حاشيههاي آخرين برنامه هفت و صحبتهاي مطرح شده در اين برنامه درباره فيلم كمال تبريزي يعني «دونده زمين» در حالي حدود دو هفته ادامه پيدا كرد كه اين كارگردان همان روزهاي ابتدايي در اعتراض به اين برنامه و سكوت مسوولان صداوسيما در برابر اين رفتار، فيلمبرداري سريال «سرزمين كهن» را متوقف كرد.
اين اقدام تبريزي بعدتر با واكنش حجتالله ايوبي و تعدادي از سينماگران روبهرو شد و آنها هم از رويه اين برنامه در پرداخت به آثار سينمايي ايران ابراز نگراني كردند. اما روز گذشته كمال تبريزي با اشاره به جديدترين جلسهاي كه در رابطه به همين موضوع در صداوسيما داشت خبر داد كه فيلمبرداري سريال «سرزمين كهن» را از سرخواهد گرفت. به گفته او در اين جلسه تصميم گرفته شده كه با آغاز ماه رمضان مجددا فيلمبرداري سريال سرزمين كهن و در آينده نزديك پخش دوباره و كامل اين مجموعه تلويزيوني از سر گرفته شود.
اين اتفاقات بهانهاي شد تا در گفتوگو با كمال تبريزي به بهانه اكران فيلم «دونده زمين» در مورد حاشيههاي برنامه هفت و سريال «سرزمين كهن» هم صحبت كند.
آقاي تبريزي ميخواستيد برنامه «هفت» را از آنتن شبكه سه حذف كنيد؟
همه ميخواهند سر به تنش نباشد.
پس چرا در تمام اين مدت كسي از اهالي سينما به صورت جدي واكنشي نشان نداد؟
ميدانيد كه آقاي فراستي يك بار ديگر از ادبيات نامناسب در برنامه «هفت» استفاده كرده بود. آن موقع تيرش به آقاي كيميايي خورده بود و چون پخش برنامه زمان مديريت آقاي ضرغامي بود، برخورد تندي با عوامل شد و خيلي سريع آقاي فراستي را كنار گذاشتند و از آقاي كيميايي هم عذرخواهي كردند.
اين ادبيات از كجا ميآيد؟ چرا پيش از اين چنين ادبياتي در صدا و سيما به كار برده نميشد اما حالا...
بعد از تجربه كردن هشت سال دولت نهم و دهم، ديگر تقريبا ميتوانيم بگوييم اينطور صحبت كردن براي برخي آدمها راحت شده است. اظهارنظر با فحاشي كردن فرق ميكند. من ميگويم هر كسي در بيان نظرش آزاد است و ميتواند نقد كند و كاملا موضع منفي راجع به فيلم، كتاب و كاراكتري داشته باشد اما بايد عفت كلامش را حفظ كند. جاي تعجب دارد كه تلويزيون چنين برنامهاي را پخش كرد، مدير شبكه زماني گفت برنامه هفت، در جهت اصلاح امور سينمايي ساخته ميشود. اگر من كلمه «دياثت فرهنگي» را در سريال «سرزمين كهن» استفاده كنم، مدير شبكه سه قطعا اين كلمه را حذف ميكند و ميگويد ما مجاز نيستيم چنين چيزي را پخش كنيم.
البته نخستين بار عبارت «دياثت فرهنگي» را آقاي جواديآملي به كار بردند و آقاي فراستي هم در برنامه «هفت» اسم ايشان را آوردند كه به نوعي مسووليت به كار بردن از اين واژه را از خودشان سلب كنند.
شما اگر كتاب «موش و گربه» عبيد زاكاني را بخوانيد از اين كلمات در آن زياد ميبينيد، يا مثلا فرض كنيد در اشعار مولانا كلماتي براي اداي منظورش استفاده ميكند. من مطمئنم آقاي جوادي آملي هم در بحثهايي كه با شاگردانش داشته از اين كلمه استفاده كرده تا بتواند موضوع را روشن كنند. در شبكه تلويزيوني و در برنامهاي زنده، آن هم در مملكت جمهوري اسلامي اينكه يك آدم(فراستي) به خودش اجازه دهد از چنين كلمهاي استفاده كند و برخوردي با او نشود، جاي تعجب دارد. من مهم نيستم، اين حرف در مورد هيچ كس ديگري هم نبايد گفته شود. آن هم در رسانهاي كه ادعا دارد مركز اخلاق و دانشگاه است و قرار است مردم را هدايت و آگاه كند و تربيت به آنها ياد دهد.
