یادداشت دریافتی- عباس قشمی میمند*: نفت، زمستان، بهار. اقتران و هماهنگی عجیبی بین این کلمات و حوادث تاریخی کشور ما در قرن گذشته وجود دارد که سرنوشت کنونی ما را رقم زده است. بهار را فصل رویش و سرزندگی و زمستان را فصلی برای خواب و مردگی می توان نامید. اما آیا تاریخ ما در یک قرن گذشته هم از این قاعده پیروی می کند؟ بنظر نمی رسد این چنین باشد بلکه به عکس، نفت ایران در آخرین ماه زمستان ملی می شود، انقلاب اسلامی ایران بعد از سالها مجاهدت مردم و رهبرانش در یکی از ماههای این زمستان به پیروزی می رسد، مهمتر از همه تاریخ 2500ساله استبداد شاهنشاهی در ایران به عنوان مهمترین عامل و مانع در نیل به دموکراسی و رشد شخصیت ایرانیان نیز در همین زمستان متوقف می شود.
به هر ترتیب تاریخ ایران در همین زمستان و بهار، دو تن از بزرگمردان و راست قامتان تاریخش را که چون کاوه ای آهنگر، درفش کاویانی را در برابر ضحاکهای تاریخ علم کرده بودند از دست می دهد. اسفند سال 1345 محمد مصدق رهبر مردم ایران در ملی شدن صنعت نفت و خرداد سال 1368 امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی ایران.
عجیب اینکه در همین خرداد اولین قطرات نفت از اولین چاه نفت ما در مسجد سلیمان به سال 1287 استخراج می شود. نفتی که به عنوان طلای سیاه، هم بسان نعمتی خدادادی حکم طلا و درآمد را داشته و هم بسان سیاهی نام و رنگش تنبلی، عقب ماندگی و فساد. از یک طرف با چاشنی نامش بزرگترین تلاشها را برای جنبش آزادیخواهی در ایران اخیر رقم زده به طوری که، پیروزی نهضت ملی در ملی کردن صنعت نفت یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ ما در مبارزات استقلال طلبی سیاسی است و از طرف دیگر با وابسته کردن ما و اقتصادمان به جیب پر پولش، بسان مهمترین مانع و عامل در راه استقلال اقتصادی عمل کرده است.
در عین حال درس عبرتش برای تاریخ اخیر ما این بوده که هرگاه نیروهای مذهبی و ملی پشتیبان هم بودند یک پیروزی بزرگ نصیب کشورمان شد. پشتیبانی و همکاری آیت الله کاشانی و محمد مصدق در فاصله بین سالهای 28 تا 30 شمسی است که ما را به پیروزی بزرگ در برابر استعمار انگلیس و ملی کردن صنعت نفت رساند و جدا شدن همین دو بود که یکی از بدترین شکستهای تاریخ اخیر کشورمان را رقم زد یعنی کودتای 28 مرداد 32.
اگر بیانیه های کاشانی در حمایت از ملی کردن صنعت نفت نبود به احتمال بسیار زیاد مصدق آن حمایت و پشتوانه مردمی «که لازمه هر مدیر سیاسی موفق برای پیشبرد کارهای بزرگ است» را برای آن دفاعیات بزرگ در برابر شکایات انگلستان نمی داشت و همین هماهنگی بین این دو باعث شد تا قرارداد الحاقی که دولت انگلستان از اواخر سال 1328 در پی تصویبش در مجالس 15 و 16 شورای ملی بود ملغی گردد. قراردادی که سلطه انگلیسی ها بر نفت ایران را تا سال 1361 شمسی تمدید می کرد.
در عوض با پیشنهادات مصدق و همکارانش و حمایتهای کاشانی که از خرداد 1329 شمسی از تبعید لبنان بازگشته بود این لایحه الحاقی در کمیسیون نفت و به ریاست مصدق بررسی گردید که بر مضر بودن این لایحه تاکید شد و در این میان حمایت های مکرر محمد رضا شاه از این لایحه و کارشکنی های دولت انگلیس و نفوذش (حتی در داخل مجلس) ره به جایی نبرد تا اینکه پیشنهاد کمیسیون نفت مبنی بر ملی کردن صنعت نفت در تمام نقاط کشور در 24 خرداد 1329در مجلس شورای ملی به تصویب نمایندگان رسید و مجلس سنا آن را 5 روز بعد در 29 اسفند تایید کرد تا نقطه عطفی باشد برای ثبت در تاریخ ما و ثبت در تقویمی که با بهترین پیروزی و یک جشن ملی زمستانش به پایان می رسد و با یک جشن ملی و رویشی تازه همراه با طلوع نعمات خداوندی، بهارش آغاز می شود.
کدامین تقویم این چنین آغاز و پایان خوشی دارد!؟ به هر حال سفره هفت سین ما ایرانیان در آغاز بهار نیز سالهاست که بوی نفت می دهد تا شاید به قول تی.اس.الیوت، پایان بر آغاز پیشی گیرد و نفت از رشد تمام ذرات بدنمان گرفته، تا تأمین تمام وسایل زندگیمان در این سالها نقشی اساسی داشته باشد. یعنی دیگر لازم نیست نفتی با پارچ یا کاسه بر سر سفره بیاید تا مردم ایران طعمش را بچشند و مزه زندگی بهتر به کام آنها شیرین گردد، تمام سفره هفت سین با همین پول نفت تهیه می شود.
سالهاست که سین صدای مصدق، پهنه سفره هفت سین ما را فراگرفته است.
*دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی