فرارو- اسلام دینی است که تاریخ روشنی دارد و
اصول کلی آن در قرآن آمده است. اما احکام اسلام را به دو دو دسته می توانیم
تقسیم کنیم: یک دسته احکامتغییرناپذیر هستند که رعایت و پایبندی به این
احکام در تمام دورانها برمسلمانان واجب و ضروری است زیرا با تغییر زمانه،
تحول تمدنها و اجتماعاتبشری ناسازگاری ایجاد نمیکنند مانند اقامه نماز،
وفای به عهد.
اما
دستهای دیگر از احکام و اصول وجود دارند که مطابق آیه "امرهم شوری
بینهم" به اجتهاد خود مسلمانان واگذر شدهاست. به عنوان مثال اصل این که
جامعه حکومت میخواهد اجتناب ناپذیر است و اسلام عدالت را از ویژگیهای
حاکم میداند و اما جزئیات را به مردم واگذار کرده است زیرا اگر پیامبر
اصول و روش هر چیزی را برای مردم تعیین میکرد دین مدت زیادی دوام نمی آورد
و همان ابتدا از بین میرفت.
دکتر نجفقلی حبیبی عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تهران با بیان این مطلب در گفتگو با فرارو، به بررسی جایگاه اخلاق در اندیشه پیامبر پرداخت. ادامه این گفتگو را که به صورت یادداشت وار تنظیم شده است، در زیر بخوانید.
گسترش از طریق اخلاق
همانطور که میدانیم اسلام بیشتر از طریق اخلاق گسترش یافته است، آن چه در قرن نخست و چه بعدها که تا شرق دور و چین گسترش یافت حاصل تلاش عرفا و دانشمندان و برخورد نیکوی آنان با مردم بود، و نمی توان رشد اسلام را صرفا مربوط به قدرت نظامی دانست.
آنچه که تحت عنوان رحمانیت دین اسلام یاد می شود به همین نکته اشاره دارد؛ سراسر وجود پیامبر سرشار از رحمت نسبت به مردم بود و جز درمورد احکام قطعی همواره اهل گذشت و مدارا بودند. و ریشه این مسئله را میتوان در مفهوم عدالت جست.
عدالت در اخلاق اسلامی به سه بخش عدالت با خداوند، عدالت با خودو عدالت با مردم تقسیم می شود. و در سیره پیامبر اکرم مشاهده میکنیم که حضرت زندگی خود را به سه قسمت تقسیم کرده بودند: یک بخش برای خدا، یک بخش برای خانواده و بخش سوم که اختصاص به انجام امور شخصی خودشان داشت صرف رسیدگی به مردم میشد.
برای پیاده کردن الگوی رفتاری پیامبر باید بیشترین کوشش خود را صرف احیای اخلاق در جامعه کنیم. و باید متذکر شوم اخلاق اسلامی این ویژگی بارز را دارد که وابسته به توحید است و خدامحور می باشد و در تبیین چرایی ها وابسته به وجود خداوند است. و این امر راز ماندگاری و دوام آن است، و اگر می بینیم اسلام همچنان پس از قرن ها پایدار مانده است به علت بعد اخلاقی آن است ( که البته مبتنی بر عقل نیز است).
ضرورت شناخت اسلام از کانال پیامبر
نکته دیگری که در این زمینه حائز اهمیت است این است که برای شناخت اسلام نباید صرفا رفتار مسلمانان را ملاک قرار دهیم، به عنوان مثال ملاک قرار دادن حاکمان اسلامی یکی از خطاهایی است که در زمان ما دیده می شود و می توان در این مورد به داعش که داعیه دار شناخت اسلام است اشاره کرد که برای توجیه عملکرد غیر اخلاقی خود به رفتار حاکمان اسلامی در دوره های گذشته استناد می کند. در حالیکه پیامبر اسلام پیوسته به دوستی و مهربانی سفارش می کردند.
اما وجود این همه تاکید پیامبر(ص) بر اخلاق و مقوله اخلاق مداری؛ متاسفانه باید بگویم اخلاق در جامعه ما مرده است. و بنابراین راهی جز ایجاد یک نهضت اخلاقی در جامعه نداریم. وظیفه روشنفکران و متولیان امر در این زمینه سنگینتر از دیگران است زیرا باید به مردم تفهیم کنند که بدون اخلاق نمی توان زندگی کرد. این که در جامعه رشد روز افزون طلاق، دزدی و سایر جرایم را میبینیم و از آمار بالای 10 میلیون فقیر در جامعه سخن گفته می شود از نشانه های به صفر رسیدن سطح اخلاق در جامعه است.
دلایل ضعف اخلاقی
یکی از دلایل را می توان رشد چاپلوسی در جامعه دانست؛ هنگامی که در جامعهای بازار چاپلوسی رونق میگیرد و افراد بی کفایت به واسطه چاپلوسی به پست های مدیریتی دست پیدا میکنند؛ حاصل چنین فرایند ناسالمی این است که نه تنها خود فرد از مجرایی غیر از شایستهسالاری به پستی دست یابد بلکه مدیرانی را هم که انتخاب می کند قطعا ار لحاظ شایستگی از او پایین تر هستند زیرا افراد متخصص قطعا حاضر به پذیرش مدیریت چنین فرد نالایقی نخواهند شد. و در عرصه اجتماعی نیز منجر به شکل گیری این اندیشه می شود که افراد برای رشد در جامعه چارهای جز چاپلوسی و تملق ندارند و در غیر اینصورت از پیشرفت باز میمانند در حالیکه در جامعه سالمدینی اگر فردی بخواهد به مقامی دست یابد باید صلاحیتعلمی و تجربی لازم را داشته باشد.