شما مسعود فراستي را مقصر ميدانيد يا تلويزيون كه او را به عنوان منتقد ثابت برنامه «هفت» پذيرفته است؟
ببينيد آقايان فراستي و افخمي از نظر من ممكن است آدمهاي بدي نباشند اما در اين برنامه مدل يك كاراكتري را به خود گرفتهاند كه انگار هيچ محدودهاي براي خودشان قائل نيستند. اينكه فيلمي نقد شود، حتي منفي و ناعادلانه و كسي را هم نياورند كه در مقابل نقدهاي منفي از فيلم دفاع كند، از نظر من اهميت ندارند. اما بياحترامي و توهين كردن به تربيت خانوادگي و اخلاق آدمها برميگردد. به نظر من اين چيزها به گذشته آدمها و نوع تربيتشان برميگردد، به چيزهايي كه از بچگي آرام آرام با آن بزرگ شدهاند و رسيدهاند به اينجا. شما آدمي را ببينيد كه طرز لباس پوشيدن و صحبت كردنش ميتواند منزجركننده و تهوعآور باشد اما من ميگويم خود اين آدم خيلي مقصر نيست چون اينطوري تربيت شده و كسي نبوده كه به او آن چيزها را ياد بدهد. شما اگر در ذهنتان برخي تعابير شكل نگيرد از آنها استفاده نميكنيد. چه ميشود كه آقاي فراستي و افخمي به خودشان اجازه ميدهند چنين تعابيري را استفاده كنند؟ خب قطعا برميگردد به نياز روحيشان براي مطرح شدن و به پا كردن جنجال.
زمانهاي است كه آدمهاي پرحاشيه و جنجالخيز، تشويق هم ميشوند! شما كه نميخواهيد وارد اين حواشي شويد؟
من دوست دارم زودتر اين جنجال تمام شود. متاسفانه موضوع به يك لجبازي تبديل شد. مديران سازمان همان موقع نگفتند ما اشتباه كرديم. اين ويژگي مسوولان ما است كه فكر ميكنند اگر به اشتباهشان اعتراف كنند، كسر شأنشان ميشود و نميدانند اتفاقا با يك عذرخواهي ساده، برنامهشان قدر و منزلت پيدا ميكند. افخمي به من پيشنهاد داد از راه صحيح شكايت كنم. اما من اين كار را نميكنم. اگر او از من شكايت كرد، من هم از تو شكايت ميكنم. ما يك خانواده هستيم و بايد مشكلاتمان را خودمان حل كنيم.
اهالي سينما هم سر اين مساله در دفاع از شما درآمدند. با هم حرف زده بوديد؟
نه به صورت متمركز. در خانه سينما حس ما مثل زماني است كه ميخواستند در خانه سينما را ببندند. برنامه هفت هم آمده كه اين كار را بكند. اين برنامه تمام تلاشش را به كار ميبرد كه سينماي ايران را تعطيل كند.
چطور ممكن است آقاي افخمي كه خودش از سينما آمده چنين كاري كند؟
خيانت! بشر موجودي است كه ميتواند خيانت كند. متاسفانه اين روزها خيانت را به وفور ميبينيم. استنباط من اين است كه خيانت در خانوادهها هم زياد شده است. درك و همزيستي در خانوادهها وجود ندارد. من اين را حاصل آن هشت سال دوره تاريك ميدانم. در آن روزها يك آموزشي به آدمها داده شد كه با تخطئه كردن شخصيت ديگران ميتوانند جايگاهي براي خودشان دست و پا كنند. من فكر ميكنم پديده داعش كه در همه جوامع در حال تكرار است در جامعه ما هم پياده ميشود. داعش براي شما دادگاهي تشكيل نميدهد. ميگويد تو كافري و بعد با خواندن بيانيهاي گردن تو را ميزند. نه براي تو حقي قائل ميشود و نه دادگاهي ترتيب ميدهد و چيز ديگري. اين اتفاق در حوزه فرهنگ هم افتاده است. يك عدهاي فكر ميكنند با زور و تهديد و ارعاب، ميتوانند ديگران را به حاشيه برانند. اين دوست قديمي ما در چنين دامي افتاده است.
