محمدرضا زائری روزنامه نگار در خبرآنلاین نوشت: مدیر محلی که قرار بود نامزد انتخابات مجلس هم بشود توی سخنرانی با شور و هیجان قول افتتاح ایستگاه راه آهن را طی سه ماه آینده داده بود و جماعت هم ذوق زده و دلخوش و بی خبر کف زده و هورا کشیده و دست تکان داده بودند .
كسي با تعجب گفت: مگر افتتاح راه آهن دست توست؟ مگر خبري هست؟ به فرض هم كه خبري باشد مگر سه ماهه مي شود؟ خنديده بود و گفته بود: نه، اما من كلا يك ماه ديگر بيشتر اينجا نيستم و اينها هم حالاحالاها دستشان به من نمي رسد!
روزنامه ها و رسانه هاي خبري قرار است از رويدادها بنويسند و مخاطبان را از آنچه شده است و رخ داده و گذشته و تمام شده باخبر سازند و بر اساس مشروعيتي كه يافته اند و اعتمادي كه ساخته اند ، جزييات و پشت صحنه ها و تحليل ها و ناگفته ها را به مخاطب منتقل كنند.
اما همه مي دانيم كه در فضاي فرهنگي ما به هزار و يك دليل معمولا فقط خبرهاي حوادث از گذشته است و اين كه چه كسي كشته شده يا مالش را برده اند! ولي در بقيه موضوعات سياسي و اجتماعي و اقتصادي خبرها فعل مضارع دارد و مخاطب بيچاره را به آينده حواله مي دهد!
هيچ وقت شنيده ايد وزيري بيايد و مردم را غافلگير كند و بگويد مثلا اين قدر مسكن ساخته ايم و اين هم كليدش! بفرماييد و اثاث تان را بگذاريد داخل خانه ؟ يا مثلا يكي بيايد و خبر دهد كه بيست فروند هواپيماي جديد خريديم و الآن توي فرودگاه است ! بفرماييد سوار شويد در خدمتتان باشيم؟ خواهيد گفت: نه! و من هم مثل شما، متأسفانه معمولا عادت نكرده ايم جز در صفحه حوادث خبرهايي با فعل ماضي بخوانيم و بشنويم. و مطمئن باشيد اگر قاتلان و جانيان مي توانستند برنامه ها و نقشه هايشان را از قبل اعلام كنند احتمالا در صفحه حوادث هم شاهد خبرهايي مثل اين بوديم كه: به مناسبت سال نو طي سيزده روز تعطيلات، سيزده پروژه آتش سوزي افتتاح خواهد شد!
عادت به خبر دادن از آينده فراگير شده چون منافع و مصالح فراواني دارد. هم به نوعي باعث التيام خاطر و آرامش دل مخاطب است و هم تعهدي ايجاد نمي كند. مثلا اگر خبري داديم و بعدا آن طور نشد كه كسي نمي آيد بررسي و پيگيري كند!
مخاطب عادت كرده به فعل هايي مثل "مي شود" و "خواهد شد" براي آينده اي كه معلوم نيست كي خواهد رسيد با چاشني "إن شاءالله"!
اين "ان شالله " نه بر اساس معرفت و اعتقاد و يقين ، بلكه بر اساس نوعي تعارف و لفاظي يعني معلوم نيست بشود يا نه!
وقتي يك مفهوم متعالي و عميق اعتقادي كه مسؤوليت آفرين و تعهد ساز است ، مثل برخي ارزشهاي ديگر به يك شعار و تعارف تبديل شود و توجيهي براي تنبلي و بي اعتنايي و عدم احساس مسؤوليت و ... باشد مي شود مصيبت! و امروز بايد اعتراف كنيم كه مصيبت " إن شاءالله" همه مان را گرفتار كرده است!