یادداشت دریافتی- فرزاد توتچی فتیدهی*؛ همه چیز از «ذهن» شروع میشود؛ از این تاریک خانهای که نه در پنج ضلعی حواس پنجگانه میگنجند و نه میتوان آن را یک عضو قابل لمس از اعضای بدن نامید و نه حتی میشود به عنوان یک وجودِ خارجی، تصوری در مورد شکل آن داشت، اما شاکی و متهمِ اول و آخر همه رفتارها، گفتارها و کردارهاست و همه چیز از آنجا شروع میشود.
هرکار خوب، بد و زشتی که از چشم ما، گوش ما، زبان و دست و گام ما صادر و وارد میشود اول از همه در این نهان خانه تن، تأیید شده است و بعد برای اجرا ابلاغ شده است. همچون قانونی که در یک مجلس با هزار اما و اگر و موافق و مخالف، تصویب شده است و سپس برای اجرا به قوه مجریه ابلاغ شده است. حال سوال این است که اگر این قانون، خلاف شرع، عرف و اخلاق باشد و هیچ ناظراستصوابی همچون شورای نگهبانی برایش نباشد تا از «کرامت انسانی» پاسداری نماید، آیا بازهم نمیتوان مانع اجرایش شد؟
این موقعیت حتما برای همه ما پیش آمده است که وسوسه خطائی، گناهی، عمل زشت یا مذمومی از این نهانخانه ذهن که «اتاق فکر و کنترل» ماست صادر شده است و همه ما حداقل یکبار توانستهایم به دلیل آنکه این فرمان را، مخالف هرآنچه که آنرا باور داریم، تشخیص میدهیم، از اجرای آن سرباز زنیم و بگوییم: نه! من این را انجام نمیدم!
و این نقطه دقیقاً همانجایست که انسان، دوباره آدمیت خویش را میبیند. آدمیتی که لایق بهشت بود و چون طرد شد؛ انسان نامیدنش...
فرصت حضور دوباره در ماه مبارک رمضان، تجلی درگیری دوبارهای است برای یک گام، عقبتر نشاندن این قانون گریزی نفسِ انسانی
حال که شیطان در این ماه مبارک، به غل و زنجیر شده است و درهای آسمان گشوده شده براهل زمین، فرصتی است تا این نگارش وسوسه گناه و خطا را در همان نطفه که این ذهن هزارتویِ هزارراز است بکشیم؛ همچون کبریتی که قبل از آنکه آتش گیرد، باروتش را خنثی سازیم نه اینکه پس از افروختن، آتشش را خاموش سازیم.
وقتی روزه هستیم و به عبارت بهتر وقتی با قصد قربت و با نیت پاکسازی جسم و روح، آهنگ روزه گرفتن میکنیم در واقع میخواهیم همان قدر که به خوبیها نزدیک میشویم از بدیها نیز دورشویم اما چه کنیم که بدی، هر لحظه، درون ذهنمان متولد میشود...
هرکلامی، رفتاری، نگاهی، صدایی و حرکتی یک مقدمهای دارد. یک فرمانی که صادر میشود؛ فرمانی که آغازگر است.
وقتی قبل از آنکه غیبت برزبانمان جاری شود، فرمانش در ذهنمان جاری میشود؛ وقتی که برمیخیزیم تا صدای گناه یا تصویر گناهی را ببینیم و بشنویم، حکمش در ذهنمان صادر شده و وقتی که دست و پایمان را راهی میکنیم تا فعل حرامی را مرتکب شوند همه و همه، چند ثانیه یا چنددقیقه یاچندساعت قبلش، تصمیمش و فرمانش در تاریکخانه ذهن گرفته شده است. تاریکخانهای که نه زمان میشناسد و نه مکان و حتی در دل شبهای قدر، در ظهر عاشورا، در دل بین الحرمین، در نزدیکی بیت الله الحرام و درهرآنجا که خداهست و شیطان هم هست، فرمانش را صادر میکند و هیچ کاری هم به این ندارد که تو روزه دارِ ماهِ رمضانی و باید بیشتر تقوا پیشه کنی؛ باید بیشتر مراقب باشی که دروغ نگویی، تهمت نزنی، غیبت نکنی، به نامحرم نگاه نکنی، و مهمتر ازهمه تقوا را بیاموزی. اما شیطان به این چیزها کار ندارد. او سوگندخورده تا این تن را، پرگناه تحویل خاک دهد و برای این کار، از «ذهن» هرکس شروع میکند.
بیاید در این روزهای میهمانی خدا، روزههای چشم و گوش و زبان و دست و پا و بدن را یک گام از پیشتر آغاز کنیم و به سراغ «روزه ذهن» برویم. ذهنمان را روزه دار کنیم تا فرمان به شکستن روزهِ تن را صادر نکند و به بیان زیبای آن جمله، «حتی فکر گناه کردن را نکنیم!» چه برس به اینکه بخواهیم فکر گناه را به مرحله عمل هم برسانیم.
اگر درست در لحظهای که فرمان گناه در ذهنمان صادر میشود که مثلاً برو غیبت فلانی را بکن، این حرف را بگو، آن صدا را بشنو، این تصویر را ببین، این کار را بکن و... در جلوی این «ذهنِ گناه ساز» بیایستیم و بگوییم نه! من روزه هستم! آنوقت کمی مطمئنتر میتوانیم بر این پیکر پرگناه، تقوا را مدیریت کنیم.
وقتی روزه داری را از ذهن و دلمان شروع کنیم، راحتتر میتوانیم بر این آلات گناه که ناتوانیشان در نه گفتن ثابت شده است، چیره شویم چرا که اگر بتوانیم جلوی مرحله «صدور فرمان گناه از ذهن به این جسم پرگناه» را بگیریم، خودمان، «شیطان درونمان» را در بند کردهایم...
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ؛ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ...
*کارشناس ارشد حقوق جزاوجرمشناسی
پژوهشگر و فعال فرهنگی و اجتماعی