جداي همه اينها، مسعود فراستي را به عنوان يك منتقد قبول داريد؟
مسعود فراستي در گذشته منتقد خوبي بود. از زماني كه به برنامه هفت آمد دچار استحاله شد. ما در كنار هم در دورهاي گفتوگو و بحث ميكرديم. آن موقع معقول بود و دوستداشتني. اما به خاطر بد روزگار و فاصلهاي كه از دوستانش گرفته يا شايد شرايط اقتصادي، به آدم ديگري تبديل شده است. خيلي بد است آدم از راهي ارتزاق كند كه مسيرش از بددهني كردن درباره ديگران ميگذرد. آدم بايد نوني كه درميآورد حلال باشد.
اگر براي سازمان سريال نميساختيد، نسبت به برنامه هفت چه واكنشي نشان ميداديد؟
واقعا اگر من در سازمان مشغول كار نبودم و اين اتفاق برايم ميافتاد، يك شكل ديگر عكسالعمل نشان ميدادم اما الان فكر ميكنم اين مسير درستي است و بدون اينكه حاشيهسازي كنيم، بگوييم بالاخره سازمان صدا و سيما با مجموعه مديراني و با هيبت و عظمتي كه دارد بايد بتواند يك بار براي نخستين بار و آخرين بار موضع خودش را و تكليف ما را مشخص كند. در سالهاي اخير در سازمان صداوسيما خيلي از آدمهاي كه در سينما كار ميكنند و معتبرند و نقطه آغاز شروع كارشان از تلويزيون بوده، هيچكدامشان ارتباط نزديكي با تلويزيون ندارند حس عاطفياي با آن برقرار نميكنند. با وجود چنين شرايطي تعجب ميكنم چرا مسوولان تلويزيون علاقه به تن دادن به چنين وضعيتي دارند.
يعني بحث كمبود بودجه براي حضور كارگردانهاي مطرح در تلويزيون بهانه است؟
تلويزيون هميشه كمبود بودجه داشته و در حال حاضر هم دارد. اما علت تعطيلي پروژه ما و عدم حضور برخي كارگردانها در تلويزيون، كمبود بودجه نيست. اتفاقا «سرزمين كهن» به لحاظ مالي خيلي خوب حمايت ميشود و با توجه به گرفتاريهاي مالي سازمان، خيلي خوب ما را ميديدند.
پس چه اتفاقي ميافتد كه سازمان صدا و سيما تصميم ميگيرد ريشه بسياري از داشتههايش را بزند؟
تحليل من اين است كه اين معضلات از دو جا به وجود ميآيد؛ يكي اينكه داخل سازمان دودستگي وجود دارد، مجموعه بعضي از مديراني كه در حال حاضر آنجا فعاليت ميكنند بعضي ديگر را قبول ندارند. يعني همديگر را تاييد نميكنند و با هم همسو نيستند. بنابراين مجموعهاي به وجود ميآيد كه در آن كشوقوس وجود دارد، يك عده آن را يك طرف ميكشند، يك عده طرف ديگر. فكر ميكنم با روي كار آمدن دكتر ميرباقري چنين معضلي از بين ميرود. اما در دوره آقاي سرافراز چنين چيزي بود. يعني اگر طرحي را به بخشي از سازمان ميداديد و تصويب ميشد كه ميرفت هفت خانه بعدي را طي كند اما اگر به هر دليلي تصويب نميشد، گروه ديگري از داخل سازمان با شما تماس ميگرفتند و ميگفتند طرح شما رد شده و آن را بياوريد پيش ما. عمدتا اين درگيري و اختلافها چون جنبه سياسي دارند، براي ما خيلي گران تمام ميشود. ما را دچار سردرگمي ميكند. چون هنرمندان، برنامهسازها، تهيهكنندهها و كارگردانها كاري به مسائل سياسي ندارند. آنها ميخواهند كار خودشان را بكنند، كاري كه به آن اعتقاد دارند، براساس تحليل من اين يك بخش ماجراست اما مساله ديگر كه ميتوانيد آن را قبول نكنيد اين است كه به عقيده من اصولا برنامه هفت از داخل سازمان كنترل نميشود.
