bato-adv
کد خبر: ۲۲۷۱۱۳

اعتراف به قتل بعد از ١٠سال به‌دلیل عذاب وجدان

مردی میانسال در روزهای پایانی شهریور سال٨٣ به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرد و خبر داد پسرش به نام صابر مفقود شده است. این مرد توضیح داد صابر با خودرو پیکانش در یک آژانس کار می‌کرد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۸ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
 مردی میانسال در روزهای پایانی شهریور سال٨٣ به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرد و خبر داد پسرش به نام صابر مفقود شده است. این مرد توضیح داد صابر با خودرو پیکانش در یک آژانس کار می‌کرد.

کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات این مرد مشخصات صابر و خودرو او را پرسیدند و تلاش برای یافتن ردی از پسر جوان را آغاز کردند. این کوشش‌ها نتیجه‌ای نداشت تا اینکه چندی بعد جسد پسری جوان در دره‌ای در جاده جاجرود پیدا و به پزشکی‌قانونی منتقل شد. معاینه‌های اولیه حکایت از آن داشت که مقتول ناشناس با ضربات چاقو به قتل رسیده است.

شباهت مقتول با صابر سبب شد پلیس پدر این جوان را روانه پزشکی قانونی کند. پدر صابر به محض دیدن پیکر بی‌جان فرزندش، او را شناخت. پس از آن تحقیقات وارد مرحله‌ای تازه شد و کارآگاهان درصدد شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان جنایت برآمدند اما هیچ سرنخی در این خصوص وجود نداشت تا اینکه پیکان مقتول به صورت رهاشده در اسلامشهر پیدا شد.

از آن به بعد هیچ پیشرفتی در تحقیقات ایجاد نشد تا اینکه بعد از گذشت پنج‌سال از وقوع جنایت فردی با مراجعه به پلیس، خبری تازه از این پرونده داد. او گفت: «یکی از دوستانم به نام کیوان به من گفته همراه دو دوستش جوانی به نام صابر را که راننده آژانس بود به قتل رساندند و خودرو او را سرقت کردند.»

گفته‌های این فرد سبب شد ماموران کیوان را بازداشت کنند. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: «من و دو دوستم به نام‌های رضا و یاسر تصمیم گرفتیم سرقت انجام دهیم، به همین دلیل روز حادثه پیکان صابر را به‌صورت دربست کرایه کردیم و بعد از رسیدن به محلی خلوت با چاقو راننده را تهدید و پول‌هایش را به‌زور از او گرفتیم، قصد داشتیم فرار کنیم که ناگهان یاسر راننده را شناخت و گفت او بچه محل‌اش است. از آنجا که احتمال داشت صابر از ما شکایت کند و دستگیر شویم به این نتیجه رسیدیم که باید او را به قتل برسانیم به همین دلیل صابر را به‌زور به صندلی عقب کشاندیم، از مغازه‌ای طناب خریدیم، دست‌وپای او را بستیم و سپس به سمت خارج از شهر حرکت کردیم. وقتی به محلی خلوت در جاده جاجرود رسیدیم رضا راننده را به دره‌ای برد و به قتل رساند.» پ

کارآگاهان بعد از اطلاع از جزییات قتل برای دستگیری دو متهم دیگر دست به کار شدند و ابتدا یاسر را بازداشت کردند. او نیز ادعای کیوان را تایید کرد و گفت: «چند روز بعد از قتل از ترس دستگیری، خودرو مقتول را در اسلامشهر رها کردیم.»

 تلاش‌های پلیس برای بازداشت متهم اصلی پرونده ثمری نداشت و ردپایی از رضا به دست نیامد، به همین دلیل کیفرخواست پرونده صادر و به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در این کیفرخواست رضا به‌عنوان مباشر قتل معرفی شده و قرار بود به‌صورت غیابی محاکمه شود، همچنین نماینده دادستان برای دو متهم دیگر به اتهام معاونت در قتل درخواست مجازات کرده بود.

روز محاکمه هنگامی که کیفرخواست خوانده شد و اولیای دم نیز شکایت خود را مطرح کردند اتفاقی غیرمنتظره افتاد.  کیوان وقتی در جایگاه ایستاد، گفت قتل را او انجام داده است. این متهم توضیح داد: «از ١٠سال پیش تاکنون به‌شدت عذاب وجدان دارم و شب‌ها خواب مقتول را می‌بینم به همین دلیل وقتی در زندان بودم تصمیم گرفتم روز محاکمه حقیقت را بگویم تا بلکه به آرامش برسم. قاتل اصلی من هستم. روز حادثه بعد از اینکه دست و پای صابر را بستیم رضا با چاقو ضربه‌ای به او زد، اما باعث مرگ آن جوان نشد. این من بودم که صابر را به دره بردم و با ضربات چاقو به قتل رساندم. سپس هر سه فرار کردیم و چند روز بعد خودرو مقتول را در خیابانی در اسلامشهر گذاشتیم.»

متهم ادامه داد: «چون رضا فراری بود و کسی از محل اختفایش خبری نداشت من و یاسر تصمیم گرفتیم قتل را گردن او بیندازیم و خودمان را نجات بدهیم، به همین دلیل ادعاهایی مشابه را مطرح کردیم اما عذاب‌وجدان رهایم نمی‌کند.»

قضات بعد از شنیدن این اعترافات ختم جلسه را اعلام کردند و پرونده را به دادسرا فرستادند تا کیفرخواست تازه‌ای صادر شود، به این ترتیب تحقیقات مقدماتی بار دیگر شروع شد و متهم اصلی ١٠سال بعد از وقوع قتل به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. بنابراین گزارش، جلسه رسیدگی به این پرونده به‌زودی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار خواهد شد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv