مقاله زیر ترجمه ی نوشتار بسيار مهمی است که توسط تئوریسین نامدار پانترکیست "صابر زیان بدرالدین" تحت عنوان "پانترکیسم؛ گذشته، حال و آیندهی آن" (نوشتار زیر) بی هیچ پروایی ترسیم شد و به مثابه مهم ترین برنامه به تمامی فعالین و کنشگران پانترکیست و قومگرا توصیه گردید.
پیشرفت و ترقی "پان- ترکیسم"هم برای دولتهای ترک جدیدی که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شدهاند، و هم برای اقلیتهای ترک درون کشورهایی نظیر چین و روسیه مسألهای حیاتی و سرنوشتساز به شمار میرود. مكتب پانترکیسم جذابترین گزینهي جایگزین را برای ملیگرایی افراطی، بنیادگرایی اسلامی، و غربیشدن غیر دینی مطرح میسازد.
اما پانترکیسم برای به مقصود رسیدن و کامیابی در پدید آوردن یکپارچگی و اتحاد بیشتر ترکهای دنیا باید بر تصویر و وجهه ای منفی فائق آید که چه بسا از برداشتی سطحی ناشی شده باشد. برداشتی که این نهضت را چیزی بیشتر از سرپوشی برای جاهطلبی و برتریجوییهای سیاسی آنکارا نمیبیند. از این رو، بهتر است این جنبش دستکم در کوتاهمدت بر محورهای زبان، فرهنگ و حقوق بشر متمرکز شود.
تعریف عام و پذیرفته شده ای از پانترکیسم وجود ندارد. در عامترین معنا و برداشت، پانترکیسم یک جنبش ایدئولوژیکی، سیاسی و – تا حدی- فرهنگی است که دستیابی به سطح عالیتری از وحدت و یکپارچگی در میان ترکهای دنیا، و شاید هم تا سر حد تأسیس کنفدراسیونی از دول ترک یا حتی فدراسیونی ترکی را در سر میپروراند. برخی نیز پانترکیسم را رهایی تمامی خلق ترک از ظلم و جور استعماری، یا متضمن مواردی همچون الفبا یا زبانی مشترک، فرهنگ یکدست و نظایر آن، استدلال و معرفی میکنند. پانترکیسم در ترکیه غالبا با معیار بسط و گسترش نفوذ رو به شرق آنکارا تعریف میشود.
در حالی که جنبههای فرهنگی اتحاد ترکها برای هیچ کس تهدید کننده بنظر نمیرسد، اما در کشورهایی که در مجاورت دولتهای ترک قرار دارند یا کشورهایی که دارای اقلیتهای ترک هستند وجود یک دستور کار سیاسی پانترکی موجب نگرانی و تشویش میشود. از این رو تعریف پانترکیسم در روسیه، بلغارستان، یونان، چین و برخی کشورهای دیگر معمولا در قالب عبارات منفی بیان و ابراز میشود و شامل صفتهایی همچون « مرتجع»،« فزون خواه»، irredentist]اصطلاح قدیمی به معنای طرفدار بازگرداندن ایتالیایی زبان ها به ایتالیا[ و نظایر آن میشود.
تعریف منفی پانترکیسم طی چند دهه گذشته در غرب حاکم بوده است. ترکیه که حاضر به مخاطره انداختن روابطش با غرب و روسیه نیست، از گذشته برای ایفای نقشی فعال در خصوص رواج مجدد و احیای وحدت ترکی اکراه داشته است. تصویر منفی پانترکیسم در غرب، آنکارا را تا کنون از تقبل نقش رهبری در فرایند وحدت ترکی بازداشته است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور پنج دولت ترکی خود مختارتر، لاجرم به ارزشیابی مجدد این خط مشی پرسابقه منجر خواهد شد.
شالوده جنبش پانترکی به بیشتر از یک قرن پیش برمیگردد. انتشار روزنامهTercuman" * توسط اسماعیل بی گسپیرالی** (قصيرعلي) در سال 1883، نخستین واقعه مهم در تاریخ پانترکیسم بود. به برکت وجود این روزنامه، گسترش و شیوع انگاره وحدت ترکها در میان اقلیتهای ترکی روسیه آغاز شد. شعار "قصیرعلی" «وحدت اندیشه، وحدت زبان، وحدت عمل» برای نسلهای متوالی تاتارهای جزیره کریمه، تاتارهای ولگا، و روشنفکران آذربایجانی الهام بخش بوده است.
گسپیرالی کوشش خود را به کار بست تا زبان ترکی مشترکی را با حذف کردن واژههای فارسی و عربی از یک مدل ساده شده ترکی عثمانی ایجاد کند. اما در آن زمان، گویشهای متنوع ترکی از قبل به عنوان زبانهای با اصالت و ذیحق جا افتاده بودند، و ترکی عثمانی تنها یکی از زمرهي چندین گویش موجود به حساب میآمد. بنابراین طرح یک زبان مشترک ترکی در جلب نظر و پاگرفتن ناکام ماند. بعدها رهبران شوروی با وضع الفبای متفاوت و تحمیل آن بر ترکهای اتحاد جماهیر شوروی عمدا و آگاهانه این اختلافات را دامن زدند.
گاهنامه «ترک» که در سال 1902 در قاهره دایر شد در ترویج و اشاعه پانترکیسم به عنوان گزینه جایگزینی برای غربی شدن و پاناسلامیسم نیز فعال بود.
نخستین اثر نظری پانترکیسم توسط یک تاتار قزاق بنام "یوسف اکچر" نوشته شد. وی در سال 1904 مقاله ای تحت عنوان «سه سلطان سیاست» ]ترکی: اوچ ترزی سیاست[ منتشر کرد که بطور صریح و روشنی به بیان اصول عقاید ایدئولوژی پانترکیسم پرداخته بود. چهار سال بعد و در سال 1908، یک آذربایجانی بنام "علی حسینزاده" مقالهای را تحت عنوان «ترکیسازی، اسلامیکردن، مدرنیزهکردن» منتشر کرد که انگاره پانترکیسم را بیشتر از پیش توسعه داد. اما سهم و نقش نظری عمده برای ایدئولوژی پانترکیسم توسط یک ترک بنام "ضیاگوک- آل" Zia Goek-Alp رقم خورد. کتاب وی با عنوان «اصول و مبانی ترک گرایی» در سال 1923 منتشر شد و به شالوده ایدئولوژیکی پانترکیسم بدل شد.
انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه عملا نهضت پانترکیسم را در همان دوران طفولیتاش از میان برد. هر گونه اقدام و کوششی در جهت حصول وحدت ترکی با شدت و حدّت از سوی کمونیستها سرکوب و متوقف میشد. علاوه بر این، مسکو منتهای تلاشش را برای جدا کردن و تفرقه انداختن و تضعیف ترکها به کار بست. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 شرایطی را برای احیا و رواج مجدد جنبش پانترکیسم خلق کرد.
ترکیه دیگر تنها حکومت مستقل و خود مختار ترکی محسوب نمیشد. ازبکستان، آذربایجان، ترکمنستان، قرقیيزستان و قزاقستان از سلطه مستعمراتي رهایی یافتند. در همان سال، مجمع ترکها در قزاقستان تأسیس شد؛ رویدادی که قاعدتا به عنوان نقطه عطف مهمی در تاریخ جنبش پانترکیسم تلقی میشود، چرا که آغاز مرحله سازمانی این جنبش را مشخص میکند. این در حالی است که تا سال 1991، جنبش پانترکیسم تنها به عنوان یک ایدئولوژی وجود خارجی داشت و با تأسیس مجمع ترکها بود که نخستین نهاد و تشکیلات پان ترکی به موجودیت رسید.
اکنون مجمع ترکها همایشهای مرتبی را در پایتختهای دول ترکی برگزار میکند و اعضایش معرف و نماینده اکثر ملل و گروههای قومی ترک در دنیا محسوب میشوند.
اما این جنبش چه اندازه مستعد و شایسته توسعه و قوام گرفتن در آینده است؟مسأله اجتنابناپذیر و مسلم آن است که جنبش پانترکیسم عملا از طرف همه کشورهای احاطه کنندهي دنیای ترکها با عداوت و سرسختی روبرو خواهد شد. روسیه، چین، ایران، بلغارستان، یونان و افغانستان دارای اقلیتهای ترکی قابل ملاحظهای هستند و هر گونه تحرک و فعالیت در راستای اتحاد ترکی را به منزلهي تهدیدی برای تمامیت ارضی خودشان تلقی خواهند کرد. اکثر کشورهای غربی نیز بواسطه غرض ورزیها و انزجار تاریخی نسبت به ترکها بیمناک و نگران میشوند.
