فرارو- پاتریک کاکبرن-
شخصیت هیلاری کلینتون به نسبت دونالد ترامپ به نظر کمی مداخله جویانهتر
میآید، اما مردابهای خاورمیانه میتواند ترامپ را نیز غرق کنند. دونالد
ترامپ با سوریه به کجا خواهد رسید؟
به گزارش فرارو به نقل از ایندیپندنت، شعار
ترامپ در کمپین انتخاباتیاش را به یاد داریم: «بازگشت به دوران شکوه.»
اما نخستین تاثیر پیروزی ترامپ بر ایالات متحده، کاهش قدرت این کشور در سطح
جهانی است که خود دو دلیل دارد: به اعتبار و نفوذ آمریکا در سطح بینالملل
لطمهای جدی وارد خواهد شد زیرا باور عموم مردم جهان این است که در
انتخابات آمریکا یک "دلقک خطرناک" پیروز شده است. به رغم همهگیر بودن این
باور نباید منتظر دوامش ماند زیرا اولا باور عمیقی نیست و ثانیا به خاطر
وراجیهای ترامپ در کمپینها شکل گرفته است؛ بنابراین موقتی است. اظهارات
ترامپ در مورد کشورهای خارجی تاکنون کاملا مبهم بوده و نمیتوان خط مشی
سیاست خارجیِ کابینه ترامپ را از همین حالا حدس زد.
مشکل ریشهایتر
برای وجهه آمریکا در درازمدت، جایگاه این کشور در سطح جهانی است زیرا حالا
بیش از هر زمانی به یک جامعه دارای شکاف بدل گشته است. ترامپ از طریق
اهریمن ساختن و تهدید شخصیتها و جوامع – مکزیکیها، مسلمانان و آمریکای
لاتین – پیروز انتخابات شد و سبک مجادله طلبانه او قرار نیست از بین برود.
خشونت
کلامی ترامپ موجب تشکیل جو سیاسی دائما پرتنش شده که در آن به خشونت
فیزیکی به عنوان یکی از گزینهها نگاه میشود. علاوه بر آن، کمپین
انتخاباتی صرفا بر سیاستهای داخلی آمریکا تمرکز داشت و رایدهندگان به
اتفاقات خارج از کشورشان چندان علاقهای نشان ندادند. احتمالا این موضع نیز
تغییر نکند.
دولتهای مختلف میتوانند این واکنش را برای خودشان در
نظر بگیرند. همچنین اظهارات ترامپ آنقدر نامشخص است که مشخص نیست وی همین
مواضعش را تا زمان آغاز به کارش حفظ خواهد کرد. علاوه بر این مسئله، سیاست
خارجیِ واقعی ترامپ تنها زمانی مشخص میشود که تمام اعضای کابینه ترامپ
کاملا مشخص شده باشد.
اما
اگر سیاستهای آینده ناشناخته باقی بماند، ملیگرایی شدت گرفتهی آمریکا
در کنار پوپولیسم اقتصادی و انزوا گرایی خط کلی این سیاستها را در آینده
شکل خواهند داد. ترامپ همواره آمریکاییها را به عنوان قربانیان دسیسههای
ناپاک کشورهای خارجی نشان داده است که پیشتر شاهد هیچ مقاومت واقعی را از
سوی نخبگان آمریکایی بیکفایت نبودهاند.
تولد مجدد ناسیونالیسماین
حد از ناسیونالیسم فقط مختص ترامپ نیست. تمام جهان از ترکیه گرفته تا
فیلیپین شاهد ظهور مجدد ناسیونالیسم خشن هستند. همین ایده در کشورهای
فرانسه، آلمان، بریتانیا، اتریش و اروپای شرقی به ابزاری برای اعتراض بدل
گشته است. البته پدیده ترامپ کاملا یک پدیده آمریکایی جلوه داده شده است،
اما میتوان نقاط اشتراک زیادی بین ناسیونالیسم پوپولیستی او و بریتانیا و
حتی اردوغان یافت. بخش عمدهای از این جریانها ناشی از مبالغههای
میهنپرستی است اما در هر صورت میتوان ریشههای نژادپرستی و دشمنتراشی
(مهاجران غیرقانونی در آمریکا؛ پناهجویان بریتانیا و کردهای ترکیه) را زیر
پوست آن ردیابی کرد.
برجام، ترامپ و تغییرات رادیکال در آمریکادر
حقیقت، ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی خود کم از ایجاد تغییرات رادیکال
در ایالات متحده حرف نزده است. علاوه بر این موضوع، ترامپ قبلا گفته بود که
توافق هستهای با ایران، برجام، را پاره خواهد کرد – گرچه اعضای تیم ترامپ
دیگر با قطعیت نسبت به این موضوع اظهارنظر نمیکنند و تنها مسئلهشان این
است که توافق کاملا اصولی اجرا شود.
کسی به درستی نمیداند که آیا
رفتار ترامپ با اوباما در زمینه کشورهایی مثل پاکستان و نیجریه و همچنین
هفت کشورهای دارای جنگ – افغانستان، عراق، یمن، سوریه، لیبی، سومالی و
سودان جنوبی - تفاوت فاحشی خواهد داشت یا خیر.
