صادق زیباکلام در روزنامه شرق نوشت: رد صلاحیتها یک حالتی در میان برخی به وجود آورده که «آیا رأیدادن بهراستی فایدهای هم دارد؟» این نگاه بهخصوص در میان نسلهای بعد از انقلاب، دهه شصتیها و هفتادیها، خیلی بیشتر هم به چشم میخورد. این روزها در شبکههای مجازی پرسشها و گزارههایی از این دست بسیار ردوبدل میشوند: «داستان اصولگرایی و اصلاحطلبی، یک نمایش است برای سرگرمکردن مردم و برای سرکارگذاشتن آنها»، «حالا چه فرقی میکند که مجلس دست اصولگراها نباشد و دست به قول خودشان اصلاحطلبان باشد؟»، «مگر اصلاحطلبها زمانی که بر سر کار بودند چه کار توانستند برای مملکت بکنند؟» و گزارههایی شبیه اینکه «یکسری سیاستهای کلی در این مملکت قرار است اجرا شوند، صرفنظر از اینکه دولت در دست کدام جناح است یا در مجلس چه کسانی اکثریت دارند، تصمیمات در جای دیگری گرفته میشوند و مجلس و دولت و انتخابات ریاستجمهوری و مجلس هم صرفا برای سرگرمنگهداشتن مردم است و ادای دموکراسی و مردمسالاری درآوردن».
هرکدام از ما با این دست گزارهها کموبیش برخورد میکنیم. البته در کنار «ناامیدها» یک جریان دیگر نیز وجود دارد که بسیار سیاسی- اعتراضی است. این جریان معتقد است رأیدادن یعنی پذیرش «رد صلاحیتها». به عبارت دیگر برای گروه دوم «رأیندادن» از سر ناامیدی در اینکه امکان تغییر وجود ندارد، نیست بلکه «رأیندادن» بهمثابه اعتراض سیاسی است. مخاطب من در این یادداشت بیشتر «ناامیدها» هستند.
همانها که معتقدند «مگر فرقی هم میکند مجلس در دست اصلاحطلبان باشد یا اصولگرایان؟» آری دوستان خیلی فرق میکند که مجلس توسط چه کسانی اکثریت پیدا کند و حتی چه کسانی به عنوان اقلیت در آن حضور داشته باشند. آری خیلی فرق خواهد کرد که ما نمایندگانی را برگزینیم که در بهارستان صرفا تاییدکننده باشند. یا نمایندگانی را به مجلس بفرستیم که از خود اراده، فکر و نظر داشته باشند. فرق میان مجلس ساکت با مجلس «مستقل و فعال» این است که اولی مجلس و جایگاه آن را در قعر امور کشور نگاه میدارد.
اما نمایندگان مستقل برعکس، مجلس و جایگاه آن را سوق میدهند به جایگاهی که در نظام و قانون اساسیمان برای آن تعریف شده است؛ یعنی در رأس امور کشور. مجلس در فاصله هشتسالی که اصولگرایان از ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ قدرت را در دست داشتند، یک بار هم نخواستند از مسئولان بپرسند که در برنامههای هستهای چه میکنند؟ چه برنامههایی را دارند پیش میبرند و علت نزاع و رویارویی کشورهای غربی و غیرغربی دیگر با برنامههای هستهای ما کدام است؟ مجلس مدل اول در ششسالی که دکتر «سعید جلیلی» با خانم «کاترین اشتون» و ١+٥ مذاکره میکردند، یک بار هم از ایشان نپرسیدند که گره کار شما در کجاست؟ و شما چه میگویید و آنها چه میگویند و جناب آقای جلیلی چرا بهصورت منظم بر حجم تحریمها و فشارهای بینالمللی افزوده میشود؟ مجلس مدل اول یک بار از دولت و سایر نهادهای مسئول نمیپرسد که چرا این همه پرونده فساد اقتصادی کشور را در خود فرو برده است؟
مجلس مدل اول در قبال بیش از هفت میلیون بیکار احساس مسئولیت میکند، نه در قبال رکود اقتصادی سنگین که کشور را عملا فلج کرده است، نه در قبال تورم ٤٠ درصدی در پایان دولت محمود احمدینژاد، نه در قبال فرار ٣٠٠ هزار فارغالتحصیل این مملکت از کشور، نه در قبال پایینرفتن سن اعتیاد و فحشا احساس مسئولیت میکند، نه در قبال گسترش باورنکردنی خط فقر در کشور، نه در قبال آمار باورنکردنی شمار زندانیان کشور (آمار مجرمان به نسبت کل جمعیت کشور در ایران نسبت به سالهای اوایل انقلاب ٢١ برابر شده است)، نه در قبال خشکشدن جنگلها، تالابها، دریاچههای کشور و تبدیل رودخانههای بزرگ کشورمان به کانالهای فاضلاب احساس مسئولیت میکند و نه هیچ احساس مسئولیتی در برابر مسائل کلان کشور میکند. گویی این مشکلات در کشورهای دیگری هستند. نه دوستان، خیلی فرق میکند که چه کسی به مجلس راه یابد. ما زمانی میتوانیم مدعی شویم که فرقی نمیکند که اگر نمایندگان مسئول و متعهد را راهی مجلس کردیم، جایگاه مجلس به جای اینکه در رأس امور قرار گیرد، همچنان در قعر امور باقی بماند.