خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) نوشت:
حجتالاسلام قائمینیا با بیان اینکه جای مدلهای فرهنگی در مطالعات قرآنی خالی است گفت: باید الگوهای فرهنگی متغیر با الگوهای معیار قرآنی سنجیده شود؛ بر اساس این نگاه، کار فقیه، کشف مدلهای فرهنگی اسلامی و برنامهریزی بر پایه آن است.
دومین نشست تخصصی نظامسازی قرآنبنیان با عنوان «مدل فرهنگی برگرفته از قرآن کریم» و سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین علیرضا قائمینیا امروز، ۱۵ دی، در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد. ابراهیم دادجو، مهدی جمشیدی و خزائلی به نقد قائمینیا پرداختند.
نمیتوانیم هر چیزی را از قرآن استخراج کنیم
ابراهیم دادجو، در نقد نظریه قائمینیا گفت: باید دید تفسیر ما از قرآن با عقل میخواند یا نه. ما دو تفسیر شیعه و سنی از قرآن داریم و اگر بدون توجه به این تفکیک سراغ قرآن برویم، در دام اهل سنت افتاده و اعتقاد پیدا خواهیم کرد که از قرآن همه چیز میتوان استخراج کرد، در حالی که تفسیر شیعی معتقد است که در قرآن هر چیزی که مربوط به هدایت باشد، وجود دارد.
دادجو افزود: علم اصول مبانی فهم قرآن است. نمیتوان مباحث عقلی را مستقلا از قرآن استخراج کرد، علوم طبیعی و تجربی هم همینطور. برای نظامسازی قرآنی باید ابتدا گفته شود عقل را چه میزان قبول داریم. باید پاسخ دهیم آیا دانش کشف واقعیت میکند یا خیر؟. باید ببینیم بنیانهای علم چیست؟ نظامسازی قرآن در بخشی از علوم کار تاییدی انجام میدهد. در بخش اجتماعی تاثیر زیادی دارد.
جای مدلهای فرهنگی در قرآن خالی است
قائمینیا در آغاز سخنانش گفت: مشکل این است که چرا مطالعات قرآنی با جامعه امروزی نمیتواند ارتباط برقرار کند، در حالی که قرآن آمده تا چنین ارتباطی با جوامع مختلف برقرار کند.
وی ادامه داد: مشکل به ضعف در مطالعات قرآنی باز میگردد. مخاطب قرآن، انسانی بیرون از فرهنگ خاص فرض شده است. ما انسانی پیشینی داریم که انتزاعی و مربوط به فرهنگ خاص نیست و انسان پسینی داریم که درون فرهنگ زندگی میکند. ما باید مخاطب قرآن را انسانی بدانیم که درون فرهنگ زندگی میکند.
قائمینیا تصریح کرد: اینکه مطالعات قرآنی به انسان پیشین معطوف شده، بسیاری از حقایق قرآنی نادیده شده است. پیامبران نیز با فرهنگهای مختلف مواجه بودهاند، اگر با داستان انبیا و فرهنگها مواجهیم، در واقع با تعامل انبیا با فرهنگهای مختلف روبرو میشویم.
وی افزود: ما در این پروژه ادعا میکنیم، که قرائت فرهنگی از قرآن ارائه میدهیم و با این کار میتوانیم ارتباطی بین انسان امروز و قرآن برقرار کنیم. ما میتوانیم از انسانشناسی استفاده کنیم که کار اصلیاش بررسی انسان پسین است. انسانشناسی از ارسطو تا دوران معاصر، به شکل غیرتاریخی تعریف میشده است. ظهور انسانشناسی به معنای بررسی انسان در درون فرهنگهایی خاص است.
وی با بیان اینکه انسانشناسی به این معنا تغییرات زیادی داشته است، گفت: ما معطوف به انسانشناسی شناختی هستیم. این کار با تلفیق مبانی اسلامی، زبانشناسی و انسانشناسی انجام خواهد شد. در انسانشناسی شناختی که اینجا محل بحث من است، انسان در میان مثلث زبان، ذهن و فرهنگ بررسی میشود.
