده را زیر سوال میبرد: مدیران بانک مرکزی، سرویسهای
اطلاعاتی، رسانههای جریان غالب. هر بار که اینها کاری میکنند که او
نمیپسندد، سریع به توییتر میآید و به آنها حمله میکند.»
این
کارشناس آمریکایی ادامه داد: «دموکراسی مبتنی بر اعتماد است و زمانی که شما
به صورت مداوم از نهادها اعتمادزدایی میکنید، نهایتا چیزی از دموکراسی
باقی نمیماند. به همین دلیل تصور میکنم ما در ایالات متحده در برههای
بسیار مهم قرار داریم. من تصور میکنم که نهادها دوام میآورند، ولی به هر
حال کش مکشی در جریان خواهد بود.»
او در بخش دیگری از این نشست با
اشاره به مشکلات ناشی از جهانیسازی از جمله افول وضعیت اقتصادی گروههایی
از مردم جامعه و اقبال این افراد به پوپولیسم، گفت: «فکر میکنم پیام این
مسئله روشن است. این که جهانیسازی اگر فاقد ساز و کارهای حمایتی برای
بازندگان جهانیسازی باشد، نتیجه نخواهد داد.»
لطفا اینگونه مطالب روشنگرانه را بیشتر منتشر کنید.