یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ اگر قرار باشد شما در جایی استخدام شوید باید فرمی را پر کنید که به آن فرم استخدام میگویند!
جدا از اصل مطلب که میباید مشخص کنید حداقل حقوق درخواستی شما و یا به تعبیری بهتر حداکثر حقوقی که قرار است بهتان بدهند چقدر است، شما ملزم هستید که در قراردادتان ذکر کنید که زن هستید یا مرد، پیر هستید و از یاد رفته یا جویای کارید و در جستجوی نام، مجردید یا متاهل یا مطلقه، چند سر عائله دارید، خانه و ماشین از خودتان دارید یا مال پدر و مادرتان است، مالک هستید یا مستاجر تشریف دارید و قرار است با بخشی از حقوق که پس انداز میکنید بالاخره سر از خانه و زندگی خودتان در بیاورید، مسیرخانه تا محل کارتان دور است یا نزدیک، متولد و بزرگ شده چه شهری هستید و...
علاوه بر اینها باید بگویید که اضافه بر درسی که خواندهاید و شغل اصل کاری، چه کارهایی میتوانید بکنید و چه ورزشهایی مورد علاقه شما است و چه دورههایی گذراندهاید و آشنایی شما با رایانه؛ با یارانه که قطعا آشنا هستید! و زبا نهای غیر مادری کم، متوسط، خوب یا عالی است! (نه کسی به میزان آشنایی شما با زبان مادری کار دارد و نه شخصی به شما این اختیار را میدهد که بگویید از فلان زبان زنده یا مرده دنیا هیچ نمیدانید!)
الزام به پر کردن همه جاهای خالی و بحران بیکاری موجود مانع از این میشود که شما در مقام جویای کار از خود بپرسید که این اطلاعات به چه درد کارفرما میخورد؟!
واقعا برای کار فرما چه فرق دارد که کسی که هم کارش را بلد است و هم آن را بدرستی انجام خواهد داد از چه جنسی است و زن است یا مرد! (البته قطعا اینکه جنسش خرده شیشه نداشته باشد مهم است!) و اصولا چرا کارفرما مایل است از اوضاع و احوال مالی شما که به سختی روزگار میگذرانید و یا دستتان به دهانتان میرسد و زندگی خوبی دارید اطلاع حاصل نماید!
مگر نه اینست که حقوق و دستمزد وابسته به اینست که جویای کار تا چه اندازه توانایی علمی و عملی دارد و قادر است شرکت یا سازمان یا هر محل کار دیگری را در رسیدن به اهدافش یاری دهد! و مگر جز اینست که محل کار دارالایتام نیست که به نیازمندان بیشتر و بهتر برسند و به بینیازان کمتر توجه کنند که بلدند خودشان گلیمشان را از آب بیرون بکشند!
از همه اینها گذشته برای کارفرما چه توفیری دارد که بداند یا نداند جویای کار جز کاری که قرار است انجام دهد، کارهایی هم بلد است که قرار بر انجامشان نیست!؟ آنهم در حالی که در شرایط قرار داد فقط میبایست حقوق و دستمزد و حق ماموریت و مسکن –یا حقش-و اضافه کاری و پاداش و دیگر چیزهایی که علی القاعده میبایست در پایان هر ماه راهش را کج کرده و از جیب کارفرما به جیب مستخدم سرازیر شود لحاظ شود و شرح وظایفی که مستخدم میبایست انجام آنها را در قبال اینکه «طرف اول» زیر تعهداتش نزند، بر عهده بگیرد!
با این حساب چرا وقتی کارفرما میداند در محل کارش میخواهد چکار کند و دیگران قرار است چه گلی به جمالش بزنند، حتی مایل است سر از اینکه جویای کار گواهی نامه موتور یا ماشین دارد و یا دستپختش تا چه اندازه خوب است هم در بیاورد!
براستی باید پذیرفت که اینکه در کشور ما کلاه کارفرما با کارگر یا کارمندش خیلی زود توی هم میرود به دلیل اینست که ما ایرانیها بر خلاف مردمان کشورهای پیشرفته در قراردادهای کاریمان تنها تکلیف حقوق و دستمزد و دیگر چیزهایی که میبایست در اختیار «طرف دوم» قرار گیرد را مشخص کردهایم! بدون اینکه به شرح وظایف او پرداخته و برایش روشن کنیم که وی براستی میبایست عایدی و دشتی خویش را در قبال انجام کدامین کارها بدست آورد!
جدا از اینکه در قراردادهای کاری ما ایرانیها آنقدر آیتم که بوی «نیاز» میدهد آورده شده که خودمان در ماندهایم که پولی که میگیریم بابت «لیاقت» یا «شایستگیمان» و یا «درسی که خواندهایم» و یا «تجربه کاری که داریم» است یا بابت «احتیاجاتمان» و اینکه طفلکی هستیم و گناه داریم و اینکه چه ایرادی دارد به ما هم وجهی بدهند که اموراتمان بگذرد!
جالب است که پول مشخص و معین دادن برای وظایفی که حقیقتا نامعین و نامشخص وگاه نامعقول است هم، خیلی از کارفرماها را از خود راضی نمیکند، به گونهای که آنها از پرسنل خویش جز آدمهایی که پول مفت میگیرند و کار چندانی هم نمیکنند یاد نمیکنند!
غافل از اینکه قراردادهای کاری موجود بیش از آنکه به ضرر کارفرماها باشد به زیان کارگران و کارمندان است زیرا به کار بندی علم و عملی که تنها از لحاظ زمان و مکان برایشان محدودهای تعیین شده است اما توام کردن آنها –به سفارش آقای رییس! –میتواند هر کاری را دست کارگر و کارمند بدهد!، تنها وقتی که در قبالشان دستمزدی بینهایت اخذ شود، برای عالم با عمل میصرفد چندان که بزرگمهر حکیم نیز بدرستی بر درستی چنین حقیقتی معتقد و معترف بود:
«آوردهاند که مردی از بزرگمهر که کتابدار انوشیروان بود سوالی پرسید و بزرگمهر جواب او را جز«نمیدانم» نداد! مرد بر آشفت و فریاد بر آورد که اما پادشاه به شما پول میدهد که بدانید!
بزرگمهر خونسرد پاسخ داد که شاه برای چیزهایی که میدانم به من پول میدهد که اگر قرار بود بابت چیزهایی که نمیدانم پول بدهد کل خزانه شاهی نیز کمم بود!»