آكادمی نوبل یكبار دیگر جهان را شوكه كرد. برنده نوبل ادبیاتِ ٢٠١٦ روز پنجشنبه، سیزدهم اكتبر با چند روزی تأخیر اعلام شد: باب دیلن.
یك ترانهسرا! این نخستینبار است كه نوبل ادبیات به یك ترانهسرا یا آنطور كه آكادمی نوبل در بیانیه خود آورده است «یك شاعر» تعلق میگیرد.
تمام رسانهها با اعلام نامِ این ترانهسرا و خواننده سرشناس آمریكایی بهعنوان برنده نوبل ادبیات، شگفتی خود را از این انتخاب بهنوعی ابراز كردند. باب دیلن این جایزه را برای ترانههایش و بهتعبیر آكادمی نوبل بهخاطر «خلق تعابیر جدید شاعرانه در سنت شعر آمریکایی» دریافت كرده است.
سارا دنیوس، دبیر دائمی آکادمی سوئدی نوبل، دیلنِ هفتادوپنج ساله را «شاعری بزرگ» خواند و اینگونه تعریف كرد: «نمونهای بزرگ که طی پنجاهوچهار سال در حرفه خود فعالیت کرده و خود را بازآفرینی کرده و هویتهایی جدید ساخته است». او در جمع خبرنگاران، باب دیلن را «هنرمند» خطاب كرد و به حوزههای مختلفِ كاری او، از نقاشی تا ترانهسرایی اشاره كرد و آلبوم «بلوند بر بلوند» را نمونه اعلای سبكِ او در قافیهسازی، ترجیعبندها و تفكر درخشان دانست.
دنیوس البته اظهار امیدواری كرد كه آكادمی برای این انتخاب مورد انتقاد قرار نگیرد و همین تكجمله نشان میدهد تا چه حد آكادمی نوبل نیز انتخاب خود را بحثبرانگیز میداند. گرچه آكادمی نوبل و داوران، باب دیلن را شایسته این جایزه خواندند و شاعری بزرگ لقب دادند.
او در پاسخ به انتقادات و شبهاتِ احتمالی درباره «شاعر»بودنِ باب دیلن، ترانههای او را با آثار هومر و سافو قیاس كرد. هیچكس درست نمیداند چرا رابرت آلن زیمرمن، متولد ۲۴ ماه مه ۱۹۴۱ یك روز تصمیم گرفت نامِ خود را به باب دیلن تغییر دهد، نام مستعاری كه شهرتی جهانی برای او به ارمغان آورد. بسیاری بر این باورند كه شیفتگی او به دیلن تامس، شاعر بریتانیایی موجبِ این تغییر نام بوده است.
بههر تقدیر بیتردید باب دیلن، صدای یک نسل است، نسلی آرمانگرا كه خاصه در دهه شصت میلادی با موسیقی میخواست با مصرفگرایی، جنگ و بمب اتم مبارزه کند. او از «اربابان جنگ» سرود و از «ناقوسهای آزادی».
در دهه شصت به سبک راک روی آورد و اشعار عاشقانه روز را با اشعار روشنفکرانه کلاسیک در هم آمیخت. دیلن در پدیدارشدن سبک «راک بومی» بسیار تأثیرگذار بود و حتا برخی او را «شکسپیر دوران» خود خواندند. برخی از اشعار دیلن كه به ترانههای اعتراضی مشهورند، سرود جنبشهای اجتماعیِ دهه شصت بودهاند. او بیش از پانصد ترانه نوشته و دستكم در پنج دهه اخیر بهعنوان پدیده موسیقی آمریكا مطرح بوده است.
دیلن در طول دهههای پنجاه و شصت صدای اعتراض و خشم یک نسل و چهره محبوب نسل انقلابی بهشمار میرفت. او در غالب آثارش در این دو دهه به انتقاد و اعتراض به سیاستهای ضدانسانی آمریکا در ویتنام و کشورهای جهان سوم پرداخت، ازاینرو به صدای خشمِ مردمان یك دوران بدل شد. باب دیلن، تاكنون جز نوبل ادبیات، برنده جوایزی چون گِرمی، اسکار و گلدنگلوب و پولیتزر نیز بوده است.
مخالفان و موافقان
انتخابِ باب دیلن برای نوبل ادبیات، آنطور كه انتظار میرفت واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. بسیاری از چهرههای مطرح، از اهالی سیاست تا ادبیات درباره این انتخاب موضع گرفتند. برخی او را مهمترین شاعر زنده خطاب كردند و برخی ملكالشعرا.
باراك اوباما با تبریك به دیلن، او را از شاعران موردعلاقه خود خواند و او را شایسته نوبل دانست. میك جِگر، خواننده و ترانهسرای مشهور گروه «رولینگ استونز» نیز در توییتر خود نوشت: «تبریك به باب دیلن برای كسب جایزه نوبل. چه دستاوردی!».
اما این انتخاب در میان نویسندگان حرفوحدیثهای فراوانی را برانگیخت. در این میان جویس كرول اوتس، یكی از نامزدهای نوبل امسال، از این انتخاب دفاع كرد و آن را انتخابی «هوشمندانه» و ترانههای باب دیلن را عمیقا ادبی خواند.
اما مخالفان: جودی پیكو، رماننویس آمریكایی ضمن تبریك به دیلن با طعن نوشت: «آیا این انتخاب به این معناست كه من هم میتوانم جایزه گرمی را ببرم».
ایروین ولش، داستاننویس اسکاتلندی نیز با كنایه نوشت: «اگر شما از هواداران موسیقی هستید، این کلمه را در فرهنگ لغت پیدا کنید. بعد به دنبال کلمه ادبیات بگردید، حالا این دو را با هم مقایسه کنید!».
برخی دیگر هم چون هاری کونزرو، داستاننویس هندی- انگلیسی نیز واکنشهای تندوتیزی نشان دادند: «از زمانی که به اوباما بهخاطر «بوش»نبودن جایزه دادند، این ضعیفترین جایزه نوبل بود». صلاحالدین احمد، نویسنده عرب نیز از زاویه دیگری به این اتفاق نگاه کرده است: «خدا میداند چندین ترانهسرای دیگر در زبانهای دیگر پیش از او میتوانستند این جایزه را بگیرند».
در میان رقبای باب دیلن، دیگر نامزدهای نوبل امسال، نامهای بزرگی هست و همین یكی از دلایلی است كه انتخاب این ترانهسرا را به موردی عجیب بدل كرده است. فلیپ راث، دان دلیلو، میلان كوندرا، آدونیس، موراكامی، جویس كرول اوتس برخی از این نامها هستند كه یك سال دیگر نیز از جایزه نوبل بازماندند.
همهی الحان آقای دیلن
دکتر ادیب وحدانیآملی: این جرات آقای دیلن که تقریبا تمام منابع ادبی، غیرادبی (و به تناوب بیادبی) نثر و شعر و بهخصوص نثر رمان زبان انگلیسی و بسیاری از متون ترجمهشده، و متون مذهبی را درونی کند، درهم بیامیزد و بیترس از نمود الهام یا اتهام به سرقت، یک چیز جدید و مورد احتیاج را تولید و عرضه کند، کم جراتی نیست.
اما نکته اینجاست که دیلن فقط به قصد چیز جدید نوشتن، چیز جدید نمینویسد و نمینوشت و بنا به سنت رفتاریاش نخواهد نوشت. دیلن نگاه میکند چه متنهایی باید آواز خوانده شوند که هنوز نوشته نشدهاند و بعد آنها را مینویسد. این توان دیلن که در دریاهای دور و دراز موسیقی فولکلور طبقه کارگری سفیدپوست و سیاهپوست آمریکا که بهترتیب سبکهای کانتری و بلوز نام دارند، غوطه بخورد و شنا کند و استحمام کند و روی آب دراز شود و کف پر از شن و سنگ و ماسه و زباله آن را ببیند و لمس کند و آن آب را بچشد و مزهمزه کند و بگذارد چشمهایش بسوزند کم توانی نیست.
اما دیلن وقتی از این همه سنت آنقدر چیز بیرون آورد که شروع کرد به آن چیز پسدادن، تنها آدمی تلقی شد که با این سابقه که از بلوز توانایی بروز و اجرای جنسیت را (در کنار خیلی چیزهای دیگر) یاد گرفت و از عالم ساده صمیمی کانتری ترانههای اعتراض را به موسیقی پاپ معرفی کرد.