از كجا كنترل ميشود؟
از بيرون. از جايي كه با سينما مخالفت دارد، عليه سينما ميخواهد حركت كند. يك چيزهايي را در سينما برنميتابد. بنابراين از چنين اهرمي استفاده ميكند.
از كجا معلوم كه سازمان مخالفت نميكند؟ سازمان حتي تيزر فيلمهاي سينمايي را هم براي تبليغ پخش نميكند. چرا چنين مخالفتي از داخل خود سازمان نباشد؟
تيزر برخي از فيلمها پخش ميشود.
بله، اما اين فيلمها مطابق با اهداف و خواستههاي سازمان است.
مثلا تيزر «باديگارد» خيلي خوب از تلويزيون پخش ميشود. فيلم هم فروش ميكند و به نظرم فيلم خوبي است. اما شما برنامه هفت را در روزهاي جشنواره نگاه كنيد، نخستين جلسهاي كه براي بررسي و نقد فيلم باديگارد تشكيل شد آقاي فراستي بهشدت فيلم را كوبيد و بهشدت در مورد فيلم منفي گفت. در برنامه فردا شب هفت، معلوم بود كه گوش فراستي را گرفته بودند و گفته بودند تو حق نداري در مورد اين فيلم بد بگويي، به خاطر همين حرفهايش را اصلاح كرد.
ادبياتي كه آقاي افخمي در نامهاش به شما آورده هم جزو ادبيات همان هشت ساله است؟
افخمي اصلا اينطوري نبود. او آدم متعادلي بود و اين ويژگيها را نداشت. واقعا متوجه نميشوم. وقتي چنين نامهاي را مينويسد خب معلوم است تمام بخشهايش يك حالت طنزگونه و شوخي دارد و آن بخشي كه سعي كرده پشت آن طنز پنهان كند اين است كه ميگويد چرا اجازه نميدهي در مورد فيلمت اظهارنظر كنند، من ميگويم شما در مورد فيلم من هر نقدي داري بگو اما فيلم را فقط نقد كن.
فكر ميكنم زماني كه فيلم شش سال پيش را اكران كرديد، منتظر هر گونه نقد تند بوديد؟
بله، اگر از نقد فرار ميكردم كه اصلا فيلم را اكران نميكردم. جريان نقد ميتواند براي فيلمساز سازنده باشد و مهم است؛ مخاطب براي فيلمساز اهميت ويژهاي دارد حداقل براي من اينطور است. من فيلمم را ميسازم و هر بار كه ميبينم درباره فيلمم صحبت ميكنند، آموزش ميبينم. بعد از اين همه تجربه هنوز، از يك منتقد كهنهكار، منتقدي كه واقعا منتقد است، ياد ميگيرم. اينكه بد نيست، خيلي هم خوب است. حتما آقاي افخمي فرق بين اظهارنظر و توهين و فحاشي را ميداند. به نظر من او خودش را به ندانستن زده است متاسفانه و من نميدانم دليلش چيست. اتفاقا او آدمي است كه اين چيزها را خيلي خوب از يكديگر تشخيص ميدهد اما نميدانم چرا اصرار دارد برنامهاي را توليد كند كه هر كسي هر چه دلش ميخواهد بگويد.
خوب به عنوان برنامهساز او هم دنبال پربيننده كردن برنامهاش است.
