روز ـ داخلی ـ خانهای قدیمی در محله ازگل
سیروس مقدم با عینکی تیره پشت مانیتور نشسته. دوقلوها کنار باباپنجعلی
توپبازی میکنند. ارسطو با کیسههای خرید وارد آشپزخانه میشود: سلام بر
لیدیهای زحمتکش آشپزخانه، چه ایرانی چه چینی، بفرمایید: آنچه شما خواسته
بودید. هما خانوم به این بچهها بگید توپبازی نکنن میزنن یهچیزیرو
میشکونن فردا من باید جواب بدم.
راحله: ایرادی نداره، بذار راحت باشن.
ارسطو: اوه یس، چایی، تَنکیو
سیروس مقدم کات میدهد تسبیحش را میچرخاند و باز اَدَسر
ارسطو: باباپنجعلیرو طب سوزنی کنید فراموشیش خوب میشهها معجزه میکنه.
راحله امپراتور طب سوزنیه. خواهر نقی: یعنی یه سوزن به بابا بزنیم حافظه
بابا برمیگرده؟
ارسطو: یه سوزن که نه، سوزنها. من خودم دیدم که دارم میگم. یه کسی
میگرن داره با چشم خودم دیدم زمین و زمانرو گاز میگرفت چهارتا سوزن بهش
زد 20دقیقه بعدش بشکن بشکن زد رفت سر کار.
خمسه یک قوطی پودر گریم برمیدارد، در کسری از ثانیه فکر میکنم آنقدر
پایتخت بازی کردن که دیگه خودشون خودشونو گریم میکنن! بعد خمسه دوتا لثه
مصنوعی از تو قوطی درمیاره و میذاره تو دهنش. سیروس مقدم دستی به سرش
میکشه و میگه بگیریم...
تلفن ارسطو زنگ میخوره؛ الو آقا رحمت خوب هستی رحمت خوبه، رحیم خوبه،
تنکیو تنکیو. به شما گفت. اوه یس، مسیج مسیج. آهان نه اینجا نیست گوشیش
«نُه ریسپانسه» باشه بهش میگم. من سرورتم. خخخیلی لطف کردی، خخخیلی آقایی.
خخخدافظ. هماخانوم نقی به همه علیآباد مسیج داده که برای تیم ملی کشتی
انتخاب شده. زن چینی به باباپنجعلی چایی تعارف میکند. بابا پنجعلی نگاهش
میکنه و بهش میگه: خوااابت میاد! !
زیر لب میگم «استغفرالله» که بتونم
خندمو نگهدارم. از وقتی پای برنامههای کمدی به تلویزیون باز شد همیشه
دوست داشتم یکی از عوامل پشت صحنه باشم چون فکر میکردم آنجا همه دایم در
حال غش و ریسهرفتنن و خیلی بهشون خوش میگذره، البته اگر خاطرتان باشد یک
قسمتهایی هم از پشت صحنه نشان میداد که خندهدارتر از برنامه اصلی بود!
اما اینجا خبری از غش و ریسهرفتن نبود! بعد که سه، چهاربار کارگردان کات
داد فهمیدم اونقدر این صحنه قبلا تکرار شده که برای عوامل عادیه!
با خودم
فکر کردم چه خوبه که پروسه ساخت چنددقیقه را بیشتر ندیدم و عید میتونم جلو
تلویزیون بشینم و از زحمات این گروه صمیمی لذت ببرم. پایتخت نبض سلیقه این
روزهای مخاطب ایرانی را در دست گرفته و جای خوشحالی دارد که از این تریبون
صرفا برای سرگرمی استفاده نمیکند. در لابهلای فیلمبرداری دقایقی با
علیرضا خمسه و سیروس مقدم از پایتخت سه گفتیم. البته قصد داشتیم که با احمد
مهرانفر و محسن تنابنده هم صحبت کنیم، اما آنها گفتند اهل گفتوگو نیستند و
حرفهایشان را به آخرین برنامه 90 تلویزیون در سال 92 بردند.
برای ساخت پایتخت 3 نگران نبودید که موفقیت دو سری قبل را نداشته باشد؟
سیروس مقدم: ما این حس نگرانی و ترس را برای ساخت پایتخت 2 هم داشتیم که
آیا میتواند خاطره خوب سری اول را برای مخاطب تداعی کند یا ممکن است تاثیر
سوء بگذارد؟ برای همین من و خانم غفوری و آقای تنابنده و احمد مهرانفر و
خانم رامینفر و آقای خمسه و دیگران با خودمان عهد کردیم که اگر به یک ایده
و سوژه جذاب رسیدیم که خودمان را تکرار نکنیم و یک گام روبهجلو بودیم،
پایتخت 2 را هم بسازیم. بنابراین هیچ قولی به جایی ندادیم که حتما سری دوم
را میسازیم و برای همین سفرهای زیادی با آقای تنابنده و مهرانفر داشتیم و
در یکی از آنها بود که محسن تنابنده به ایده گنبد و گلدسته رسید و فکر
کردیم با این ایده میتوانیم سفر زیبایی از شمال تا جنوب ایران داشته باشیم
و بعد از آن بود که به شبکه اعلام کردیم که پایتخت 2 را هم میسازیم.