اگر اخلاق در جامعه از بین برود موجب بوجود آمدن فضای بی اعتمادی در جامعه حاکم میشود و زندگی اجتماعی از هم خواهد پاشید. در صورتی که اگر بتوانیم جامعه را به سمت تعالی اخلاقی سوق بدهیم ثمره این تعالی پدید آمدن یک عامل درونی در کنترل رفتار انسان ها خواهد بود و موجب می شود چه افرادی اعادی جامعه و چه مسئولین از انحراف مصون بمانند.
از دیگر مواردی که پیامیر پیوسته ببر آن تاکید داشتند حفظ آبروی مومنین بوده است تا جائیکه در حجه الوداع خطاب به مردم فرمودند "خون و آبروی شما حرام است و این مسئله دوام دارد تا زمانیکه به پیشگاه خداوند بروید." و متاسفانه یکی از بی اخلاقی هایی که امروزه در جامعه خودمان شاهد آن هستیم بی اعتنایی به آبروی مومنین است. در عرصه فردی شاهد غیبت و ساختن لطیفه برای برادران و خواهران دینی مان هستیم و اگر به همین افراد بگوییم آیا حاضرید جان کسی را که غیبت او را میکنید بگیرید؟ پاسخ منفی خواهند داد. در صورتیکه پیامبر آبرو مومن را هم سنگ جان او می داند.
در عرصه اجتماعی نیز همینگونه است اگر کسی را در رسانه ها ، مصاحبه ها و سخرانی ها به آنچه خلاف عرف جامعه است متهم کنیم بدون این که در دادگاه ثابت شده باشد باز هم خلاف سیره پیامبر عمل کرده دایم.و چنین بد اخلاقی هایی موجب پدید آمدن بذر کینه در جامعه می شود. بنابراین حفظ آبروی مومنان از اصول دائمی اسلام است.
جنگ یا صلاح
پیامبر اسلام مبعوث شدند تا جامعه بشری آرامش و سعادت داشته باشد و البته جبارانی نیز وجود داشتند که می خواستند مردم را تحت سلطه خود در آورند و دین آمد تا مردم را از یوغ این جباران و ستمکاران نجات دهد و مردم آزاد زندگی کنند.
پیامیر به عنوان واسطه فیض خداوند بر روی زمین هدفی جز دعوت مردم به پاکی و نیکی و عبادت خداوند نداشت و بنابراین در پی صلح و آرامش بود؛ در شیوه ایشان نیز همواره اصل بر این بود که ابتدا دعوت میکردند و عملکرد پیامبر در مکه موید این ادعا است. طبعا عده ای به خاطر از دست ندادن قدرتشان نمی خواستند این دعوت از جانب مردم پذیرفته شود و جنگ به پا میکردند. پس مسئله را این گونه طرح کنیم که آیا اسلام میتواند با مردمی که تاکنون کافر بودند به جنگ به پا خیزد یا خیر؟
در پاسخ باید بگوییم در دستگاه فقه شیعی اجماع علما و فقها این است که جنگ ابتدایی در عصر غیبت جایز نیست.
بیداری و آگاهی
بنابر قاعده نفی سبیل کفار حق تسلط بر جان و مال مسلمانان را ندارند و باید ببینیم برای جلوگیری از تسلط کفار بر مسلمانان در جامعه امروزی چه تدبیری باید اندیشیم؟
من راه جلوگیری از تسلط کفار را بیداری و آگاهی بخشی به مسلمین می دانم. و البته امروز دیگر شاهد این نیستیم که قدرتها از راه جنگ وارد شوند. در ابتدای یکی از شعارهای مردم ایران استقلال بود و باید به این نکته توجه داشته باشیم که یک کشور نمی تواند استقلال سیاسی داشته باشد درحالیکه استقلال اقتصادی و علمی ندارد! به همین علت باید مجموعه نیاز های جامعه تامین شود که راه تسلط بیگانگان مسدود شود. بنابراین قاعده نفی سبیل مستلزم دو مرحله است؛
یک: انسان ها آگاهی و هوشیاری لازم را داشته باشند.
دو: اصلاح نظام های سیاسی و اقتصادی، تا غیر مسلمانان بر مسلمانان تسلط نیابند.
در ابتدای قانون اساسی نیز هنگامی وظایف حکومت اسلامی تبیین میشود؛ یکی از وظایف جمهوری اسلامی پیشبرد دانش بشری تا جایی است که بتواند در جامعه جهانی تاثیرگزار باشد. و جامعه ما و به طور کلی مسلمانان ظرفیت چنین پیشرفتی را دارند. و همچنین برای تحقق چنین هدفی حکومت موظف است از فرار نخبگان و دانشمندان جامعه حدالامکان پیشگیری کند و به این ترتیب راه تسلط بیگانگان را ببندد.
پیامبر اسلام رسول مهربانی ها است و اگر بخواهیم امروز عملکرد او را سر لوحه امورمان قرار دهیم بهتر است در سطح جامعه و رسانه ها امور کوچک و جزیی را به حدی بزرگ نکنیم که امور زیربنایی مغفول بماند.