فكر ميكند از اين منظر برنامه خيلي پربيننده ميشود؛ يعني پا را از حد فراتر بگذارد و چيزهايي را مطرح كنند كه منافي عفت، كلام و اخلاق است. فكر ميكنند اين آزادي است، اتفاقا اين آزاديها از جنس غربي است و براي شرقيها نيست، چون شرق يك شرم و حيايي قائل است و فرهنگ و ديدگاهش به او اجازه نميدهند از اين ادبيات استفاده كند. حتي مردم هم خودبهخود گارد ميگيرند، كمااينكه اين گارد را گرفتند، چون شما داريد بدون ملاحظه سينماي ايران، مسوولان و فيلمسازان را زير سوال ميبريد. من فكر ميكنم آقاي افخمي دارد فرافكني ميكند و حدس ميزنم زماني كه اين بخش از برنامه تمام شده و آنتن روي آيتم بعدي رفته، آقاي افخمي با فراستي دعوا كرده كه چرا اينطور صحبت كردي. اما الان چون عكسالعمل من را ديدند و ميدانند نميشود روي ماجرا سرپوش بگذارند، فرار رو به جلو كردند. من فكر ميكنم اين تلاش براي دستوپا زدن است براي اينكه بگويند ما نبوديم و ما قصد توهين نداشتيم. من ميگويم اگر قصد توهين هم نداشتيد مثل آدم صادق كه ميآيد عذرخواهي ميكند، اين كار را بكنيد و بگوييد من قصد توهين نداشتم.
چرا بلافصله بعد از پخش برنامه واكنش نشان نداديد؟ پروسه پخش «هفت» تا متوقف كردن «سرزمين كهن» چند روز طول كشيد. در حال لابي كردن بوديد؟ چرا همان زمان واكنش نشان نداديد؟ يعني پروسه پخش برنامه تا واكنش شما طول كشيد. داشتيد لابي ميكرديد؟
نه لابي نميكردم. (ميخندد) فرداي پخش برنامه، به اطلاع تهيهكننده «سرزمين كهن» رساندم كه چنين اتفاقي افتاده و ما بايد عكسالعمل نشان بدهيم. بعد تهيهكننده گفت اجازه بدهيد با مديران سازمان صحبت كنيم. من هم به او گفتم اگر اين ماجرا حل شود، عيبي ندارد اما اگر حل نشد، من مجبورم واكنش نشان بدهم و واكنشم زياد جالب نخواهد بود. آقاي مسعود به من گفت سر صحنه برو به كار ادامه بده. خودم به اطلاع سازمان ميرسانم و سعي ميكنم اين مشكل را حل كنم. كه همان روز شنبه حوالي ظهر، آقاي مسعود با من تماس گرفتند كه ساعت چهار و نيم جلسهاي در سازمان برگزار ميشود و به دفتر آقاي پورمحمدي بياييد.
در حضور چه كساني؟
آقاي پورمحمدي و آقاي سيفيآزاد.
پس هيچكدام از عوامل هفت حضور نداشتند؟
نه، نبودند. من گفتم برنامه دست كساني است كه خيلي توانايي اداره و اجرا ندارند، توليد برنامه زنده كار دشواري است. حتي اگر از من بخواهند اين كار را انجام دهم، قبول نميكنم.
يعني آن زمان كه برنامه زنده نبود، برنامه خوبي درميآمد؟
نه، آن موقع هم خوب نبود اما الان سختتر و دشوارتر شده است. ميخواهم بگويم مورد من برنامه زنده بود، اگر اديتش ميكردند كه ديگر بدتر. خيلي بدتر ميشد. من به آنها گفتم زودتر براي اين ماجرا فكري بكنند چون اگر نكنيد من مجبورم عكسالعمل نشان بدهم. آن موقع آقاي پورمحمدي تلفن را برداشت و جلوي من به آقاي افخمي زنگ زد. گفت اين چه وضعي است و چرا اين كار را كرديد؟ آقاي افخمي هم گفت ما ظرف امروز و فردا عذرخواهي ميكنيم.
قرار بود عذرخواهي از طريق رسانهها انجام شود؟
بله. به هر حال گفتند ما عذرخواهي ميكنيم و من هم تصميم گرفتم عكسالعملي نشان ندهم و كارم را انجام بدهم. اما عذرخواهي نكردند و من هم قرار بود با آقاي جيراني گفتوگويي در يك برنامه اينترنتي داشته باشم و ميخواستم در همان برنامه به اظهارات آقاي فراستي واكنش نشان بدهم. به دليل زمان دادن براي عذرخواهي اين قرار را به عقب انداختم تا اينكه روز سهشنبه و بعد از عذرخواهي نكردن عوامل برنامه «هفت» در آن گفتوگو پاسخ آقايان را دادم.