در
پایتخت 3 هم به همین شکل بود. درست یک هفته بعد از اتمام پایتخت 2 سازمان
سفارش ساخت سری سوم سریال را داد، مردم هم هرجا که ما را میدیدند ابراز
علاقه میکردند که سری سوم هم ساخته شود، ششماه طول کشید تا به جایی
رسیدیم که به شبکه اعلام کنیم که سری سوم را هم میسازیم. در این ششماه به
دو ایده ناب رسیدیم یعنی ایجاد غرور ملی از طریق ورزشی ملی که خاص استان
مازندران است و فدراسیون جهانی کشتی (... فیلا) استان مازندران را بهعنوان
پایتخت کشتی جهان معرفی کرده است.
این مساله خاص استان مازندران بود و از
این طریق امکانش را داشتیم تا بحث جوانمردی، یأس و شکست و امید و پیروزی را
مطرح کنیم.
اتفاقات اجتماعی مثل انتخابات یا حتی راهیابی تیم فوتبال به جامجهانی در این انتخاب تاثیر داشت؟
مقدم: بله، دقیقا و در کنارش اخبار هولناکی درباره محیطبانان اقصانقاط
ایران و آسیبهایی که به آنها وارد میشود به گوشمان میرسید و اینبار از
طریق بهبود (داماد خانواده) این مساله تبدیل به یکی از قصههای اصلی سریال
شده.
در مورد شخصیت باباپنجعلی چون اکت زیادی هم ندارد فکر نکردید ممکن است به تکرار برسد؟
علیرضا خمسه: بهطور کلی در همهجای دنیا در سینما و تلویزیون این اتفاق
افتاده که شخصیتهایی مورد پسند مخاطب قرار گرفتهاند و بعد برای آن
شخصیتها فیلمنامه و داستانهای جدی نوشته شده است و آن شخصیت را در موقعیت
و داستانهای تازهای قرار دادند. یعنی کاری که ما میکنیم چیز بدیع و
تازهای نیست. مثلا وقتی «چارلی چاپلین» فیلمهای یکحلقهای بازی میکرد،
وقتی شخصیت ولگرد مورد قبول تماشاگران قرار گرفت، خودش فیلمنامههای دیگری
برای فیلمهای بلند نوشت یا کسان دیگری مثل «باستر کیتون» و کمدینهای
جدیدتری مثل «نورمن ویزدوم» و «جری لوییس» در دهه، 50، 60 یا 70 میلادی
شخصیتهایی خلق کردند که بر اساس آنها قصههای تازهای نوشته شد.
یا این
اواخر حتی بازیگری مثل «جیم کری» در چندین فیلم بهعنوان یک کاراکتر شناخته
شد یا حتی وودی آلن. منظورم از این مثالها این بود که در سینمای کمدی
جهان شخصیتهایی وجود دارند که موردپسند تماشاگر قرار میگیرند و برایشان
قصههای جدید نوشته میشود. سریال پایتخت چون یک سریال کمدی است از همین
ویژگی برخوردار است. یعنی شخصیتهایی را خلق و معرفی کرده که مورد قبول
تماشاگر واقع شده و به همینخاطر در هر سری قصههای تازهای برای این
شخصیتها نوشته شده.
تمام اتفاقاتی که میافتد مطابق متن است یا بداهه هم دارید؟
خمسه: یک بستر کلی وجود دارد که نشان میدهد ما از کجا به کجا میرویم و
در این بستر پیشنهادها و بداهه نقش مهمی دارد. مثلا همین صحنهای که شما
حضور داشتید، قرار بود باباپنجعلی در این صحنه باشد ولی اینکه چه چیزی
بگوید یا چهکار کند در متن نبود. در قسمتی که به من چای تعارف میشود و به
خانم چینی میگویم: «خوابت میاد» بداهه بود.
در سفربودن خانواده نقی، نگاهی به سفرهای نوروزی هم دارد؟
خمسه: کلا حرکت جوهره زندگی است. وقتی قرار باشد در کاری زندگی را به
نمایش بگذارید حتما باید این حرکت را در آن نشان دهید. حرکت دو بعد دارد؛
یکی بیرونی مثل کاری که ما انجام میدهیم و یکی درونی مثل تحولاتی که در
شخصیت افراد ایجاد میشود. این خانواده همینطور که در سفر هستند اتفاقات
روی روحیاتشان هم تاثیر میگذارد.
یکی از مهمترین ویژگی پایتخت نگاهی است که در قالب کمدی به
آسیبهای اجتماعی دارد. از معضل بیکاری گرفته تا مهاجرت و ازدواج و فروش
اعضای بدن و حتی نامه به رییسجمهور و...
مقدم: اینبار بیشتر از قبل به مسایل اجتماعی روحیات و خلقوخوی آدمها
پرداختیم. روحیات مردم با تحولات اجتماعی تغییر میکند. ما هم سعی کردیم
این فرازونشیب را در روحیات خانواده نقی نشان دهیم.