ترامپ و سوریهمهمترین
جنگهایی که آمریکا پیشتر حضور فعال نظامی نیز در آن داشته، عراق و سوریه
هستند. در این زمینه، ترامپ در دوران کمپین انتخاباتیاش گفته بود که
تمرکزش را بر نابودی داعش خواهد گذاشت، زیرا ممکن است امکانات نظامی این
گروه تروریستی بیشتر شود. البته وی اضافه کرده بود که در همین ارتباط با
روسیه، به عنوان بازیگر کلیدی درگیریها، همکاری خواهد کرد. این رویکرد
دقیقا مشابه آن چیزی است که تاکنون رخ داده است.
رویکرد
هیلاری کلینتون در قبال سوریه هرگز مجال تکمیل شدن را به دست نیاورد. با
این حال اما رویکرد وی در مقایسه با رویکرد ترامپ کمی مداخلهجویانهتر به
نظر میرسید. یکی از مشاورین ارشد کلینتون حتی پیشنهاد داد که بیشتر به جای
تمرکز بر حمله به داعش، باید بر نابودی بشار اسد تمرکز کنیم. به همین
منظور اگر کلینتون پیروز میشد، حملاتی برای نابودی همزمان داعش و بشار اسد
ترتیب داده میشد. این خیالبافی احتمالا هرگز مجالی برای اجرایی شدن
نخواهد داشت، اما اینکه به چنین طرحی بها داده شده است نشانگر یک موضوع
است: اینکه کلینتون تا چه اندازه به سیاست خارجیِ متعارف اما غیرکاربردی
واشنگتن نزدیک بوده است.
گورستان سیاسی آمریکاسیاست
خارجی اوباما در قبال بایدها و نبایدهای ایالات متحده در خاورمیانه و
فراتر از آن، به دور از ایجاد بحرانهای غیرقابل کنترل بوده است. گرچه قدرت
آمریکا در مقایسه با پیش از زمان حمله به عراق و افغانستان نزول یافته اما
همچنان قدرتمندترین کشور جهان است. در حال حاضر نیز این آمریکاست که حمله
به داعش در موصل، رقه و نقاط دیگران را هماهنگ میکند. البته مشخص نیست که
منظور کلینتون از ایجاد «مناطق امن» برای مبارزه همزمان با داعش و بشار اسد
چه بود، اما بررسی مواضع کلینتون از زمان حمله به عراق در سال 2003 حاکی
از برداشت اشتباه وی از واقعیت دارد.
البته غریزه سیاسی ترامپ به
طور کلی پایینتر است اما جدای این مسئله، خاورمیانه هیچ جایی برای
اولویتهای او ندارد. سیاستمداران پیشین ایالات متحده نیز در ابتدا به همین
ترتیب میاندیشیدند، اما در نهایت همه آنها به شکلی وارد بحران شدند.
خاورمیانه
برای سه رئیس جمهور از پنج رئیس جمهور قبلی آمریکا به مثابه "گورستان
سیاسی" بوده است: جیمی کارتر به خاطر اتفاقات پس از انقلاب ایران؛ رونالد
ریگان به خاطر ماجرای ایران گیت؛ و جورج بوش به خاطر حمله به عراق. باراک
اوباما اما کمی خوششانس بود، گرچه او نیز تا پیش از تصرف موصل توسط داعش،
قدرت گرفتن این گروه را دست کم میگرفت.
افول هژمونی آمریکاییایالات
متحده دیگر آن هژمونی ابرقدرتی که بین سالهای 1991 (فروپاشی شوروی) تا
زمان بحران مالی سال 2008 داشت را دیگر در اختیار ندارد. قدرت آمریکا پس از
ناکامی در عراق و افغانستان و بازگشت روسیه به صحنه قدرت حالا با افول
مواجه شده است، گرچه هنوز هم برترین قدرت نظامی جهان هستند. متحدان ایالات
متحده نظیر عربستان سعودی، ترکیه و رژیم صهیونیستی، ایالات متحده را وارد
جنگهایی میکنند که سوریه و ایران میتوانند به اهدافشان دست یابند.
اوباما
در برابر وسوسه شروع جنگهای جدید مقاومت کرد، اما سوابق کلینتون نشان
میدهد که اگر او به ریاست جمهوری میرسید، احتمالا آغازگر جنگهای جدید
میشد. دونالد ترامپ چگونه واکنش نشان میداد؟ از زمین تا آسمان بین سخنان و
رفتار ترامپ تفاوت وجود دارد و این مورد در اکثر سیاستمداران دیگر مشاهده
نمیشود. اما واژگان قدرت خود را دارند و کوبیدن پیوسته بر طبل میهنپرستی،
بکارگیری درجه احتیاط لازم برای اجتناب از ورود به باتلاق خاورمیانه را
برای او دشوار میکند. ناسیونالیسم شدت گرفته مانند شیر آب نیست که آن را
به سادگی باز و بسته کرد؛ شاید ترامپ واقعا بخواهد بر روی تغییرات رادیکال
در خانه تمرکز کند، اما گرداب بحرانهای موجود در خاورمیانه سرانجام او را
در خود خواهد بلعید.
درضمن تنها راه سالم ماندن و موفقیت برای مردم و کشور ایران قدرتمندسازی اقتصاد و افزایش رفاه عمومی هست و این با دل بستن به آمریکا و اروپا به هیچ وجه درست نخواهد شد و باید از داخل کشور شروع بشه.
بجای سخنان بیهوده یه فکری برای مشکل ایران کنید.