به سبب همین تعصبات و خصومت، پانترکیسم بایستی به گونه ای تدریجی و محتاطانه تکامل و بروز پیدا کند. در این مورد، شاید همان چیزی که « اصل ختنه یا سنت» مینامیم بایستی به کار گرفته شود. جریان از این قرار است که در خلال عمل ختنه، توجه و حواس پسربچه با اسباب بازی و آبنبات پرت میشود. وقتی امر اجتنابناپذیر و حتمی روی میدهد، دیگر برای گریه کردن یا مقاومت نشان دادن کار از کار گذشته است.
به همین منوال، صلاح و تدبیر ملل ترک آن است که طی مرحله نخست جنبش بیشتر از همه بر پیوندها و علقههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میان ترکها تأکید کرده و اهمیت قائل شوند. اهداف سیاسی میتواند تا مرحلهي بعدی جنبش به تعویق انداخته شود، تا زمانيكه، دستیابی به اتحاد اقتصادی و فرهنگی به نتیجه مطلوبی رسیده باشد.
در خلال مرحله دوم، موضوع تحکیم و تثبیت سیاسی بایستی به یک اولویت بدل شود، اما باید به شش دولت ترکی خودمختار محدود باشد. زمانی که سطح معینی از تحکیم و تثبیت سیاسی شش دولت مستقل ترکی حاصل شد، با هدف غائی رهایی تمام ترکها و متحد کردن آنها به لحاظ سیاسی، باید ترکهایی که هنوز تحت سلطه مستعمراتی باقی ماندهاند به کانون توجه بدل شوند. این ترکها شامل اقلیت های ترکی در روسیه (تاتارها،بشکرها، یاکوت ها و نظیر آن)، چین (اویغورها)، ایران (آذربایجانیها) و غیره میشود.
دیگر جنبه مهم پانترکیسم نقش ترکیه است. توسعهطلبی ترکیهایها از سوی غرب و روسیه همواره با بدگمانی و سوء ظن در نظر گرفته شده است. بنابراین، عدم اصرار و تأکید بر جنبه سیاسی نقش رهبری ترکیه در مرحلهي آغازین اتحاد ترک ها و - در عوض- تکیه و توجه بر جنبهي فرهنگی رهبری ترکیه مقرون به صلاح و تدبیر بنظر میرسد.
نهایتا مسأله مهم و خطیر، عوض کردن تصویر پان ترکیسم در دنیاست. دلیلی برای چشمپوشی از نگرش معاند و خصومتآمیز نسبت به پانترکیسم وجود ندارد. آرمان و هدف رهانیدن ترکها از استیلای مستعمراتی و متحد کردن آنها به لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، هدف و نیتی عالی و باشکوه است که هر آدم با وجدان و شرافتمندی باید حمایت و پشتیبانی کند.
برگردان: علی قاضی
مقاله حاضر در شماره دسامبر 1998 نشریه « ترکمن» چاپ لندن منتشر شده است.پانوشت- مترجم:* عنوان نشریه Terjüman است که به روسی Perevodchik نام داشت. و تلفظ ترکی آن طبق لگوی خود نشریه" ترجمان" است.
شعار اسماعیل بی که در لگوی ترجمان نوشته شده با املای این مقاله اندکی تفاوت دارد. تصویر زیر:
**نام هایی که به آن معروف است
Ismail BeyGaspirali, Ismail BeyGasprinskii or Gasprinsky
نام فامیلش از شهر محل تولد پدرشGaspira (or Gaspra)گرفته شده که شهرستانی بین یالتا و الوپکا است.
آذربایجان برای ایران مثل سر برای بدن است. نه تنها در ایران ترکها تحت استعمار قرار ندارند، بلکه همواره در بالاترین سطوح مدیریتی و حتی شخص اول مملکت حظور داشته و این موضوع به مثابه امری بدیهی برای همه اقوام ایرانی پذیرفته شده است...