دیلن در این راه از مهمترین نظریههای ادبی معاصر بهره گرفت اما برخلاف دیگرانی که فقط ادبیات و نظریه ادبی را میخوانند و آن را با زندگیهاشان درنمیآمیزند یا بدتر از آنانی که صرفا به نظریهپردازی و حرفزدن در حیطه حقیر و ناحق نقنق مشغولند و الان هم نق میزنند که چرا دیلن نوبل ادبیات را گرفته، باب دیلن با روحیهای برنده و با توان بالای ریسک، با پشتکار و با مخاطب خود را عالی و باسواد درنظرگرفتن نوشت.
او مایه حسد و برخی بغض بسیاری بازندگان بود اما در زندگی شخصیش همیشه برنده نبود. او همانطور که دقیقا همیشه پاهایش را روی یک سنت ادبی پیشتر از خودش میگذاشت و روح نوآورانه آن سنت را در اثرهای خودش بازمیآفرید در زندگی هم روحیه برندهای داشت که تجربههای شخصی خود را به روشهای خلاقانه اما بدون فراموشکردن سنتها به کار برد.
دیلن در سالهایی زیست که در مدارس آمریکا مانورهای مخصوص حمله اتمی آموزش داده میشد. در خانهای که یک پدر بینهایت فعال به دلیل بیماری خانهنشین شده است. از بقایای یهودیان آوارهای بود که از ترکیه به لهستان و از آنجا به آمریکا گریخته بودند عمیقا مذهبی بودند و در دامان مادربزرگی پرورش یافت که جدای از محبت بیحدوحسابی که به نوهاش میبخشید، به او یاد میداد که «خوشبختی انتهای مسیر نیست، همان مسیر است».
دیلن در زمانی بزرگ شد که هر چند خانه در آمریکا دارای فقط یک خط تلفن بود و از همان کودکی طوری حرف میزد که فقط مخاطب خاصش متوجه منظورش شود و این سنت را ادامه داد، توانست ادامه بدهد. او در دوره تغییرات بزرگ، در آن زمان که نیمی از جمعیت آمریکا زیر بیستوپنج سال سن داشتند و پول داشتند و شنیدهشدن صداشان را میخواستند و درست عین دهه شصتیهای ما آن چیزی را که میخواستند بهاصرار میخواستند و تا وقتی نگرفته بودندش کوتاه نمیآمدند، روی موج موسیقی سوار شد.
یکی از دوستان دیلن نقل میکند که او آن وقت که مشهورترین ترانه اعتراض را نوشت درباره آن توضیح داد: «این کار مخاطب دارد. مخاطب آن را میخواهد» اما دیلن بعد از بهدستآوردن مخاطب در حد و سطح مخاطب باقی نماند. او سلوک روحیش را با بالاوپایینهای چنین زندگیای انجام داد و مطلقا در همه آهنگهاش به خودش صادق ماند.
او توانست با موفقیت ترانه را به جایگاه اصلیش، به آن حد اعلای مطلوب و دور از دست برساند. او ترانه را باز به شعر تبدیل کرد. شعر دیلن استفاده از همه امکانات رواییست. او دارای لحنهای متعدد است، دارای راویهای متعدد است، استاد بازنویسیست، مرید مطلق صنعت ادبی تضمین و بیاعتنا به اتهام دزدی. اسطورههای باستان و لالاییهای مادران و ضجههای بردگان، قصههای یاغیان و رمانهای استادان، شعر منهدم بیتها و استراتژیزدایی آنها و سرودهای مذهبی در کلیساها و فیلمهای سینما مواد اولیه اوست.
او میبیند و میخواند و درهم میآمیزد سرحوصله، با همه دل و جان عظیم پرظرفیت و توانمندش روایت میکند. گاه که در یک متن ساده یک سطر اعلا مینویسد آن سطر را حذف میکند تا تعادل متن به هم نخورد.
او همه وجودش را در آهنگ میریزد و بعد خودش را پس میکشد. خودنمایی نمیکند و تواناییهاش را به رخ نمیکشد. بین متن و مخاطب قرار نمیگیرد و دقیقا به دلیل همین حذف مطلق «خود» است که خودش بیشتر به چشم میآید. چه آن خود شر و شیطان و شوخوشنگ دهه شصتش و چه مرد خانهخراب بیوه دهه هفتادش و چه موجود بینهایت متعصب دهه هشتادش و چه عاقله مرد جدی دهه نود و چه این پیرمرد دوستداشتنی زندهدل سده حاضر.