قائمینیا ادامه داد: انسانشناسی هنوز وارد میدان مطالعات اسلامی اعم از تفسیر، کلام و حتی فلسفه نشده است و انسان به صورت انسانشناختی بررسی نمیشود. مهمترین بحث در این انسانشناسی شناختی، مدلهای فرهنگی است. بسیاری از مطالعات قرآنی به مسائل انتزاعی اختصاص دارد. درحالیکه باید به مباحث انضمامی پرداخت.
وی افزود: مطالعات انسانشناسی در دو مرحله قرائت فرهنگی قرآن با شناختن الگوهای فرهنگی در قرآن و برنامهریزی برای تحقق اهداف قرآنی میتواند به ما کمک کند. چارچوبی که به تجلیات انسانی جهت میدهد، مدل فرهنگی است. قلب و موتور هر فرهنگی مدلهای فرهنگی است که معرفت فرهنگی نظاممند هستند. افراد در یک فرهنگ، اطلاعات فرهنگی مشترکی دارند. مثلا وقتی به یک ایرانی میگویید مراسم خاکسپاری، سلسله خاصی از حوادث به ذهن نمیآید، در حالی که یک انگلیسی سلسله متفاوتی از حوادث به ذهنش میآید.
قائمینیا ادامه داد: تفاوت انسان و ربات در این نکته است که انسان حاوی مدلهای ذهنی است، در حالیکه ربات فاقد آن است. این مدلهای ذهنی مدلهای فرهنگی هستند.
وی با بیان اینکه مدلهای فرهنگی اقسامی دارند، گفت: انسانها با مدل فرهنگی زندگی میکنند و همه کارهایشان را با این الگوها انجام میدهند. این بدان معنا نیست که این الگوها غیر قابل تغییرند و یا همه مدلهای فرهنگی داشتند.
مدل فرهنگ قرآنی مبتنی بر ایمان است
قائمینیا افزود: ایمان و کفر در قرآن بیشتر به عنوان فرهنگ مطرح میشوند اما فرهنگ به معنای اعتقاد هم تعریف شده است که در کلام مورد نظر است.
وی تصریح کرد: تمام بحث این بود که ایمان اعتقادی است و باید به عنوان مدل فرهنگی باشد. این نکته در تحلیل آیات مهم است. دین میتواند اعتقاد فرهنگ یا مدل فرهنگی باشد. بسیاری از جمله علامه در آیه «لا اکراه فی الدین» دین را حالتی قلبی و اختیاری دانستهاند اما در ادامه آیه مدل فرهنگی بودن دین مشخص میشود.
قائمینیا تصریح کرد: مهمترین مدل فرهنگی کفر، اراده زینت دنیاست اما در فرهنگ قرآن، مدل فرهنگی اراده امر خدا مدنظر است. در قاعده «لاضرر» با در نظر گرفتن مدل فرهنگی، در جامعه اسلامی نباید به کسی ضرر زده شود.
وی افزود: در گام بعدی به باید دید چگونه میتوان مدلهای فرهنگی جامعه را قرآنی کرد. مدلهای فرهنگی قرآن مدلهای معیارند. مدلهای سنت و اسلامی باید بر اساس مدلهای قرآنی ارزیابی شوند.
استفاده از مدل و فرهنگ مسئله برانگیز است
در ادامه جمشیدی به نقد دیدگاههای قائمینیا پرداخت و گفت: لفظ مدل و فرهنگ مسئلهبرانگیز است. برخی طوری امر فرهنگی را تعریف میکنند که امر غیر فرهنگی باقی نمیماند. در مورد لفظ مدل هم ابهام وجود دارد. احتمالا شما مدل را ذیل نظام میدانید. مدل انتزاعی، ساختاروار، تعمیمپذیر و متشکل از گزاره و مفاهیم است.
وی افزود: دو نوع چارچوب ایستاییشناسانه و پویاییشناسانه وجود دارد. چارچوبهای ایستاییشناسانه در فهم واقعیت موجود یا آرمانی به کار میرود. چارچوب دوم برای تغییر یا تجویز است. خوب بود بگویید مرادتان از چارچوب چیست و ای کاش جزئیتر بیان میکردید.