سرزمين كهن» را چه زماني متوقف كرديد؟ وقتي خبر توقف آمد برخي رسانهها گفتند كه شما همچنان در شهرك سينمايي دفاع مقدس كار ميكنيد و پروژه متوقف نشده است.
سهشنبه كه برگشتم سر صحنه به تهيهكننده گفتم كه امروز بايد روز آخر كارمان باشد. ما در شهرك سينمايي لوكيشن داشتيم از قبل هم گفته بوديم سهشنبه كارمان در اين شهرك تمام ميشود. همين كه حدس زدم امروز كارمان تمام ميشود، همان جا سر صحنه نامه توقف سريال را تنظيم كردم و فرستادم براي ايسنا تا به عنوان خبر كار كنند. ما تا پايان روز سه شنبه كار كرديم اما عكسهايي كه به عنوان عكسهاي پشت صحنه «سرزمين كهن» در رسانهها منتشر كردند، براي ما نبود. اين عكسها مربوط به پروژه آقاي كاوري بود. اصلا در «سرزمين كهن» توپ و تانك وجود ندارد! اين خبرگزاري و آدمهايي كه خودشان را خبرنگار و روزنامهنگار ميدانند فكر نميكنند نبايد دروغ بگويند، وقتي دروغشان خيلي زود رو ميشود.
شما هدف و خواستهتان اين بود كه مسوولان اين برنامه عذرخواهي كنند يا ميگوييد برنامه هفت نبايد با اين سبك و سياق ادامه پيدا كند؟
من خيلي به برنامه هفت كاري ندارم. من ميگويم مديران سازمان بايد به اين قضيه عكسالعمل به موقع نشان ميدادند. ما در گرماي طاقتفرسا، وسط بيايان پروژه سنگين و سخت را فيلمبرداري ميكنيم و نياز به انرژي داريم. آنقدر كارمان دشوار است و روزهاي سختي را در پيش داريم كه حمايت سازمان به عنوان تهيهكننده و صاحب مادي اثر لازم است. قرار نيست ما خودمان را به آبوآتش بزنيم و آنها پشت سرمان روي آنتن حرف بزنند.
البته اين توقفها و شروع دوباره فيلمبرداري درباره سريال «سرزمين كهن» خيلي هم عجيب نيست!
چه كار كنيم؟ طلسم سرزمين كهن را خود سازمان ايجاد كرد.
چه شد كه فاز اول آن پخش نشده، فيلمبرداري فاز دوم و سوم را آغاز كرديد؟
الان تكليف پخش سريال مشخص شده است. حالا همهچيز از صفر شروع ميشود و ما به نقطه اول برميگرديم. ميدانيد كه كليد فيلمنامه پروژه سرزمين كهن از زمان دكتر ميرباقري زده شد. نگارش فيلمنامه زمان دكتر ميرباقري آغاز شد. يادم است تمام فيلمنامه را خوانده بود و براي من خيلي عجيب بود مديري در آن سطح، فيلمنامهاي را از اول تا آخر خوانده باشد. آقاي ميرباقري اينقدر خوب اين فيلمنامه را خوانده بود مثلا ميدانست فلان شخصيت اينجا جملهاي كه ميگويد حرفش چه تعبيري دارد. خيلي از نوع برخورد او سر كيف ميآمدم و خوشحال بودم كه فيلمنامه براي او مهم است. جلساتي كه با دكتر ميرباقري داشتيم خيلي كارساز بود و ايدههايي كه مطرح ميكرد بسيار خوب بود. به هيچوجه خبري از موضع سانسور و حذف و اين مسائل نبود. پروژه در چنين شرايطي آغاز شد و حالا باز رسيده به جايي كه دوباره دكتر ميرباقري روي كار آمده است. اين سريال در دورهاي پخش شد كه سازمان مثل يك سد بزرگ در مقابل آن عمل كرد و خودش در واقع به خودش لطمه زد. هزينههايي كه بعد از توقف اين پروژه افزايش يافت به قدري است كه يك سازمان بازرسي بايد آن را بررسي كند. ما در پايان فاز دوم فيلمبرداري بوديم و هنوز يك ماه از پايان پروژه مانده بود، كار ما را متوقف كردند و حتي صبر نكردند آن يك ماه را فيلمبرداري كنيم.