چرا با اینکه وقت زیادی داشتید باز ساخت پایتخت3 دقیقه 90 انجام شد؟
مقدم: ذات کار ما بهروزبودن است. اگر فیلمنامه را یک سال قبل هم نوشته
بودیم باز اگر فیلمبرداری شروع میشد باید با مسایل روز هماهنگ میشدیم،
مثلا اگر فیلمنامه کامل بود و ما حین فیلمبرداری با اتفاقی شبیه رونمایی
پیراهن تیم ملی با طرح یوز ایرانی روبهرو میشدیم قطعا قصه را تغییر
میدادیم و این اتفاق را در آن میگنجاندیم. چیزی که اتفاق افتاد چون چنین
چیزی در طرح اولیه کار نبود. پنجم یا ششم فروردین شما در پایتخت3 شاهد
اتفاقاتی هستید که همزمان در جامعه رخ میدهد، انگار همان روز فیلمبرداری
شده. بهروزبودن باعث میشود میزان باورپذیری مخاطب افزایش پیدا کند. دوست
داریم مردم حس کنند خانواده نقی در همین نزدیکیها زندگی میکنند.
چرا فیدبک کار کمدی گستردهتر از ژانرهای دیگر است؟
مقدم: دوروبر ما لحظهبهلحظه اخبارهای نگرانکنندهای وجود دارد؛ مسایل
استرسزای زیادی وجود دارد. تحریم یا تورم هر کدام بهنوعی مردم را با
بحران روبهرو میکند و مدام ذهن و اعصاب قشر متوسط و متوسط رو به پایان در
تیررس اتفاقاتی است که هیچ ربطی هم به آنها ندارد، مثلا با سخنرانی
رییسجمهور فلان کشور قیمت دلار افزایش پیدا میکند و آسیب آن متوجه مردم
عادی میشود. ما بهعنوان آدمهایی که از همین قشر هستیم دوست داریم در
ایام نوروز که روزهای تازگی است، لبخندی همراه با تفکر روی لبهایشان
بنشانیم.
حالا اینکه چرا پایتخت اینقدر مورد اقبال عمومی است به نظرم
بهدلیل این است که انگشت روی مسایل ساده و روزمره مردم گذاشته که همه با
آن درگیر هستند، مثلا بیکاری نقی بحران و معضلی است که بهخاطر تحریم و
بستهشدن کارخانهها قشر زیادی را درگیر کرده است. جنس کاراکترهای پایتخت
شبیه آدمهایی است که به وفور در جامعه ما وجود دارند. هیچکس فکر نمیکند
نقی و خانوادهاش از یک سیاره دیگر آمدهاند. مردم آنها را از خودشان
میدانند و به همین خاطر هم وقتی چیزی را نقد میکند به شدت موثر است. شما
وقتی حقایق تلخ اجتماعی را با شیرینی همراه میکنید زهر تلخی را میگیرید.
اما آستانه نقدپذیری در مردم ما بالا نیست؛ ولی پایتخت اعتماد مخاطب را
جلب کرده و شاید کار دیگری دستش به اندازه شما باز نباشد. آیا از این لحاظ
با ممیزی مواجه شدید؟
مقدم: شاید کلمه درست این باشد: انطباق پخش یک سریال با واقعیت زمانه،
مثلا پایتخت2 وقتی روی آنتن رفت ما بهراحتی قصهمان را تعریف کردیم ولی
همین چندی پیش پخش سریال سرزمین کهن بهخاطر مسایلی که در جریان هستید،
متوقف شد. قطعا این اتفاق روی کار ما هم تاثیر دارد. یعنی مجبوریم خودمان
را بیشتر با واقعیت زمان تطبیق دهیم اسمش را شاید نتوان سانسور گذاشت.
یعنی محافظهکارانهتر عمل کردید؟
مقدم: نه بیمحاباتر هم شدیم، مثلا وقتی نقی میبازد شاید برای خیلیها
قابل قبول نباشد ولی باید این تفکر جا بیفتد که یک ایرانی هم ممکن است شکست
بخورد ولی ناامید نمیشود.
تا اینجای کار را چگونه میبینید. فکر میکنید «پایتخت3 » به اندازه دو سری قبل مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار میگیرد؟
خمسه: ما تصور میکنیم که موفقیت پایتخت3 خیلی بیشتر از دو سری قبل است و
امیدوارم مردم خوب کشورمان با این گرفتاریها و دلمشغولیهای مختلفی که این
روزها دارند این فرصت و فراغ بال برایشان فراهم شود که شبهای نوروز
بتوانند پایتخت3 را ببینند.
مقدم: پایتخت عیدی گروه ما به مردم است تا در این ایام لبخند را به
لبانشان بیاوریم و از طرفی از آنها میخواهیم کمی صبوری کنند و آستانه
تحملشان را در برابر یکسری نقدهایی که به اخلاق فردی و اجتماعی میشود،
بالا ببرند و زود در مورد سریال قضاوت نکنند.