یادداشت دریافتی- خدیجه ندایی اصل؛ معمولاً ریاضیات، ریاضیدانان و زندگی آنان پرابهام و رمزآلود بوده، از این جهت که روایات عجبیب و غریب در این زمینه زیاد است، شاید خیلی سبک زندگی آنان برای افراد ملموس نیست. در این یادداشت میخواهیم نگاه کوتاهی بر زندگی این دسته از دیدگاه پرده نقرهای داشته باشیم و ببینیم زندگی این افراد تا چه حد سوژه برای سینما و تلویزیون بوده است.
از «نردبان آسمان» شروع میکنیم، فیلمی به کارگردانی محمد حسین لطیفی که زندگی «الکاشی» را به تصویر میکشد، البته پیش از این فیلم که در سال ۱۳۸۸ساخته شده، فیلم «شهر آشوب» هم زندگی پرفراز و نشیب غیاثالدین جمشید کاشانی را بنمایه خود قرار داده است. «شهر آشوب» روایتی است از تلاش گروهی برای «تخلف علمی» و دزدیدن یافتههای الکاشی و تغییر برگی مهم از برگهای تاریخ. این داستان در دوره اُلغبیک از پادشاهان تیموری، پادشاهی متفاوت از همقطاران خویش روایت میشود، پادشاهی که خط مشق میکند و آسمان را رصد.
اما پیشتر از «شهرآشوب»، یعنی ۳۰ سال پیش، پرده از زندگی «جهان آشوب» در فیلم «بوعلی سینا» برداشته شده. البته این تنها روایت از زندگی «حکیم» نیست. دو سال پیش فیلیپ اشتولتس آلمانی فیلمی به نام «پزشک
1» را بر اساس رمان نوا گوردون و فیلمنامه جان برگر، کارگردانی کرد. روایتی تا حدی متفاوت از روایت ما از داستان «حکیم».
روایت ایرانی پورسینا مربوط به سالهای دور است، سالهایی که کشور درگیر جنگ بود و احتمالاً صحبت از ساخت فیلم زندگی دانشمندانی چون بوعلی«فانتزی» به حساب میآمده. با این حال «بوعلی سینا» برای زمان خود اثری فاخر به حساب میآید.اما روایت آلمانی آن مربوط به امروز است.داستانی با این مضمون:
«هزار سال پیش، سال 1021میلادی درقرون وسطی اروپا در جهل بیماری به سر می برد. فیلم قلب لندن را نشان می دهد که مردم با فقر آلودگی بیماری دست و پنجه نرم میکنند وتنازع برای بقاء در جریان است. هیچ کس ازطبابت چیزی نمی داند. فقط سلمانیهای دوره گرد، اندکی کارهای طبی میکنند، درحد کشیدن دندان جاانداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده و میزان زیادی اوراد وخرافه به جای درمان به خورد مردم میدهند.
سلمانی دوره گردی باگاریاش که در آن زندگی میکند به محلهای در لندن آمده است. مادری بیوه که سه فرزند کوچک دارد، دچار حصبه میشود. بچه به دنبال سلمانی«طبیب» میرود و او اصلا بر بالین مریض نمیآید میگوید این درد درمان نمیشود.
مادر میمیرد وکودک یتیم به همان سلمانی پناه میبرد گمان میکند از طبابت چیزی میداند. چند سال بعد آرایشگر«سلمانی» دچارآب مروارید میشود و بیناییاش را از دست میدهد. جسی او را نزدیک کحال یهودی میبرد.کحال او را عمل جراحی آب مروارید میکند و چشمانش شفا مییابد. جسی میپرسد چنین طبابت شگفتی را چگونه آموختی؟ کحال میگوید از بزرگترین دانشمند کره زمین، جسی میگوید هر طور که هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم. کجاست؟ نامش چیست؟ میگوید نامش«ابن سینا» ست و تو باید به اصفهان بروی.» در پایان این فیلم پورسینا مغلوب دانشجوی انگلیسی خود میشود، البته داستان بدین گونه روایت میشود. هیچ خردهای به راوی نیست چرا که او بوعلی را چنین میخواهد.
اما درباره ریاضیدان نامی ایران خیام نیشابوری فیلمی ساخته نشده است البته در کشورمان. شاید علت آن دیدگاههای بعضاً متناقضی است که درباره خیام وجود دارد. به نظر میآید شناخت ما از خیام بسیار اندک است و هر چه میدانیم از آینه «دیگران» است. علت این برداشت این است که اگر ما خیام را میشناختیم لااقل تلاشی هر چند کم برای شناساندن او برای مردم حداقل در قالب یک مستند یا فیلم میکردیم.
اما ظاهراً «دیگران» از این موضوع غافل نبودهاند. در سال ۱۹۵۷ در آمریکا فیلمی تحت عنوان «عمر خیام» به کارگردانی ویلیام دیترله آلمانی ساخته شد. این فیلم زمینه دراماتیک دارد. اخیراً، فیلم «میراثدار: افسانه عمر خیام » روایتی از مثلث عشقی حسن صباح، حکیم عمر خیام و بانو دریا. میبینید این ترکیب بیاندازه بیریخت است و مصداق «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند».
2 البته تا زمانی که میراثداران اصلی خیام خود تلاشی برای شناساندن او نکنند هر کس افسانه خویش را با رنگ و لعاب دلخواهش روایت خواهد کرد. با این روند کنونی در شناساندن بزرگان، اول از همه به خود و بعد به جهانیان، نباید گلهمند بود که «خیام روایت شده» زندگیاش به یک دوئل عشقی خلاصه و «ابن سینا روایت شده» مغلوب و مقهور شاگرد انگلیسی خودش میشود و احتمالاً فردا روزی اگر الکاشی بر پرده سینمای «دیگران» بنشیند، بعید است به دنبال «نردبان آسمان» باشد.
1The Physician
2The Keeper: The Legend of Omar Khayyam