جمشیدی افزود: بحث دیگر مربوط به مفروضات است. اشکالاتی از دیدگاه سکولار میتواند به کار شما وارد شود که شما باید آنها را پاسخ دهید. چطور قرآن به فرهنگ پرداخته است. فرهنگی مفهومی مستحدثه است. شریعتی میگفت اسلام عقیده میدهد نه فرهنگ و شهید مطهری اسلام را فرهنگسازی میدانست. همچنین ممکن است نقد شود که با توجه به آیات موجود نمیتوان نظام فرهنگی ارائه داد. اشکال دیگر این است که مدل فرهنگی برگرفته از قرآن دینی خواهد بود و نه مطلق.
وی تصریح کرد: اینکه گفته میشود فرهنگ اسلامی، آیا بخشی از اسلام مربوط به فرهنگ است یا فرهنگ امری جدا که باید اسلامی شود و دین با عارض شدن بر احوال آدمی فرهنگی شود؟ همچنین اگر دین برگرفته از مقتضیات زمان است چگونه میتواند آن را به امروز تعمیم داد.
جمشیدی ادامه داد: مقام معظم رهبری معتقدند در مسئلهسازی از غرب آموخت. باید دید مسئله فرهنگی ما چیست؟ قرآن کتاب زندگی است و باید با استنباط نکات مربوط پرداخت.
وی در پایان گفت: ایمان فراتر از فرهنگ است. فرهنگ امر یقینپذیر نیست اما ایمان عرصه یقین است. امام هم میفرمود ایمان مساوی حکمت نظری نیست زیرا ایمان تسلیم شدن قلبی هم هست.
آیا راه حل شما ارتباط مردم و قرآن را ایجاد میکند؟
در ادامه جلسه خزائی گفت: دغدغه شما عدم ارتباط مردم با قرآن است، آیا قرآن مدل فرهنگی ارائه میدهد و یا ساخته بشر است؟ تا زمانی که مردم توافق بین الاذهانی ندارند، فرهنگی هم نیست. آیا نظریه شما مسئله اصلیتان را پاسخ میدهد.
از نگاه قرآن مدلهای مبتنی بر کفر و ایمان ثابتاند
در ادامه قائمینیا گفت: برخی از مشکلات به خاطر اشتراک لفظی است و من بر اساس مفاهیمی چون فرهنگ و مدل که در ذهن خود داشتم حرکت کردهام. معرفت فرهنگی یعنی اعضا یک فرهنگ از آن حیث که عضو آن فرهنگاند، دارند. من از قرآن، نظام فرهنگی استخراج نمیکنم. ما در کتاب و سنت ما با مدلهای فرهنگی مواجه هستیم؛ به عبارت دیگر کتاب و سنت اعتقادات و فرهنگ را بیان میکند و گاهی مدلهای فرهنگی با معرفتهای فرهنگی ساختارمند را بیان میکند.
وی ادامه داد: ۱۵ مدل قرآنی وجود دارد و باید جای پای آن را در مطالعات قرآنی گشود. کلمه فرهنگ جدید است اما آیا ایده اصلی فرهنگ در اسلام هست یا نه. جامعهشناسی معتقد است انسانها همیشه با فرهنگهایی خاصی زندگی کردهاند. انبیا نیز با فرهنگهایی خاصی مواجه میشدند و چارچوبهای برای این کار داشتند. ما باید بدانیم وقتی قرآن میگوید دین، به چه معنا آن را به کار میبرد.
وی افزود: پیامبر اکرم(ص) وقتی وارد جامعه میشود، تنها ارزش یا اعمال را بهتنهایی نمیخواهد تغییر دهد بلکه به دنبال مجموع این دو بوده است. ما باید از سویی مطالعات فرهنگی رفته و از سویی با مطالعات انسانی و اسلامی مدلهای قرآنی را شناخته و به سوی تثبیت مدلهای قرآنی در جامعه برویم.
وی با بیان اینکه فرهنگ متغیر است، گفت: نگاه قرآنی دو مدل فرهنگی کفر و ایمان را در همه تاریخ ثابت میداند. باید الگوهای فرهنگی متغیر با الگوهای معیار قرآنی سنجیده شود. بر اساس این نگاه کار فقیه، کشف مدلهای فرهنگی اسلامی و برنامهریزی بر این اساس است.