بحث اعتراض بختياريها به اين مجموعه بهانه بود؟
بحث بختياريها يك سوءتفاهم بود كه به راحتي برطرف ميشد.
يعني مسالهاي نبود كه خود سازمان علم كرده باشد؟
نه فكر نميكنم. آن يك سوءتفاهمي بود كه البته فكر ميكنم قطعا مربوط به كشوقوسهاي سياسي بود. كساني براي سازمان خط و نشان ميكشيدند و منتظر بهانه بودند كه بهانه به دستشان افتاد و اين كار را كردند. اين مساله يك امر تمام شده است اما ميخواهم بگويم در آن برهه خود سازمان به خودش لطمه زد. اگر الان سازمان بازرسي كشور بيايد اين پروژه را بررسي كند متوجه ميشود مديران وقت آن دوره چه هزينه سنگيني را به سازمان تحميل كردند. يعني الان ما با برآورد فاز سه كه مقدارش مطلوب نيست، دو برابر مجموع فاز يك و دو براي اين فاز هزينه ميكنيم!
نمي توانيد رقمي از هزينههاي ساخت اين پروژه بگوييد؟
واقعا نميدانم. اما ميدانم ما بايد در ماه ١٢٠ دقيقه مفيد بگيريم. سه ماه فيلمبرداري كرديم و با حفظ كيفيت الان ٣٦٠ دقيقه مفيد داريم. هزينهاي كه الان سازمان براي ٣٠ قسمت اين سريال ميكند دو برابر هزينه ٦٠ قسمت آن است. چرا؟ براي اينكه همهچيز گران شده و شما ميرويد سراغ بازيگرهايي كه همزمان در چند پروژه كار ميكنند و سرشان شلوغ است و رقمهاي عجيب و غريبي ميدهند. حالا چه اتفاقي دارد ميافتد؟ در اين فاز، مديران جديد سازمان از يك مقطعي به بعد فهميدند همان كاري كه ما در فاز اول انجام داديم، درست بود، يعني موانع ادامه پيدا نكردن سريال كاملا سليقهاي و شخصي بود.
حرفشان چي بود؟
حرفشان اين بود كه شما بايد قصهتان را عوض كنيد، يك كاراكتر را حذف، يك كاراكتر را اضافه كنيد، يك كاراكتري را تغيير شخصيت بدهيد. اصلا يك حرفهاي عجيب و غريب ميزدند.
خب بهانهشان چي بود؟
مي گفتند اين جور كه ما ميگوييم بايد تاريخ را نقد كنيد. در صورتي كه مديران ارشد سازمان همه فيلمنامه را تاييد كرده بودند. ممكن است ايرادهاي مختصري داشته باشد، مثل روزشمار تاريخ انقلاب كه آن هم قابل حل بود.
در كدام دوره مديريتي مخالف با فيلمنامه قوت گرفت؟
دوران آقاي دارابي ميخواستند به ما بگويند فرمان تان را بدهيد اين طرف و ١٨٠ درجه تغيير مسير بدهيد. از اصلاحات عجيبوغريبي حرف زدند كه ما مانده بوديم چطور اين اصلاحات را انجام دهيم. حالا سازمان به اين نتيجه رسيده كه آنها همه حرفهاي غيرقابل قبول بوده و اساس چيزي كه بايد اتفاق بيفتد همين فيلمنامه ٦٠ قسمتي آقاي طالبزاده است.
سرزمين كهن» از چه زماني پخش ميشود؟
از اول پاييز.
و دوباره همهچيز از صفر شروع ميشود؟
پخش سريال از اول شروع ميشود.
همان قسمتها؟ بدون اصلاحات؟
همان قسمتها و بدون اصلاحات، چيزي حدود دو قسمت از فاز يك اصلاح شده بود. همه آنها برميگردند سر جايشان.
يعني الان برگشتيد به نقطه اول! اين ميزان تعامل شما با سازمان براي من جالب است. انگيزهتان چيست از اين همه كنار آمدن؟
اين فيلمنامه آنقدر خوب است و دوستش دارم كه نميتوانم آن را كنار بگذارم. همه كساني كه فيلمنامه را خواندهاند و با ما در اين پروژه كار ميكنند فيلمنامه را دوست دارند. اين كار زحمت چند ساله است و آدم دلش نميآيد رهايش كند. بعد از اين مدت توقف وقتي پيشنهاد كردند كار را شروع كنيم، بلافاصله استقبال كرديم. به هر حال يك مسووليتي است كه روي دوش آدم است و باري است كه بايد يك جوري روي زمين بگذاريم. بايد برويم تا آخرش و آن را تمام كنيم و درست نيست آن را نيمهكاره رها كنيم.
آقاي تبريزي از يك جايي به بعد در كارنامه كاريتان، كار كردنتان شتاب گرفت. چرا؟ چه اتفاقي افتاد؟
كجا؟
در همين چند سال اخير.
معمولا ظاهرش شتاب است اما واقعيتش اين است كه در هشت سال گذشته كه من هميشه به آن ميگويم هشت سال تاريك، فيلم ميساختم و توقيف ميشد. «خيابانهاي آرام» و «دونده زمين» هم جزو توقيفيها بود.
تكليف «خيابانهاي آرام» چه شد؟
هيچي هنوز مانده.
سر اين فيلم هنوز به تعامل نرسيديد؟!
نه هنوز اجازه نميدهند. اما «دونده زمين» كه در دولت قبلي متوقف بود، در دولت جديد پروانه نمايش گرفت. مثلا «از رييسجمهور پاداش نگير» هفت يا هشت سالي بلاتكليف مانده بود. اينها در مقطعي با هم مجوز گرفتند، فكر ميكنيد كه من غيرمعمول شتاب گرفتم.
اما آدم با پشتكاري هستيد.
(ميخندد.)
چون از جمله كارگردانهايي هستيد كه دلسرد نميشويد. اينقدر توقيف، سنگاندازي.
هيچوقت.
چرا؟
من آدمها را به دو دسته تقسيم ميكنم، ميگويم يك عدهاي توليدكننده و سازندهاند و عدهاي نيز موانع توليد و سازندگياند. اين جهاني كه ما داريم در آن به سر ميبريم داراي يك حكمت خيلي پيچيده و عميق است، بنابراين مدل فكري من اين است كه بعضي وقتها خرابكاري ديگري به نفع من است. بعضي وقتها ممانعت به نفع تو است. بعضي وقتها هم كه ممانعت نيست آن هم به نفع تو است. من فكر ميكنم آن حديث كه ميگويد: «الخير في ما وقع» خود زندگي است شما اگر دلت صاف باشد و با صداقت كار كنيد و برويد جلو همه اين سدها برداشته ميشود چون همهشان مثل كف روي آب هستند، مثل مگسهاي روي شيريني. يك دست تكان بدهيد ميروند اما به وقتش. من مادربزرگي داشتم كه هميشه ميگفت: هر جور كه زندگي ميكني طبيعت و كائنات هم با تو همان طور رفتار ميكند. پس خودت را با مناعت طبع نشان بده. اگر همه اين طوري فكر كنند زندگي آرامي خواهيم داشت.
از قضاوت شدن نميترسيد؟ اينكه فيلمهايي كه چند سال پيش كارگرداني كرديد زمان خودشان اكران نميشوند؟
در معرض قضاوت قرار گرفتن طبيعي است. ما وقتي كار ميكنيم ممكن است يك وقتي بالاي منحني باشيم و يك زماني هم پايين بياييم. ممكن است كسي ما را دوست داشته باشد و يك عده هم ما را دوست نداشته باشند. بايد به حرفي كه ميزنيم اعتقاد داشته باشيم. اين كافي است.
همه فيلمهايي را كه ساختيد قبول داريد؟
بله.(ميخندد)